جوان در آيينه قرآن

در قرآن كريم در زمينه جوان و جوان مردان و ويژگى هاى آنان مطالب مختلفى بيان شده است و در بسا جاهاى آن از شهكارى جوان مدح و ستايش به عمل آمده است و تاريخ هاى امت هاى گذشته را ورق بزنيم مى بينيم كه جوان در هر عصرى و در هرمقطعى از مقاطع زمان با استقامت و پايمردى و با صبر و شكيبايى و با اتكا و اتكال برقدرت خداوندى دعوت را به پيروزى رسانده اند.
دانشمند شهير جهان اسلام دكتور يوسف قرضاوى در مورد شخصيت و مقام جوان و جوانى مى نويسد: جوانى مرحله ى قدرت است، جوان بودن نماد قدرت و زندگى سرشار از حيات است، چون كمال عمر انسان و كمال هر چيزى اواسط آن است، همان گونه كه خورشيد در ميان روز درست در اوج آسمان قرار مى گيرد و در آن حالت قوى تر و گرمتر از گذشته است، بنابراين، جوانى هم مرحله ى جوانمردى و فعاليت و تحرك در عمرانسان و حيات اوست، به همين خاطر اين مرحله داراى اهميت ويژه است، مرحله عطا و بخشش و فايق آمدن برمشكلات و به سبب استعدادها و توانايى هاى كه در او نهفته است، حافظ دعوت و پشتيبان پيغام آوران الهى بوده اند. ياران همسنگر و ايثارگر رسول الله صلى الله عليه وسلم نيز جوانان بودند و بزرگترين صحابى مشهور ابوبكر است كه سن او روزى كه مسلمان شد بيش از 38 نبود و حضرت عمر رضى الله 10 سال از او خرد بود و حضرت على رضى الله عنه كمتر از 10 سال داشت و كسانى كه در عمر جوانى و نوجوانى ايمان آورده بودند زياد بودند و همچنان افرادى كه در عقبه دوم حضور داشتند عمر شان از 15 تجاوز نمى كرد.
ويژگي هاي جوانان در قرآن كريم:

1_جوان پاكدامن و راستگو:
آرى! اين جوان پاكدامن يوسف عليه السلام بود، هنگامى كه لذت هاى جنسى به او عرضه گرديد و غرايز و شهوات او را تحت فشار قرار داد او بدان اهميتى نداد! اما اگر يوسف، فردى ضعيف الايمان بودى اين عوامل او را وادار به قبول آن مى نمود.
آرى! او جوانى بود در عنفوان جوانى و در كمال زيبايى، او جوان غريب بود از وطنش دور شده بود و در آن جا نيز كسى را نمى شناخت و اگر مرتكب فحشا مى شد كسى او را سرزنش نمى كرد، علاوه بر اين يوسف مجرد بوده و همسرى نداشت تا او را بى نياز و شهوت او را تعديل و با عفت گرداند و آن زنى كه او را به سوى خود فرا خواند, نه زنى بى اصل و نسب، بلكه زنى داراى منصب و جمال و بالاتر از همه ى اين خصوصيات، زن عزيز مصر بود، زن ارباب او و يوسف برده ى او  و در منزلش قرار داشت، فتنه اى عارضى و آزمايشى  و آنى نبوده كه وى از آن بگذرد بلكه فتنه اى با نرمى و لطافت و پياپى كه او را مجذوب و شيداى خود مى ساخت او را برمى افروخت و شعله ور مى ساخت، حتى آن زن اشاره را كافى نمى دانست بلكه از باب صراحت وارد شده بود به گونه اى كه به او گفت: هيت لك، پيش بيا و از آنچه كه برايت مهيا شده كام بگير.
امايوسف جوان، در كمال وقار و اخلاق از اين امر خدا ناپسندانه خود دارى مى كند و چنين مى فرمايد: معاذالله انه ربى احسن مثواى انه لايفلح الظالمون. سوره يوسف آيه23.
يعنى پناه برخدا مى گيرم، او كه خداى من است، مرا گرامى داشته است، چگونه ممكن است دامن عصمت  خود رابه گناه بيالايم و به خود ستم نمايم!؟ بى گمان ستمگران رستگار نمى شوند.
سرانجام او آزمايش و سختى دنيا را بردينش ترجيح داد و فرمود: رب السن احب الى مما يدعوننى اليه. سوره يوسف آيه33.
يعنى پروردگارا! زندان براى من خوشايند تر از آن چيزى است كه مرا به آن فرامى خوانند.

