خوشگذرانی عامل هلاکت
روشن است که در این جهان، همهی هستی بر اساس قوانین طراحی شده از سوی پروردگار جهانیان به پیش می رود از کهشکانها و سیارهگان شروع تا زندگی زنبور عسل و مورچه ها، در این میان تصرفاتی که ما انسانها داریم نیز دقیقا در چارچوب قوانین الهی گنجانده شده؛ هرچند با اراده و اختیاری که برای این موجود ویژه داده شده گاه دگرگون می شود وقتی غرور سرکشی تمام وجودش را فرا میگیرد، قانونگذار اصلی و حقیقی را فراموش و نعمت های فراوان و سرازیر شدهی الله مهربان را نادیده می گیرد…
اما! هراندازه این موجود، خود را این طرف و آن طرف بزند باز هم قوانین او تعالی سرجایش هست و بدون توجه به نوع برداشت انسان مسیر خود را میپیماید و روزی تمام بشریت متوجه این نکته خواهند شد که دیگر کار از کار گذشته است و فرصتی برای جبران باقی نمانده است.
خوشا به حال آنان که تا فرصت دارند و نفَسی در بدن متوجه این نکتهی مهم و سرنوشت ساز شوند.
یکی از این قوانین و یا به تعبیر دیگر سنت های الله متعال در زندگی انسانها مربوط می شود به قانون الله در تعامل با خوشگذرانی و خوشگذرانان که دکتر عبدالکریم زیدان رحمه الله در کتاب «السنن الالهیة» به گونهی دقیق به این نکتهی مهم پرداخته که فراز های از آن در این مقال کوتاه گنجانده شده است: در آغاز سخن، وی به معنای واژه های این بحث پرداخته و می گوید: «در زبان عربی وقتی کلمهی «ترف» و «مترِف» به کار رفته به معنای: غرق شدن و طغیان کردن در استفاده از نعمت ها با به تعبیر دیگر «مترِف» به کسی گفته می شود که در استفاده از کامجوییهای دنیوی زیاده روی نموده و در شهوت ها فرو غلطد». (دکتر زیدان رحمه الله به نقل از: لسان العرب ، ج1، ص 360).
در ادامه به عادت های نادرست خوش-گذران ها اشاره نموده که در طول تاریخ معمولا به یک شیوه و روش عمل می نموده اند: «از کارهای همیشهگی این افراد، شتاب ورزیدن در دروغ پنداری و ردکردن حق بوده است؛ چرا؟
برای این که اینها در لذتها و شهوتها فرو افتاده و نعمت های فراوان آنان را فریفته به همین سبب ایشان قبل از دیگران پیام آوران الله را (معاذ الله) دروغپرداز پنداشته و حق را کنار می زده و میزنند؛ برای این که از دارایی و فرزند زیاد بهرهمند، از مقام و قدرت برخوردار، اهل باند و دنباله روان و پیروان بوده، به ظاهر در پیش مردمان مرتبه و درجه ای داشته و دارند». (دکتر زیدان رحمه الله، السنن الالهیة با تصرف).
الله متعال چه زیبا حالت، کبکبه و دبدبهی شان را به تصویر کشیده و می فرماید: {وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِممَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ وَقَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالاً وَأَوْلَاداً وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ وَيَقْدِرُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ ا النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}. [سبأ/34-35] (ما به هر شهر و دياري كه پيغمبري را فرستاده ايم، سران و متنعّمان آنجا گفته اند: ما بدانچه آورده ايد باور نداريم.
و گفته اند: ما كه (در دنيا) اموال و اولاد بيشتري داريم و (اين نشانه علاقه و محبّت الله به ما است، و در آخرت هم) ما هرگز عذاب نمي بينيم و شكنجه نمي شويم. بگو: پروردگارم روزي را براي هر كس كه خود بخواهد فراخ يا تنگ مي گرداند (اعم از عاصي و مطيع. داشتن و نداشتن، نشانهي محبّت و خوشنودي، و يا نفرت و ناخوشنودي الله از بنده نيست) و ليكن بيشتر مردم (چنين چيزي را) نمي دانند).
