از دشمن هم باید آموخت!!

در آغاز:
یکی از اساسات ومبانی دیدگاه شمولی وجهان بینی بزرگ اسلام ، وحدت وهماهنگی است ، اسلام یک دین شامل ودربرگیرنده ی تمامی جوانب وپهلو های زندگی مادی ومعنوی انسان است ، همین طور محیط برتمام اقشار واقوام وملل های جهان است که برای همگان یک فکرتوحدی ویک نظرهمدیگرپزیری میدهد که همه ی انسانها ازیک پدر ومادر بوده خالق ومعبود واحد دارند ، ومعیار برتری را تنها بزرگمنشی معنوی وطهارت باطنی که فرایند آن طهارت ظاهری است ، قلمداد نموده است .

اسلام باتمام نیرو وقوت ، دربرابر تمامی اسباب وعلل وانگیزه های که اتباع ورهروانش را متفرق ومتشتت میسازد که منجر به آسیب پزیری مصلحت های علیای جامعه ی اسلامی میگردد ، مبارزه نموده تمامی عوامل امتیاز طلبی را که به اساس رنگ ، قوم ، نژاد ، منطقه ، قبیله ، خود نگری ، نسب ، قدرت ومال ….. استوارباشد ازبیخ وبن وازعمق جذرآن برکنده است ، وآنرا از شاخصه های متمایز جاهلیت شمرده است ، طوریکه پیامبراسلام این پدیده را به نام یک پدیده ی پلید وبد بوی خوانده اند ( دعواها فإنها نتنة ) بگذارید آن طرف که بوی بد وکریه دارد . وفرمودند : ( من دعا إلی العصبیة فلیس منا ) کسی اگر به سوی عصبیت ونژاد پرستی مردم را فرامیخواند ، او ازما نیست .

بناء اسلام یگانه طرزتفکری است که مردم را برای مجتمع سازی ، همزیستی وملت سازی فرامیخواند ومعیارهای برتری را خودش مشخصا وضع میکند که با طهارت ترین انسان ، برترین انسان است ، بنآء اسلام با این طرزتفکروکاربرد قوی ملت سازی ، تمامی جهانیان را به سوی یک محور فرامیخواند که آنهم یکتا پرستی است ، ازهمین منفذ است که واژه ی ملت را دانشمندان نامی اسلام متغایر از تعاریف حوزه های علمی وپژوهشی جهان غرب تعریف کردند که میگویند : ملت عبارت از جماعت بشری را گفته میشود که محورتجمع آنها عقیده وباورمشترک باشد که این عقیده تعیین کننده ی تمامی مرزهای معاملات وسلوک وروابط آنها باشد .

بنآء اسلام یک نظام فرامرزی ویک دین جهانی ویک طرزتفکرهمه گیراست .
این همه تنها سوژه ی ازآن همه نصوص وافربود که درفراسوی آن فقط یک مطلب متشاخص ومتمایزوبرازنده وجود دارد که همانا ملت سازی ، مجتمع سازی ،انسجام نیرومکمن ووحدت جوامع اسلامی است .

به تاریخ باید مراجعه کرد :
اگر ما درتکاپو ودنبال یک الگوی عملی برای این مفهوم باشیم ، تاریخ اسلام عزیز مملوء ازاین الگوی عملی است که این مفهوم مقدس وبرازنده عملا پیاده شده وسالهای متمادی این مفهوم جامه ی واقعیت را به تن داشت ، اگرچه درجامعه ی معاصراسلامی ، این الگو را نمی بینیم که درنتیجه ی طوطئه های کسترده وپی فراخ استعماری وبیرونی ، وانحصارطلبی ودون پروری قلدران داخلی درگستره ی سرزمین های اسلامی ، امت اسلامی به قوم ها ، نژاد ها ، چندین ملیتی ، منطقه ها ، کشورها ، قبیله ها ، طبقه ها ، زبانها وقشرها …. تقسیم شد که این امرمنجر به این امرشد که جهان اسلام بارغم همه ی نیرو وقوت بالنده وسازنده ومتفوق مادی ومعنوی خویش ، دامنگیرضعف ، جهل ، فقر، اختلاف کشنده ، جنگ وغیره مصائب ومتاعب گردید که درمعرض استفاده ی استعمار واستثمار قرارگرفت.

درپی الگوی زنده :
اگربه جریانات تاریخی هم وقعی نگذاشتیم ، باید طرزعملی کردن این مفهوم را ازدشمن بیاموزیم ، دشمن که ابدا بخاطرازدیاد ثروت معنوی وتأثیرروحی ، این مفهوم را عملی نمیکند ونه به ضرورت ایمانی وعقیدوی بودن این مبدأ باوردارد، بلکه بخاطر جلب منافع علیای خود این مفهوم را عملی میکند ومیداند که مصالح عظمی وبزرگ ملت آن به شکل عملی وتطبیقی این مبدأ سخت گره خورده است.