2_ موعظه به جوان:
چون جوان مشاعرش كارا و نيروها و استعدادها و توانايى هايش در حال نشاط و تازه گى است، از همين رو، دعوت بر او تأثير مى گذارد، لذا لقمان حكيم و فرزانه پسرش را طرف خطاب قرار داده گفت: يابنى لاتشرك بالله ان الشرك لظلم عظيم. سوره لقمان آيه13.
يعنى پسرم چيزى و كسى را انباز و شريك خدا قرار مده واقعاً شرك ستم بزرگ است.
3_مشورت با جوان
4_ فداكارى جوان:
اين جوان اسماعيل ذبيح است، او بعد از آن كه با پدرش به جاى مشخص رسيد و پدرش قضيه ذبح را با وى در ميان گذاشت، حاضر شد خود را قربانى نموده و فرمانبردارانه و با اختيار، گردنش را به خداوند پيش كرد، چنانچه خداوند اين واقعه را چنين حكايت مى كند:
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ
مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ. سوره صافات آيه102.
و وقتى با او به جايگاه سعى رسيد گفت اى پسرك من من در خواب [چنين]  مى‏بينم كه تو را سر مى ‏برم پس ببين چه به نظرت مى‏آيد گفت اى پدر من آنچه را مامورى بكن ان شاء الله مرا از شكيبايان خواهى يافت.
يعنى اسماعيل عليه السلام كه از او مشوره در باره ذبخش صورت مى گيرد او از خود فداكارى نشان داده مى گويد: آنچه كه ماموريت يافته اى اى پدر! انجام ده.

5_ جوان مرد شجاع:
اين جوان دلير و با شهامت حضرت ابراهيم عليه السلام است كه با تصميم قاطع نقشه براى نابودى بتان مى ريزد و چاره سازى مى كند، خداوند از عزم متين ابراهيم عليه السلام چنين حكايت مى كند: وَتَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُم بَعْدَ أَن تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ  قَالُوا مَن فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ  قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ. سوره انبياء آيه57_60.
ترجمه: و سوگند به خدا كه پس از آنكه پشت كرديد و رفتيد قطعا در كار بتانتان تدبيرى خواهم كرد.پس آنها را جز بزرگترشان را ريز ريز كرد باشد كه ايشان به سراغ آن بروند. گفتند چه كسى با خدايان ما چنين [معامله‏ اى] كرده كه او واقعا از ستمكاران است.گفتند شنيديم جوانى از آنها [به بدى] ياد مى‏كرد كه به او ابراهيم گفته ميشود.

6_ عفو و بخشش جوان:
اين جوان نيز يوسف عليه السلام است، كه برادرانش او را مورد خيانت قرار داده بودند، هنگامى كه بزرگ مى شود وزمامدار مى گردد به آنها مى گويد: قَالَ لاَ تَثْرَيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِين.(يوسف)
گفت امروز بر شما سرزنشى نيست‏خدا شما را مى‏آمرزد و او مهربانترين مهربانان است.

7_هجرت جوان مردان براي حفظ ايمان:
اين جوانان اصحاب كهف اند كه جوانان مؤمن و هوشمند بود كه از دست طاغوت خويش به غارى پناه بردند و هجرت نمودند كه خداوند در باره آنها در قران كريم چنين حكايت كرده است: إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا.
آنگاه كه جوانان به سوى غار پناه جستند و گفتند پروردگار ما از جانب خود به ما رحمتى بخش و كار ما را براى ما به سامان رسان.نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى.
ما خبرشان را بر تو درست‏حكايت مى‏كنيم آنان جوانانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آورده بودند و بر هدايت شان افزوديم.
پس اى نوجوانان و جوانان اگر شما خواهان سعادت هستيد  و خوشبختى مى خواهيد از اين جوانان كه در بالا به طور نمونه ياد شدند الگو بگيريد، تكاپوگر و تلاشمند باشيد، معتقد به اسلام والا كه بهترين راه حل همه مشكلات است و در اخير شعرى از علامه اقبال لاهورى نثارجان تان مى كنم:
ديـن سراپا سوختن انـدرطلب
انـتهايـش عشق آغـازش ادب
آبـروى گل زرنگ و بوى اوست
بى ادب بى رنگ و بو بى آبروست
نـوجوانى را كـه بينم بـى ادب
روزمـن تاريك مى گردد چوشب
آدمــيت احــترام آدمــى
بـاخـبر شـو از مـقام آدمـى

محمد منيرشريفى از زندان پلچرخى

د ښوونکي لارښود کتابونه

Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

Back to top button
واسع ویب

واسع ویب فیسبوک پاڼه لایک کړئ

زموږ فیسبوک پاڼه لایک او له نورو سره شریکه کړئ

#مننه_چې_یاستئ