این آیات کریمه عادت همیشگی و مستمر انسانهای خوشگذران و مترِف را روشن می سازد. هر پیامبری در هر منطقه و شهری که مبعوث میشود این طیف از افراد که اهل نعمت، ثروت، قدرت و ریاست اند، به تکذیب و رد پیامبر الله می پردازند. (دکتر زیدان رحمه الله به نقل از: تفسیر ابن کثیر، ج3 ، ص 54).
چرا از این افراد به طور ویژه در قرآن کریم یاد شده است؟ برای اینکه آنان در اغلب اوقات، اولین تکذیب کنندهگان پیامبران علیهم السلام به شمار رفته اند دلیل آن هم روشن است چون قلب اینها درگیر شهوتها و روان شان غرق در زیب و زینت دنیا بوده است.
دلیل شان چه بوده است؟
استدلال شان در تکذیب پیامبران الهی را الله متعال چنین برای ما حکایت میکند: {وَقَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالاً وَأَوْلَاداً وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ} [سبأ/35] (و گفته اند: ما كه (در دنيا) اموال و اولاد بيشتري داريم و (اين نشانه علاقه و محبّت خدا به ما است، و در آخرت هم) ما هرگز عذاب نمي بينيم و شكنجه نمي شويم).
این نعمت های بی شائبه را دلیلی بر کرامت و عزت شان در پیشگاه الله متعال می پنداشتند و این که الله از آنان راضی و خشنود است که این همه نعمت را در اختیار شان قرار داده است و اگر الله متعال از آنان نا خشنود میبود که این همه نعمت را برای شان نمی داد.
الله متعال چنین پنداری را رد نموده و می فرماید: {قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ وَيَقْدِرُ} [سبأ/36] (بگو: پروردگارم روزي را براي هر كس كه خود بخواهد فراخ يا تنگ مي گرداند (اعم از عاصي و مطيع. داشتن و نداشتن، نشانه محبّت و خوشنودي، و يا نفرت و ناخوشنودي خدا از بنده نيست)).
الله متعال برای هرکس که بخواهد روزی اش را بسط داده و از هر کس که بخواهد قبض می نماید، ای چه بسا بر فرد عاصی و نافرمان روزی اش را وسعت بخشیده و انسان مطیع را در تنگنای رزق قرار دهد و چه بسا عکس آن و در مواردی هم همزمان هر دو را وسعت بخشد و گاه هر دو را در مضیقه نگهدارد و احیانا حالت نوسان داشته باشد بر اساس خواست و حکمتش عمل می نماید.
اما بسیاری از مردمان حکمت افعال الله را در زمینهی قبض و بسط روزی بندگان، درک نمی نمایند. (دکتر زیدان رحمه الله به نقل از: تفسير الآلوسي ، ج22 ، ص 147 ـ 148).
با تأمل در آیات قرآنی می توان دریافت که تکذیب نمودن پیامبران علیهم السلام و برنامهی انبیاء الهی، نپذیرفتن حق، فرو روی در شهوتها، اهتمام به عیش و نوش، بی توجهی و اهمیت ندادن به کارهای زشتی که در جامعه انجام می شود، جزو عادت افراد خوشگذران است، بدیهی است که موقف آنان در برابر جماعت مسلمانان مزاحمت، متنفر ساختن و مانع شدن مردم از ارتباط گرفتن با آنان باشد.
چرا؟ چون دعوت اهل ایمان که همانا فراخوانی به سوی اسلام است، گمراهی و نابکاری آنان را آشکار می سازد؛ از اینرو بر جماعت مسلمانها لازمست تا در برابر تکذیب، دشمنی، مکر و حیله های آنان صبور و شکیبا بوده و متعجب و شگفت زده نشوند.