اروپای ها با وجود همه ی انواع تغایر وتمایز قومی ، نژادی ، دینی ومذهبی وحتی تغایرمصلحت های صغری ، یک اتحادیه ی قوی را تأسیس نمودند وبه یک ملت مطرح شکل گرفتند ومبدل به یک نیروی بزرگ جهانی شدند. ودریک فتره ی زمنی اندک ، توانستند که اروپارا به یک منطقه ی بزرگ اقتصادی ، صنعتی ، سیاسی ونظامی تبدیل کنند که بازار مشترک دارند ، مرجعی به نام اتحادیه ی اروپا دارند ، واحد پول مشترک ( یورو) دارند ، کارت شناسای هویت واحد دارند که یک اروپای با داشتن یک کارت شناسای هویت ویا شناسنامه ، میتواند 9 کشوراروپای غربی را بیدون پرس وپال بگردد که نه پولیس اورا تحقیق میکند ونه کدام محکمه ی اورا محاکمه میکند ونه مقید به گرفتن جوازنامه ( پاسپورت ) وویزا است ، بلکه تمامی اروپا وطن وسرزمین هرانسان اروپای بوده وازتمامی حقوق حفاظتی وقانونی برخوردار است ، اما ما مسلمانان اجازه ی دخول درمرز کشورهمسایه ی مسلمان خود نداریم که درصورت عدم داشتن جوازنامه وویزا که با پول هنگفت وگزاف تهیه میشود ، مجرم شناخته شده مورد تحقیق وجستجوی قانونی قرار میگیریم .
بعدازکذشتن زمان خیلی اندکی از تشکل اتحادیه ی اروپای غربی ، دیدیم که مجموعه ی ازدولت های اروپای شرقی ازهیمنت اتحادیه ی منحل شده ی اتحاد جماهیرشوری ، خودرا منفک ساخته به اتحادیه ی اروپای غربی پیوست که جهت ثانی برای اتحادیه ی اروپا شناخته شد که درنتیجه ، قاره وبراعظم اروپا با تمام مساحت ونفوس خود به دولت نیرومند واحد تبدیل شد ، با این عملکرد خود توانست که ازجامعه ی جهانی به اساس قوت ونفوذ وتأثیرگذاری ، امتیازات ومعاییرارزنده ی را کسب نموده درردیف قوتهای مطرح جهان خودرا جا بزند.

اما کشورهای اسلامی ، درامتداد بیشترازیک قرن ، حتی نتوانستند که دو وجب هم باهم نزدیک شوند ، ویا علی الأقل یک بازار مشترک داشته باشند ، حتی درداخل یک کشور؛ مثلا افغانستان ، نتوانستند که یک وحدت ملی سرتاسری وبیدون امتیاز داشته باشند .

برعکس ؛ با مرور زمان می بینیم که کشورهای اسلامی ومسلمانان ، بیشترازهم فاصله میگیرند وبه تجزیه وانفکاک درونی مواجه میشوند ، ویک کشور به چندین کشوردیگر تجزیه میگردد ، مثلا پاکستان شرقی که فعلا خود یک کشورمستقل است که بنام بنگله دیش یاد میشود ، وسودان مثال زنده دراین راستا است، ودراین اواخر روی تجزیه ی افغانستان به شمال وجنوب ، گفتگوها برای زمینه سازی ، آماده سازی فضا وتهیه نمودن وسایل ، عوامل ومقومات تجزیه ، صورت میگیرد که دسته ی فروخته شده با برنامه های دکته شده وبا میکنزم دقیق مغرضانه باتعدادی از نا خود آگاهان ، به شکل مباشروغیرمباشر، این قضیه را دامن میزنند وحتی به سطح رسانه ها ومطبوعات مطرح میکنند ، وبخاطرآماده ساختن افکار واذهان عامه ، درپرده ی تلویزیون ها روی این مسئله بحث ومناقشه میکنند.
تأسفبار تر ازهمه اینکه با وجود این همه روی دست گرفتن تجارب ومحاولات درراستای هماهنگ سازی جهان اسلام برمحورواحد وتشکل یک اتحادیه ی اسلامی سازنده درنصف قرن اخیر، بازهم جزفشل ویأس هیچ نتیجه وفرایندی نداشت ، جزاینکه تعدادی ازمؤسسات بالفعل درصحنه تبارزوقد علم کردند که آنهم درنهایت امر، شکل سیاسی باخود گرفت که وفق پالیسی های سیاسی یک کشورمعین فیودالی فعالیت میکند. گویا نوعی ازنیروی طلسمی ، اسطوره وی وسحرآمیزی وجود دارد که با رغم توافرووجود تمامی مقومات تشکل اتحادیه ی اسلامی با تمام مستویات جغرافیوی ، اقتصادی ، بشری وتاریخی بالاترازهمه عقیدتی وارزشهای مشترک دینی ، باعث سد باب توحید صفوف مسلمانان میگردد ومانع تشکیل رویکرد واحد سیاسی واجتماعی کشورهای اسلامی میشود،درحالیکه انتمآء نفوس این سرزمین پهناور وگسترده ، فقط به یک عقیده وبه یک فرهنگ وبه یک طرزدید میشود که این عقیده ازروزنخست بروز خود این شعاررا زمزمه میکرد : ( إن هذه أمتکم أمة واحدة ) واین عقیده با این شعارسازنده وهماهنگ ساز وانسجام بخشنده توانست که بالفعل ملل ها ، اقوام ، نژادها وقبیله های متقوقع ومتکالب را درگرد محورواحد که منهل عقیده ی آنها است ، جمع نماید ویک جمعیت قوی بشری را که گره دهنده بین ایشان وباعث تکاتف وتکافل درونی آنها تنها باور وعقیده بود تشکیل دهد وبه شکل امت واحد وجماعت نیرومند واعلی درآورد که اساس بزرگترین تمدن جهانی را گذاشتند وبشررا بیش از هزارسال متوالی به سوی انسانیت ومدنیت وعلم رهبری کردند .

