اهميت عقيده در فعاليتهای اسلامي
فريضهی دعوت الی الله مهمترين كاری است كه بندهی مسلمان در بخش اجتماعی مسؤوليتهای دينی خود ممكن است انجام دهد چنان كه الله متعال ميفرمايد:
*وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنْ الْمُسْلِمِينَ*
(فصلت33)
(و كيست خوشگفتارتر از آن كس كه به سوى خدا دعوت نمايد و كار نيك كند و گويد من [در برابر خدا] از تسليمشدگانم).
اما اين كه چرا بيشتر مسلمانان به اين فريضهی مهم توجه ندارند و در برنامه زندهگی خود جايی برای آن در نظر نگرفتهاند و يا اين كه چرا تعداد زيادی از منسوبين به دعوت الی الله حاضر نيستند بهترين وقت خود را به اين كار برتر اختصاص دهند، سوالی است كه ذهن بسياری از تحليلگران عرصهی دعوت را به خود مصروف داشته است.
ممكن است عوامل زيادی در زمينه ذيدخل باشد، اما بدون شك عقيده مسلمان نسبت به دعوت و باور او به كارآيی روش و منهج دعوت، ميتواند به عنوان مهمترين عامل مورد ارزيابی قرار گيرد.
به همين دليل است كه شخصيتهای موثر تاريخ از جمله انبياء پروژهی تغييری خود را از ايجاد تحول در عقيدهی مردمی كه ميخواستند از طريق آنان به اهداف مادی و يا معنوی خود برسند آغاز ميكردند.
به گونهی مثال محمد مصطفي(ص) ، آخرين پيامبر خدا و بزرگترين شخصيت تحولآفرين تاريخ بشريت به سوی خير و صلاح، تحولات مثبتی را كه در مكه، مدينه و منطقه ايجاد نمود از تحول در عقيدهی انسانهای ماحول خود شروع كرد، چنان كه الله تعالی در بارهی انسانهای كه در اثر تربيت رسول الله(ص) از نظر عقيدتی تحول يافته بودند ميفرمايد:
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ… (الفتح29)
(محمد پيامبر خداست و كسانى كه با اويند بر كافران سختگير [و] با همديگر مهربانند آنان را در ركوع و سجود مىبينى فضل و خشنودى خدا را خواستارند علامت [مشخصه] آنان بر اثر سجود در چهرههايشان است)
بلي! اصحاب پيامبر(ص) بعد از تحولاتی كه رسول الله در شخيصتهاشان ايجاد كرده بود به چنين كسانی تبديل شده بودند، آنها قبل از ايمان آوردن به پيامبر اين خصوصيات را نداشتند، اكثريت كسانی كه حالا خداوند متعال در مورد شان چنين قضاوت ميكند، چند سال قبل دشمنان سرسخت رسول الله(ص) و مسلمانان اوليه بودند، اما بعد از اين كه به صداقت پيامبر(ص) ، درستی كلام خدا و برتری اسلام معتقد شدند، در عمل كارهای را انجام ميدادند كه قرآن كريم آنان را مستحق چنين توصيفهای ميداند.
