برای کسانی که به ارزش مطالعه آگاه اند

در سیاره یی که ما زندگی می کنیم؛ سراغ انسانی که همواره با گرسنگی دست و پنجه نرم کند و از خوردن و نوشیدن بیزاری جوید، محال و ناممکن است؛ برعکس، هر کسی بدنبال آن است تا حتی الامکان غذای هرچه بهتر و مفیدتر صرف نماید؛ کسانی که از لحاظ اقتصادی در وضع خوبی قرار دارند، روز سه بار حتمی غذا می خورند؛ و مردمانی هم هستند که بیش از سه مراتب می خورند؛ درک این موضوع (رابطه و تعلق انسان و غذا) چندان دشوار نیست؛ چون بنیاد وجود انسان بر غذا استوار بوده و نشو و نمای بدن بدان پیوند دارد. غذا به انسان توانایی می بخشد تا بتواند امور روزمره اش را بدون احساس ضعف انجام دهد؛ چون جهت بقای انسان و تأمین صحت وی اهمیت حیاتی و اساسی دارد؛ در کنار این نیاز وجودی انسان و تأمل و دقت در آن، باید گفت، چنانکه انسان برای زیست و سلامتی وجود خویش به غذا نیازمند است، به همان شکل روح، قلب و ذهن انسان نیز به غذایی ضرورت دارد که جدا از آن است.

برگردان: قبول احمد نثاری

در جوامع انسانی به ویژه جامعۀ ما به پیمانه یی که شعور و درک غذای جسمانی عام است و همه کس به آن آگاهی دارد که واقعاً موضوع مهم و حیاتی است، به همان اندازه فهم و شعور غذای روحانی، قلبی و ذهنی که از آن مهمتر و حیاتی تر است، در اذهان مجهول است؛ نتیجۀ این مقایسه و بحث آنکه میلیون ها انسان در دنیا دچار گرسنگی روحی، قلبی و ذهنی بوده، ولی با این همه، این نوع گرسنگی تا هنوز مورد توجه جدی متولیان امور ملت و دولت قرار نگرفته است، حتی سازمان بین الملل نیز تا هنوز به آن به مثابۀ یک مسئله، نپرداخته است و نه هم تا کنون کدام نشست منطقوی و یا هم جهانی در رابطه به آن منعقد و برگزار شده است؛ حقیقتاً اگر دیده شود، بیشتر مردم از این موضوع کاملاً در بی خبری بسر می برند.

و دلیل آن، احساس بی نیازی انسان های امروزی از دین به طور عام و بیگانگی آنان از تصور اینکه روح و قلب و ذهن نیز به غذا نیازمنداست؛ اگرچه انگیزۀ غذای ذهنی بین اکثریت غالب انسان ها موجود است، اما تصور غذای قلبی و روحی، چه رسد به جوامع غیردینی، که حتی در سرزمین های متدین و دین مدار نیز مجهول است.

پس چه باید کرد تا از این بُن بست بگذریم؟

برای این بحران فکری يكي از راه حل هاي مناسبی که می توان پیشنهاد کرد؛ «مطالعه» است (پیرامون موضوعات مختلف آفاقی و انفسی)؛ { یکی از دانشمندان در مورد ارزش و اهمیت کتاب چنین گفته است: « کتاب دروازه ای به سوی جهان گسترده ی دانش و معرفت است و کتاب خوب یکی از بهترین ابزارهای کمال بشری است. کسی که با این دنیاي زیبا و زندگی بخش یعنی دنیاي کتاب ارتباط ندارد، بی شک از مهمترین دستاورد انسانی و نیز از بیشترین معارف الهی و بشری محروم است.

همچنان در جای دیگر گوید: « در اهمیت عنصر کتاب برای تکامل جامعه انسانی همین بس که تمامی ادیان آسمانی و رجال بزرگ تاریخ بشری از طریق کتاب جاودانه مانده اند و روابط فرهنگی جامعه ی بشری نیز از پوشش کتاب و مبادلات فرهنگی تقویت شده است.»}

ولی پرسش اینجا مطرح می شود که مطالعه در زندگی انسان چه تأثیرات دیگری دارد؟ آنچه مشهود است اينكه زندگی انسان بیشتر محصول تجربه ها و مشاهدات روزمره اش بوده، اما همین انسان در حیاتش چه مقدار تجربیات و مشاهدات دارد؟

با درنظرداشت اين نظريات، انسان در زندگي اش با سه نوع مشاهدات و تجربيات روبرو است، مسئلۀ نخست اینکه بعضی مشاهدات طورى است كه انسان زندگي ساده و داراي محيط محدود و بسته دارد كه در نتيجه ديدگاه ها و تجربه هاي عيني اش نيز كم و محدود مي باشد و مشكل ديگر در اين رابطه آن است كه با واقعيت ها و مشاهداتي كه انسان مواجه مي شود، اكثر آن را كه با زندگي اش پيوند چنداني نداشته از ياد مي برد. همچنان سومين مسأله آن است كه بيشترين انسان ها قادر به سامان دهي و انسجام بخشي نظريات شان نيستند، به اين معنا كه توانايي بازپسجدهي آنچه از تجربه ها به دست آورده اند را ندارند.