لازم است که بدانیم ، جریان وباعث چه است که جهان اسلام ازیک قرن به این طرف دامنگیراین تشتت وپراگندگی بی سابقه ومهلک وذلت آورشده است ؟ شاید به علامه ی ارائه ی جواب پنجه ی خودرا به سمت غرب بگیریم !!! درست است که استعمارسنگدل غرب بعداز کانفرنس وصدوراتفاقیه ی لوزان وسایکس بیکو، باتمام سنگدلی وقسوت بالغ ، درراستای تمزیق وتفکیک خلافت عثمانی سعی بی نهایت را به مصرف رساند وازهیچگونه توطئه ونیرنگ دراین راستا دریغ نکرد؛ درست است که امپریالست نوپای غربی که دررأس آن ایالات متحده ی آمریکا است ، نفس مسیراستعماررا طی میکند بلکه بیشترازاستعمارسالخورده درمجزا سازی این کشورهای تجزیه شده سعی میکند ؛ درست است که مصلحت غرب که درواقع اساس عقیده ی مردم غرب را تشکیل میدهد ، عامل مؤثراین همه ی مأسات ، ازمات ومصیبت های جهان پراگنده ی اسلامی است .

این همه درمجموع جزیک سبب ناچیز بیش نیست ، جز یک پارچه توطئه ی نامقدس وکم تأثیربیش نیست ، اگرما درتعامل متقابل خود هوشیارومحتاط باشیم.

عامل اساسی عقب مانی ما:

اما آنچه که شکست ویا پیروزی را به بار می آورد ، آن خود ملتها ورهبریت ملتها است … بدون شک امت اسلامی ورهبریت های آن دردوقرن اخیر- به شکل محدد- مرتکب خیلی اشتباهات شدند ، بلکه رهبریت ها وقیادت ها مرتکب جنایات نابخشودنی شدند که درتاریخ امت کاملا بی سابقه است که روی مصلحت های مادی شخصی ، هم ازعقیده گذشتند وهم ازمنافع علیای امت ویا ملت خود وهم ازناموس وهم ارزش های دینی گذشتند ، وخیلی فرصت های طلای را برای یکروسازی وتشکیل اتحادیه ی جهان اسلام ، قربانی مصالح ومنافع شخصی خودساختند.

پس جدیراست که ثمره ی تلخ این همه اشتباهات را مشترکا بچشیم که جهان اسلام بیشترازاین دست خوش تجزئه وتفکیک شود وبیشترازاین دروادی خشک وسوزان سمت پرستی ، قوم پرستی ، نژاد پرستی وقبیله پرستی سرگردان باشد که هیچگاه ازچنگ خرافات رهای نیابد وبه مقام رهبریت بشرکه میراث اسلاف ماست، نرسد، وازقافله ی علم و تطور وتمدن به دورمانده همیشه رهرو ومقلد جهان سرکش غرب باشیم . بلکه لازم است بیشتردامنگیرتقاتل ، تناحروکشمکش های درون مرزی باشیم ، طوریکه مقوله ی مشهوراست که میگویند : ( الجزآء من جنس العمل ) جزا برخاسته ازجنس عملکرد است ، وقرآنکریم هم این قضیه را با وضوح کامل وبی پرده بیان میکند که میفرماید : { من یعمل سوءا یجزبه } کسی که مرتکب عمل شنیع شد ، پس پاداشی ازجنس عمل خود به دست می آورد . درجای دیگرپروردگارمیفرماید : { أولما أصابتکم مصیبة قدأصبتم مثلیها قلتم أنی هذا قل هذا من عند أنفسکم } هرگاه دامنگیرمصیبتی شدید ، بدون شک – بدانید که – عملکرد هم شکل این مصیبت را داشته اید ، درآنوقت گفتید که عامل این مصیبت دردناک چه بود ؟ بگو (ای پیامبر) که عامل این مصیبت شخص شما هستید. – این پیامد عملکرد نادرست وزشت شماست-

اما اگرتعامل ما با عقیده ی عزت بخش وبا امتیازات جغرافیوی مشترک وبا تاریخ اسلامی شکل أحسن ونیکومیداشت ، هیچگاه به این حد عقبگرا ومتخلف نمی بودیم بلکه ازاروپا به هزاران مراتب متقدم وپیش قدم میبودیم .

شبیر احمد راقب

Atomic Habits
د ښوونکي لارښود کتابونه

Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

Atomic Habits
Back to top button
واسع ویب