در طرف مقابل كسانی كه تحولات منفی دنيا به دست آنان رقم خورده است نيز سعی ميكردند از طريق ايجاد تحولات دلخواه خود در عقايد مردم آنان را در جهت اغراض و آمال نفسانی خود استخدام كنند، باز هم الله متعال در مورد يكی از سنبلهای فتنه و فساد در زمين ميفرمايد:
وَنَادَى فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قَالَ يَاقَوْمِ أَلَيْسَ لِی مُلْكُ مِصْرَ وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِی أَفَلَا تُبْصِرُونَ * أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِنْ هَذَا الَّذِی هُوَ مَهِينٌ وَلَا يَكَادُ يُبِين * فَلَوْلَا أُلْقِی عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جَاءَ مَعَهُ الْمَلَائِكَةُ مُقْتَرِنِين * فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِين * فَلَمَّا آسَفُونَا انتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ (الزخرف51-55)
(و فرعون در [ميان] قوم خود ندا درداد [و] گفت اى مردم [كشور] من! آيا پادشاهى مصر و اين نهرها كه از زير [كاخهاى] من روان است از آن من نيست پس مگر نمىبينيد * آيا [نه] من از اين كس كه خود بىمقدار است و نمىتواند درست بيان كند بهترم * پس چرا بر او دستبندهايى زرين آويخته نشده يا با او فرشتگانى همراه نيامدهاند * پس قوم خود را سبك مغز يافت [و آنان را فريفت] و اطاعتش كردند چرا كه آنها مردمى منحرف بودند * و چون ما را به خشم درآوردند از آنان انتقام گرفتيم و همه آنان را غرق كرديم)
ببيند فرعون چگونه از سبكمغزی مردم سوء استفاده ميكند، ابتدا عقيدهی آنان را نسبت به خود چنين ساخته بود و به آنان قبولانده بود كه بدون پشتيبانی او هيچ راه خيری در پيش روی شان نيست، سپس توانسته بود عملاً آنان را در راه برآوردن آمال و آرزوهای خود استخدام كند. همان گونه كه امروز مستكبران جهان وقتی ميخواهند ملتی را زير فرمان خود در آورند با توطئه های مختلف عقيدهی آنان را نسبت به خود به گونهی دلخواه ميآرايند آنگاه قدم در ميدان عمل گذاشته همانند آلهی دست از انرژی و امكانات آنان بهرهبرداری ميكنند؛ چنان كه با تأسف امروز آمريكا با ملت افغانستان از همين سياست كار ميگيرد، ابتدا با توطئهها دقيق جنگهای داخلی را طراحی كرد، سپس با تبليغات وسيع مردم افغانستان را معتقد ساخت كه شما نميتوانيد مشكلات خود را به تنهايی حل كنيد و در قدم بعدی آنان را به اين عقيده رساند كه جز كمك و پشتيبانی آمريكا راهی به رهايی از اين معضله در پيش روی شان قرار ندارد و اينك متأسفانه اكثر مردم ما به اين عقيدهاند كه سرچشمههای روزی شان در دست آمريكا است و اگر آمريكا به اين كشور كمك نكند از گرسنگی خواهند مرد در حالی كه حقيقت امر به گونهی ديگر است…
بنابراين مهمترين وظيفهی دعوتگر كار روی عقيدهی كسانی است كه قرار است او را در مسير دعوت الی لله همراهی كنند، چرا كه اگر كسی داخل صفوف دعوت شود و نسبت به صلاحيت و برتری آن بر ساير كارها و برنامههای زندهگی خود عقيدهی جازم نداشته باشد، امكان ندارد بهترين وقت خود را به فعاليتهای دعوتی اختصاص دهد؛ و اگر فردی معتقد نباشد كه بذل و بخششهای مادی و معنوی او در راه دعوت بهترين و ارزندهترين فرصتهای زندهگی اوست كه الله متعال آن را در خدمت او قرار داده است چگونه بتواند با علاقهمندی وقت، فكر، استعداد و مال خود را در راه گسترش دعوت صرف نمايد، سنگينی بار دعوت به سوی خدا در جهان كنونی به اندازهيی است كه جز انسانهای معتقد به دعوت هيچ كس از عهدهبرداشتن آن بر نميآيد.
شايد سوالی پيش آيد كه منظور ما از عقيده به دعوت چيست؟ عقيدهجازم به فراخونی اين است كه هريك از منسوبان به دعوت بايد باوركامل داشته باشند كه دعوت الی الله مهمترين مسئوليتی است كه از جانب خدای متعال به دوش شان گذاشته شده است، و به اين عقيده باشند كه در روز قيامت و در مقابل الله متعال بايد بار مسئوليت تمام كوتاهيها و تقصيرهای خود در قبال اين كار را به تنهايی به دوش كشند، هچنين بايد كوچكترين شكی نداشته باشند كه جز دعوت الی الله هيچ راه و برنامه و طرح ديگری نميتواند مشكلات و مصيبتهای جوامع اسلامی و انسانی را برطرف كند، و معتقد باشند كه مشكلات مادی و معنوی خود و خانوادهی آنان را جز دعوت الی الله هيچ برنامهی ديگر به صورت مطلوب حل كرده نميتواند.