که در این میان، يكي از مزاياي مطالعه آن است كه با ممارست و اشتغال به آن، با تجربه ها و ديدگاه هاي بي شماري بر مي خوريم، چون منظومۀ فكري و محيط انديشه هر نويسنده متفاوت مي باشد، و بدين ترتيب به هر پيمانه يي كه تداوم مطالعه بيشتر مي شود، به همان اندازه در ديدگاه هاي خواننده تنوع افزون مي گردد.

نوشته ها به ويژه نوشته هاي خوب، محصول ذهن و انديشه منسجم و سامان يافته است كه از لابلاي آن مي توان به چارچوبي خاصي براي زيستن دست يافت، مثلاً امكان ندارد كسي نوشته هاي مولانا صاحب مودودي را مطالعه نمايد و سپس در مورد زندگي و طرز تلقی آن ديدگاهي به دست نياورد؛ يا اينكه سروده هاي ميرتقي، يك تن از شعراي معروف زبان اردو [ يا هم آثار سيدقطب شهید را بخواند] و زندگي را از يك منظر متفاوت مشاهده نكند و بدين ترتيب كسي نقدهاي محمدحسن عسكري، دكترحسين زرين كوب و ديگر نويسنده ها و منتقدين را مطالعه نمايد و در افكار و انديشه هايش تغييري به وجود نيايد و….

تقريباَ تمام انسان ها داراي تخيلات، عواطف و احساسات اند كه نمي توان نامي برآن ها نهاد، مگر اين مطالعه است كه همان احساسات، عواطف و تخيلات وي را مسما مي بخشد…. همين گونه انسان ها داراي احساسات و عواطفي اند، مگر قالبی برای ريختن آن احساسات ندارند، مطالعه براي شان قالب اظهار آنچه در ذهن دارند، را فراهم مي سازد.

پس در این صورت هرکسی چه عوام و چه خواص نیازمند مطالعه هست؛ راجندر سنگه یک تن از داستان نویسان معروف هندی در یکی از نوشته هایش گفته است که زمانی برای نوشتنِ یک داستان حتی یک سوژه و موضوع هم به ذهنم نمی رسید، ولی نظر به گذشت زمان، طوری شد که در هر کوچه و باغ دو سه موضوع برای نگاشتن به دست می آمد؛ وی این تحول و تغیّر با ممارست بر نوشتن و مطالعه حاصل می گردد.

در عرصه های شاعری نیز از گذشته ها رسم بر این بوده است که استادان شایقین سرایش شعر را دستور می دادند تا اقلاً چهار تا پنج هزار بیت را از شعرای مختلف به حافظه بسپارند و پس از آن دوباره شاگرد را بر از یاد بردن و فراموش نمودن آن شعرها امر می نمودند، بدین معنا تا آن همه را در شعور خود جذب نمایند…. این اسلوب، آنان را قادر به درک و شناختن تصاویر، اوزان، ترکیب ها و… شعرِ شعرا می نمود و رفته رفته با تلاش و تمرین، قریحه و طبع شعری شان را صیقل می نمود….
بدون تردید، این یک حقیقت مسلم است که انسان از مطالعات خویش در هر عرصه یی که باشد، اثرپذیر می شود؛ مثلاً علمای دینی چون بیشتر با متون دینی سر و کار دارند، همواره در زبان و بیان شان کلمات و اصطلاحات دینی خلط می باشد؛ روانشناسان با مطالعاتی که در بخش های مختلف روانشناسی دارند، اصطلاحات مربوط به این دانش بیشتر از آنان شنیده می شود…..

واژگان و لغات مربوط به رسانه ها به ویژه چاپی از هشت صد الی هزار عبور نمی کند، بدین ترتیب کسانی که دامنۀ مطالعۀ شان محدود به اخبار می باشد، به همان پیمانه کلمات سروکار دارند، نه بیش از آن؛ و از آنجائیکه بر خبرگزاری ها و رسانه های ما بیشتر ابر سیاست سایه افگن است، بناءً کسانی که اخبار مطالعه می نمایند، دلچسپی و علاقۀ شان به سیاست منحصر و محدود می گردد.

