اصول تنافي اسلام و سیکولریزم
1. تفاوت در انديشه
در انديشه و ايدئولوژي اسلامي خداوند متعال «خالق»، «آمر»، «مدبر» و «هادي» توصيف شده است. خداوند متعال ميفرمايد:
(الا له الخق والامر تبارک الله رب العالمين) (اعراف: 54).
«آگاه باش كه آفريدگاري و (فرمانروايي امر و قدرت) فقط براي خدا است چه مبارك است خداوند پروردگار جهانيان».
إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ ما مِنْ شَفيعٍ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ (یونس: 3).
«همانا پروردگار شما خدايي است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريده، سپس بر عرش خود استوا (تكيه يا استيلا) پيدا كرده امور را اداره و تدبير ميكند هيچ شفيعي مگر بعد از اذن و اجازهي او وجود ندارد. اوست پروردگار شما، پس او را عبادت كنيد. آيا تذكر و يادآوري پيدا ميكنيد؟».
قالَ فَمَن رَّبُّکُمَا یا مُوسی ” ، ” قالَ رَبُّنَا الَّذی أَعْطى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى (طه: 49- 50).
«گفت: كيست پروردگار شما اي موسي، گفت: پروردگار ما آن كسي است كه همه چيز را آفريده سپس (به سوي هدف مورد نظر) هدايت كرده است».
از اين آيات و آيات كثيره ديگر استفاده ميشود كه «در ايدئولوژي اسلامي علاوه بر آفرينش، اداره، تدبير، هدايت و حاكميت بر ذره ذرهي اجزاي هستي در حيطهي قدرت، و خداوندي خداوند متعال است» .
اما در ايده و انديشهي سكولاريستي يا اصلاً ايمان به وجود خدا وجود ندارد چنانكه شاخهي ماترياليستي آن مدعي است، يا در صورت ايمان به وجود او [تحت تأثير فلسفهي يوناني] خداوند تنها خالق و آفريدگار است و كاري به هدايت و تدبير و اراده هستي ندارد و اين مسؤوليت عظيم را حوالهي ماده و خود انسان كرده است و نظام حاكم بر هستي ناشي از خاصيت ديناميكي، و زادهي فعل و انفعالات فيزيكي و شيميايي ماده و عناصر است و برترين موجود اين عالم كه انسان است با استفاده از نيروي عقل و در راستاي منافع خود از آن بهرهبرداري مينمايد.
2. تفاوت در نگرش
دومين تفاوت بنيادين اسلام با سكولاريسم در اين است كه سكولاريسم تنها به اين جهان مادي مينگرد و ميانديشد و تنها براي اين جهان نظام و قانون تنظيم ميكند و هدف از هر تلاشي دسترسي به منافع اين جهان است و جهان ديگر بطور كلي ناديده گرفته ميشود يا رسماً انكار ميشود و وجودش نفي ميگردد يا عملاً توجهي به آن نميشود. اما در اسلام به هر دو جهان مثل هم توجه ميشود و براي هر دو جهان قانون و نظام تنظيم ميگردد. در نصوص ديني (قرآن و سنت) به نسبتي كه به اين جهان و زندگي آن توجه شده به همان نسبت [بلكه بيشتر] به جهان آخرت و زندگي اخروي توجه شده است و اين جهان مقدمه و مزرعهي آخرت تلقي گرديده است. اين جهان دارالعمل است و آن جهان دارالجزاء. اين جهان دار فاني است و آن يكي دار باقي.
دكتر محمد عماره ميگويد: «امتياز فلسفهي تشريع در اسلام، در اين است كه «منفعت» را به «اخلاق» ربط ميدهد و «مصلحت» را به «مقاصد شريعت» و «سعادت دنيا» را به «نجات در آخرت» گره ميزند. اين فلسفه تشريعي راه را بر قانون وضعي سكولاريستي ميبندد و مانع از امكان تعايش و همزيستي ميان قانوني كه ساختهي دست انسان و سلطهي تودهها است با شريعتي كه از جانب خدا آمده است ميشود» .
3. تفاوت در هدف
تفاوت بنيادين ديگر ميان اسلام و سكولاريسم در هدف است. هدفي كه سكولاريسم تعقيب ميكند ارضاي جسد و تأمين خواستههاي تن است. تنها سعادت اين جهان مد نظر سكولاريسم است و كاري به روح و تأمين سعادت روحي ندارد. حتي شاخهي ماترياليستي آن منكر وجود روح است.
ليكن در اسلام به جسم و جان، تن و روح مثل هم توجه ميشود، دين اسلام به تربيت هر دو اهتمام ميورزد تا آنجا كه تهذيب روح و تصفيه درون در اسلام به مراتب اهميت بيشتري دارد تا توجه به بعد جسمي و مادي انسان. و در واقع به هر كدام از اين دو به تناسب اهميت و شايستگي توجه و اهتمام شده است.
ـــــــــــــــــــ
از کتاب: جوانان، سكولاريسم و بحران هويت