بناءً بر همهی مربيان و مرشدان عرصهی دعوت واجب و لازم است تا قبل از رسيدهگی به جوانب ديگر زندهگی منسوبان به دعوت، تربيت خود را متوجه ساختن عقيدهی آنان كنند، و ببينند كه چگونه رسول خدا كه داعی اول و معلم فراخوانی به سوی دين خدا بود، قبل از اين كه به فكر خانه و كاشانه برای اصحاب خود باشد به فكر اصلاح عقيدهی آنان بود و پيش از اين كه باغ و زمين و تجارت شان را سروسامان دهد باور شان را به صلاحيتهای اسلام و برتری عقيده به يگانگی خدا و محاسبهی روز جزا استحكام بخشيد.
لهذا خطايی جبرانناپذير و غلطی فاحش است كه در عرصهدعوت فكر شود علت انگيزه نداشتن احمد ابتدايی بودن اسناد علمی و سبب تنبلی و دلسردی محمود نداشتن خانه، زمين، باغ و موتر… است، و بعد هم دعوت به فكر اين شود تا به احمد زمينهی تحصيل و به محمود كاری پر درآمد پيدا كند تا از آنان دعوتگرانی فعال ساخته شود. چنين باوری در ميدان دعوت شيرازهی فعاليتهای دعوتی را به هم ميريزد و بايد همه بدانيم كه كار رهبران و پيشوايان دعوت هيچ وقت به مسابقه انداختن منسوبين دعوت با دنياطلبان بيهدف نبوده است، هيچ پيامبری نيامده كه پيروان خود را به باغ بالا و آسياب پايين در دنيا نويد دهد، مگر نه چنين است كه رسول گرامی اسلام در وقت گرفتن بيعت از ياران خود، غير از جنت هيچ نويد ديگری به آنان نميداد؟ واقعيتهای تاريخی فعاليتهای اسلامی نشان داده است كه جز كسانی كه غير از آخرت هيچ انتظاری از دعوت نداشتهاند و صرف منسوب بودن به دعوت را مايهی افتخار خود دانستهاند، كسی ديگر بار سنگين و طاقتفرسای دعوت را به سرمنزل مقصود نرسانده است و آنانی كه به طمع مال و متاع و جاه و منصب دنيوی در صفوف دعوت جابهجا شدهاند در لحظات حساس و سرنوشتساز جز شكست و ناكامی به دعوت ارمغانی نداشتهاند هر چند در روزگار امن و سلامتی برق نامها و القاب بزرگ شان چشم انسانهای كوتاهفكر را خيره نموده باشد.
سنگينی بار دعوت پشت كسانی را كه به دعوت به عنوان كاری خوب در عرض هزاران فعاليت مثبت ديگر نگاه ميكنند خم ميكند و دعوتگرانی با اين عقيده پشت دعوت را در لحظات خطرناك ميشكنند.
البته هدف ما اين نيست كه دعوت به فكر بهبود جوانب ديگر زندهگی منسوبين خود نباشد، هرگز بلكه تعليمات اسلامی به وضاحت كامل نشان ميدهد كه پروژهی دعوت بايد با برنامهريزی دقيق و سنجيده همهی ابعاد زندهگی فردی و اجتماعی افراد خود را در نظر گرفته سعی كند تا در تمام جوانب به اوج ترقی و كمال برسند. اما حق اوليت به معتقد ساختن و باورمند كردن افراد داده شود تا به وسيلهی سربازانی معتقد، از خودگذر و پيوند خورده به آخرت تمام كاستيها و كمبوديها جبران شود.