ستون نویسی در روزنامه ها نوعی از روزمرگی و بازی با کلمات است، ستون نویس یک سوژه را انتخاب نموده و چند پراگرافی پیرامون آن نگاشته و نوشته را به پایان می برد؛ و کسانی که مطالعات شان فقط در حد همین ستون های روزنامه است، افکار و محیط اندیشۀ شان نیز در همان چارچوب زندانی مانده و بیشتر از آن مجال تفکر و تعمق نمی یابند.

بدبختانه حدود 99 فیصد ستون نویسان در بارۀ سیاست می نویسند که اثرات آن بالای اخبارخوانان مشهود است. در برابر ستون های اخبار، مطالعۀ کتاب سبب سامان یابی و نظم افکار و نیز حصول دیدگاه های مختلف و متفاوت خواننده می شود که بی نهایت مفید و مؤثر است.

دی ایچ لارنس یک تن از فرهنگیان و ادبیات شناسان در رابطه به ناول (نوعی از داستان) گفته است که ناول نوعی از انواع ادبی است که در پیدایش خود، مهم تر از بم اتم است، و عظمت و اهمیت این نوع ادبی در آن است که کلیات تجربه های زندگی انسان را بیان می دارد؛ و گفتنی است که این نظریۀ لارنس در ارتباط به برخی داستان نویسان (ناول) به ویژه داستایوسکی و قرة العین حیدر کاملاً صادق است؛ بدین معنا، کسانی که داستان یا ناول های این دسته از نویسنده ها را می خوانند، زندگی را با یک دید بسیار بالا و تجربه های بزرگ، درک می نمایند….

در اینجا پرسشی مطرح می گردد و آن اینکه روش درست مطالعه چگونه است؟

یک تن از دانشمندان در این مورد چنین اظهار نظر نموده است: فلان شخص توانایی مطالعۀ ادب را در سطح بالا و حتا معنوی دارا بود، این بدان معناست که مطالعه طوری باید صورت گیرد که خواننده کسب تجربه از مطالعه نموده و تحت تأثیر آن قرار گیرد… نه تنها اینکه ظاهراً ذهنش را مشغول نموده و اندکی هم احساساتش را برانگیزد، بلکه می باید تا روح و روان مطالعه کننده از آن متأثر گردد…. که در این میان نقش نویسنده نیز کاملاً برجسته می گردد….

باز سؤالی مطرح می گردد که این کار چگونه امکان پذیر است؟

این موضوع دارای اصولی مشخص نبوده که بالای هر شخصی قابل تطبیق باشد، البته سه نکته یی قابل یادآوری است که هرکسی می توان از آن بهره جوید: نخست اینکه هرچیز را چندین بار مطالعه نماید، دوم، می باید تا یک مدتی در آن تأمل و تعمق صورت گیرد و سوم آن که هرچه را مطالعه می نماییم، تلاش ورزیم تا در گفتگوها و صحبت های خود از آن استفاده نماییم.

مشكل بزرگ اینجاست که در موقعیت زمانی که ما قرار داریم، فرهنگ مطالعه بخصوص مطالعۀ کتاب میان افراد جامعه به ویژه جوانان در حد یک خطر کاهش یافته است؛ ] باید دانست که برای یک ملت بی علاقگی و بی میلی به فرهنگ مطالعه و کتاب خسارت و زیان بزرگ است و امروز بیشترین مشکلات جامعۀ ما نیز به آن مربوط است؛[ تا حدی که برای یک فرد در جامعه، خریداری یک جوره بوت به قیمت دوهزار افغانی ارزان، ولی خرید یک جلد کتاب به قیمت دوصد افغانی خیلی گران به نظر می رسد؛ در حالی که ارزانتر از کتاب چیزی را در محیط خویش سراغ نداریم، طور مثال زمانی که دیوان شعری سعدی شیرازی را به قیمت دوصد یا بالاتر از آن خریداری می نماییم، در حقیقت ما نه تنها دیوان شعری بلکه تمامی تجربه های تلخ و شیرین زندگی وی را می خریم، که در این صورت زندگی کامل سعدی شیرازی در دوصد چه که دو صدمیلیون هم ارزان خواهد بود، البته برای کسانی که زندگی را ارج می نهند…. و به ارزش مطالعه آگاه اند ….

برگردان: قبول احمد نثاری

د ښوونکي لارښود کتابونه
د نصاب کتابونه

Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

Back to top button
واسع ویب