تغيير در نفس مايه دگرگونى در جهان

انسان نسبت به ساير مخلوقات به داشتن قوه تفكر و خرد امتياز يافته مقام فرازمند و فرادستى را در ميان آن همه، به دست آورده است. به همين سان، آنگاه كه انسان نيرو تفكر و خرد خود را مهمل گذارد و ازآن به نفع خود و جامعه خويش بهره نجويد، به سياه چال پست ترين درجه ومقام در ميان حيوانات و مخلوقات پروردگار فرو مى افتد.

آن گونه كه پديدار است رشد و پيشرفت جهان در فن آورى و تكنالوژي، پيمودن نردبان ترقى و تكامل، درساحت هاى گونه گون و ابعاد مختلف زندگي، ناشى از بهره جستن و بهره گيرى درست از همين نيروى تفكر و كاربست توانايى هاى عقلى است. و بررغم اين، آنانى كه از اين ابزار نيرومند و سرنوشت ساز و تحول زا بهره نجسته باشند و از توانايى هاى فكرى و خردى خود در برآوردن نيازمندى هاى زندگى استفاده آنچنانى نكرده باشند، بى ترديد نتوانستند كه به سكوى رشد و تكامل مطلوب و به قله فرازمند بيشرفت در صنعت و دستيابى به تكنالوژى عصر و گام گذاشتن در بلنداى خود كفايي، بگونه بايسته و شايسته نايل آيند.

در حالى كه گذشت شب و روز، براى انسان اشاراتى دارد و حرف هاى را با زبان حال بازگويى مى كند كه بى شك تأثير آن از وعظ و اندرز خطيب و واعظ بيشتر و كارا تر مى باشد.

كسانى كه از زمانه و گردش روز و شب استفاده بهينه كرده باشند  و باكاربرد قوات فكرى و نيروى عقلانيش، ره به كوه آرمان و خواسته اش برده اند، و آنهاى كه از كنار روز و شب، بى اعتنا و با چشم پنهان عبور مى نمايند، و انگاره هاى زمانه را ناديده مى گيرند و دست كم مى انگارند، در فرجام، اين قشر، در زندگى خود به ركود وايستايى مواجه شده اند و پيوسته باردوش ديگران قرار گرفتند كه اين امر، ابزارى براى ديگرپرستي، بردگى و فكتور ورشگستگى و گسختگى زمام و افسار خود اراديت، حريت و آزادى انسانى آنان قرار گرفته است.

استفاده از گردش شب وروز:
اين در حالى است كه خداوند متعال بر بندگان لطف نموده و راه ها و روزنه هاى رهيدن از دشوارها، عوامل و انگيزه هاى رشد و خود كفايي، رسيدن به نهايى ترين درجه تمدن وترقى را براى انسان هدايت فرموده است، كه ازآن جمله مى شود روى امور زيرين تركيز كرد:
1. مبادرت ورزيدن بگونه لازم، در زمينه اصلاح و پيرايش نفس و خواسته هاى آن.
2. توجه بر، برآوردن كششها و گرايش هاى روحى و اهتمام و تركيز به آن.
3. عينيت بخشيدن و تحقق اين مقوله كه آمدن تغيير و دگرگونى در چگونگى زندگى ملت ها، از روزنه و منفذ ايجاد تغيير و دگرگونى آنان در نفس واز نحوه كاركردها و چگونه انديشيدن هاى ايشان است. آنگاه انسان كه عمداً و با پادرميانى خرد و شعور در خود تغيير آورد خداوند متعال وفق حالت او، وضعيت و حالت انسان را دستخوش دگرگونى و نوسانات قرار ميدهد، تغيير مثبت و سازنده، مايه بهترشدن حالت و عامل افزايش راه هاى خير برايش قرار مى گيرد. خداوند مى فرمايد: والذين جاهدوا فينا لنهدنهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين. يعنى آنانى كه در راه ما و به خاطر ما مبارزه و جهاد نمايند همانا ايشان را به راه هاى خود رهنمايى مى كنيم و حقا كمك الله متعال شامل حال نيكوكاران است.

انسان، زمام و افسار خواسته هاى خود را به دست دارد، و او از استعداد و انرژى پيمودن مسير تكامل و ترقي، سعادت و كامگاري، و بررغم اين، از اختيار و توانايى پيمودن مسيرقهقرايى و يا سيروانحطاطى و گامزنى در جاده شقاوت و افسارگسستگي، برخور دار است، و اين دو راه و دو مسير را خداوند به منظور آزمايش انسان در اختيار او گذاشته و مى بيند كه انسان به گزينش كدام يك مى پردازد؟ طورى كه مى فرمايد: فالهمها فجورها و تقواها، قد افلح من زكها و قد خاب من دسها.

يعنى پس به او گناه و تقوا را الهام كرده است و چاه و راه حسن و قبح را توسط عقل ووحى به او نشان داده است) و هر ناكسى راستگار مى گردد كه نفس خويشتن را ( با انجام طاعات و ترك منهيات) پاكيزه دارد و كسى نا اميد دناكام مى گردد كه نفس خويشتن (و فضايل انسانيت خود را درميان كفر و معصيت) پنهان دارد و به معاصى بيالايد.