شهید سید قطب رحمه الله دلیل این موضوع را به زیبایی تمام برای مان روشن می سازد: «خوشگذارنی قلبها را سخت نموده، حساسیت را نابود کرده، فطرت را به فساد کشانده و بر روی آن پرده انداخته که در اثر آن دلایل هدایت قابل دید نبوده و فرد دچار استکبار شده و بر باطل اصرار و برای دریافت نور هیچ روزنهی را باقی نمی گذارد». (دکتر زیدان رحمه الله به نقل از: في ظلال القرآن ، م6 ، ج22 ، ص 85 ).
نتیجهگیری:
بنا بر آنچه گفته شد موقف متولیان جماعت اسلامی در برابر خوشگذرانان صبر و شکیبایی است؛ چون سنت و قانون الهی بر این رفته است که: دعوتگران مسیر حق، به وسیلهی چنین اشخاص و جریان هایی مورد ابتلاء و آزمایش قرار میگیرند.
اما عاقبت و پایان خوشگذرانان:
قانون الله متعال در برابر آنانی که نعمتها سبب تکبر شان شده و به تکذیب پیامبران الهی و رد دعوت الهی اقدام نمودند، همیشه بر این رفته است که آنان را در دنیا نابود کرده و معذب شان سازد و عذاب آخرت نیز در انتظار شان باشد.
الله متعال می فرماید: (وَكَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً وَأَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْماً آخَرِينَ فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنَا إِذَا هُم مِّنْهَا يَرْكُضُونَ لَا تَرْكُضُوا وَارْجِعُوا إِلَى مَا أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَمَسَاكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْأَلُونَ). [الانبياء/11 ـ 13]. (بسيار بوده است كه (اهالي) آباديهاي ستمگري را (به سبب كفرشان) نابود كرده ايم و پس از ايشان، گروههاي ديگري را روي كار آورده ايم. آنان هنگامي كه عذاب ما را احساس كرده اند، ناگهان پاي به فرار گذاشته اند (و براي نجات خويش همچون چهارپايان به اين سو و آن سو گريخته اند. امّا به عنوان تمسخر و استهزاء بديشان گفته شده است:) نگريزيد و باز گرديد به سوي زندگاني پرناز و نعمتي كه در آن بسر مي برديد و به سوي كاخها و قصرهاي پرزرق و برقتان! شايد (خدمتگزاران و اطرافيانتان به شما نياز داشته باشند و) از شما (كمكي و چيزي) خواسته شود (و به رأي و نظرتان محتاج باشند).
امت ها به خاطر فساد خوشگذرانان در معرض نابودی قرار می گیرند: الله متعال در این مورد می فرماید: {وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُواْ فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيراً} [اسراء/16] (هرگاه بخواهيم شهر و دياري را نابود گردانيم، افراد ثروتمند و خوشگذران و شهوتران آنجا را سردار و چيره مي گردانيم، و آنان در آن شهر و ديار به فسق و فجور مي پردازند (و به مخالفت با دستورات الهي برمي خيزند)، پس فرمان (وقوع عذاب) بر آنجا واجب و قطعي ميگردد و آن گاه آن مكان را سخت درهم مي كوبيم (و ساكنانش را هلاك مي گردانيم).
در تفسیر این آیهی کریمه آمده که: هرگاه زمان نابودی امتی فرا رسد خوشگذرانان، پادشاهان و قدرتمندان را به طاعت و فرمانبرداری فرا می-خوانیم ولی آنان بجای طاعت دست به فساد و معصیت دراز مینمایند در نتیجه نوبت نابودی شان می رسد و ما هم آنان را نابود می سازیم.
این که الله متعال افراد خوشگذران را به طور خاص ذکر نموده در حالی که دستور به طاعت را متوجه همه ساخته چون آنان پیشوایان فسق و رهبران گمراهی اند، و هر عمل و اقدامی که از سوی دیگران سر می زند در واقع در اثر گمراه ساختنها و دسیسه بازی های کلان ها و رهبران است. (دکتر زیدان رحمه الله به نقل از: تفسير الآلوسي ، ج15 ، ص 42 ).
نویسنده: عبدالباری قانت استاد دانشگاه هرات