همه کس برای تغییر می اندیشد:
ليوتولستوى مى گويد: ما در جهانى زندگى مى كنيم كه همه كس پيرامون آوردن تغيير و دگرگونی، به سمت مثبت و بهترشدن وضعيت دنيايش مى انديشند و نيروى فكر وعقلى خويش را به كار مى برند، اما هيچ فردى وجود ندارد كه روى آوردن تغيير نفس خويش به تفكر و خرد ورزى نشيند و در راستاى پيرايش و صيقلى زدن زنگاره هاى آن قدرى مكث نمايد. با وجود آنكه انديشيدن در آوردن تغيير در جهان آسان تر و بى مشقت تراست چون انسان مى تواند در پهلوى آن، پيرامون پديده هاى غيرآن، به منظور ايجاد تغيير و دگرگونى و كشاندن زمام آن به نفع خود ، بينديشد. و آوردن هرگونه تغيير در اشيا و پديده ها را پيش زمينه يى براى آمدن تغيير در عالم به نفع انسان و جامعه بشرى قرار داده شود. و همچنان نبايد اين را ساده انگاشت كه نايل آمدن و توان يافتن به تغيير عالم، از رهگذر نگرشى به پديد ه ها و تغييرزمام به نفع انسان و جامعه انسان، هيچ مشكلى را بدنبال نخواهد داشت بل، اين عمليه نيز از نوعى مشكل برخوردار است.

شيوه و شگرد بسى آسان تر در رسيدن به اين مطلب، اين است كه هر انسان به آوردن تغيير مثبت و سازنده در نفس و خواسته هاى آن بپردازد و طرزبينش و برداشت خود را در مورد جهان و يا به عبارت ديگر نحوه جهان بينى  خود را در مورد هستى و موجودات را مورد مطالعه دقيق و نگاه ژرفا و در فرجام دستخوش نوسان و تغيير قرار دهد، كه اين, برآيند و فرآورد مثبت آرمانى و ايده آلى را در دگرگونى جهان ماده در پى خواهد داشت. اين واقعيتى است كه تود ه هاى بشر بعد از سپرى كردن زمانه بسى متمادي، به آن دست يافته اند.

متأسفانه كه ما به نهضت و جهش ايستايى و ركود يا عدم بذل مساعى لازم، در راستاى ايجاد دگر گونى مثبت در عالم رو آورده ايم.  و الان تركيز مى كنم كه ما در آغازين مرحله تغيير قرار داريم كه اين نهضت تغيير را مى توان از آوردن تغيير مثبت در نفس و گزينش رويكرد اساسى پيرايش و اصلاح نفس و خواسته ها وخواهشات آن، آغاز كرد، اين هم در صورتى كه اين تغيير بر اساس و شالوده تفكر و خردورزى باشد نه سطحى و روتينی.

هرتغییری سزاوار تحسین نیست:
همچنان نبايستى به هر تغيير عشق ورزيد و به آن دل بست، بل آن تغييرى در خور ارزش و سزاوار تحسين است كه بتواند وضعيت و حالت  ما را از آنچه در آن قرار داريم بهتر بسازد، كه اين گونه تغيير لازمه اش، طوريكه گفتم، تغيير با تدبير وخرد ورزى توأم باشد.

خداوند مى فرمايد: ان الله لايغير ما بقوم حتى يغيروا ما بأنفسهم.
يعنى الله متعال حالت قومى را دستخوش دگرگونى قرار نمى دهد تا آنگه كه همان قوم تغييرى در نفس خويش بياورند.
اين آيه بيانگر اين است  كه انسان  همواره متوجه كاركردها، و آمدن تغيير در نفس وخواسته هايش باشد، زيرا خداوند حالت وى را به آوردن تغيير از طرف خود انسان در نفس خودش وابسته نموده است، چون خداوند حالت خوشى و اندوه، رفاه و عدم رفاه، عزت و ذلت، ترقى و انحطاط انسان را در معرض دگرگونى و تغيير قرار نمى دهد جز هنگامى كه انسان آگاهانه رفتار و اعمال خود را تغيير دهد، كه در آن صورت خداوند نيز وفق اين تغيير، تغييرى در حالت و وضعيت زندگى او پديد مى آورد.
چه زيبا حرفى است كه فرموده اند: نظام اسلام را بار نخست در دلهاى خود حاكم سازيد كه بى درنگ همان نظام برسرزمين تان نيز حاكم مى گردد.

همچنان تلاش در جهت كنترول نفس و خواسته هاى نامشروع آن جهاد به حساب مى آيد و انسان آنگاه كه عليه آن پيروز گرديد و درفش سلطه بر خواسته هاى نامشروع نفس را برافراشت، بى ترديد، چتر سلطه و سيادت او عليه همه آنچه در برابرش قرار دارد گسترانيده مى شود و تو اى انسان در پيروزشدن وفايق اّمدن بر همه دسايس و توطيه ها، مشكلات و پرابلم ها، توانا تر خواهى بود و برعكس اين، اگر در برابربت نفس خود به شكست رو به رو شدى و توان مبارزه و پيكار را از دست دادي، آگاه باش كه توان ايستاد شدن را در مقابل همه مشكلات از دست ميدهى و قايق توفان زده خود را از گردابه دسايس و توطيه هاى استعماربه ساحل نجات رهنمون نخواهى شد.

نويسنده: دكتور توفيق الواعى
ترجمه: نقيب الله حميد
منبع:مجله المجتمع

واسع ویب wasiweb wasiweb.com

Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

د ښوونکي لارښود کتابونه
Back to top button
واسع ویب