گفت وگوی پدرانه

یقیناً سبب بیشترینِ مشکلات و اکثر ناهنجاری‌ها و علت اغلب بغرنج‌های خانواده‌گی، عدم ارتباط صمیمی بین والدین و فرزندان است و ما درین نوشته مختصر می‌خواهیم پدران را متوجه اهمیت گفت-وگو نماییم و تا ازین طریق بتوانیم فاصله بین پدران و فرزندان را کاهش دهیم و بحث خود را با طرح چند پرسش آغاز می‌نماییم:

آیا این مسأله حقیقت دارد که نزدیک است خانه‌های ما به قفس‌های شیشه‌ای بدل شوند که فرزندان ما در آن‌ها محبوس بمانند و ما نتوانیم با آنان ارتباطی برقرار کنیم و آنان نیز نتوانند با ما در ارتباط باشند؟!

آیا این موضوع حقیقت دارد که نزدیک است ما پدران تأثیر خود بر فرزندان را از دست بدهیم و نتوانیم در خوشی‌های آنان سهیم شویم؟!

آیا کسی هست در بین ما که بگوید: «آری! من فرزندم را درک می‌کنم و او نیز مرا درک می‌کند»؟!
یقیناً بدون این‌که از حد بگذریم و خود را در مشقت بیندازیم، هر پدر و مادری که بخواهد در این امور بیندیشد و لحظه‌ای فکر کند و در مورد گفت‌وگو با فرزندش غور و تأمل نماید، به جواب خود خواهد رسید؛ زیرا از این لحاظ که پدر ستون و استوانه‌ی قوی و استوار خانواده و مادر مسؤول اجرایی امور داخلی خانواده است، رسیده‌گی به فرزندان و صحبت و گفت‌وگو با آنان و اهمیت دادن به آنان و ارج نهادن به احساسات و خواسته‌های آنان، یکی از وظایف اصلی و مهم و یکی از واجبات اساسی والدین است.

گفت‌وگوی حقیقی

بهتر است گفت‌وگوهای خانوادگی صورت حقیقی و جدی و رسمی داشته باشند تا این‌که به شکل تعارفی و شوخی و غیر رسمی باشند؛ مانند این‌که مادر مشغول کارهای خانه باشد و در عین حال از فرزندش بپرسد که: «حالت چطور است؟» چراکه چنین سؤالی به توجه، استماع و دقت خاصی نیازمند است و چه‌بسا فرزندان چنین سؤالاتی را جدی نمی‌گیرند و توجه زیادی بدان‌ها نمی‌کنند و تمایلی هم به جواب دقیقی ندارند.

آماده‌گی برای گفتمان و سخنوری، امری است در غایت اعتبار و ارزش که قرآن عظیم‌الشأن آن‌را ستوده است، آن‌جا که داستان حضرت لقمان حکیم را این‌گونه زیبا به تصویر کشیده است:

﴿یا بني أقم الصلاة وأمر بالمعروف وأنه عن المنکر وٱصبر علی ما أصابك إنّ ذلك من عزم الأمور﴾ (لقمان/ ۱۷).
«ای پسرک من! نماز را برپا دار و به معروف امر و از منکر نهی کن و بر هر آنچه به تو برسد، صبر کن؛ بی‌تردید این از کارهای سترگ است».

درین آیه‌ی کریمه برخی از راه‌های پیروزی و کامیابی در زنده‌گی روشن شده، و به‌طور خلاصه پاره ی از تجارب یک زنده‌گی حقیقی، واقعی، منظم و ایده‌آل را نیز به تصویر کشید که نسل‌های پس از آن و امت‌های پسین آن‌ها را به عنوان دست‌آویزهای محکمی پذیرفته و من حیث یک مبدأ اساسی قبول کرده‌اند و در بسیاری از شئونات زنده‌گی بدان‌ها تکیه می‌کنند.

جهت دهی رسانه‌ها

لازم است والدین توجه خاصی به زنده‌گی فکری فرزندان‌شان مبذول دارند و در هر مناسبت و برنامه‌ی تلویزیونی شرکت نموده و طبق سن هر یک از فرزندان‌شان، برنامه‌هایی را برای‌شان تهیه و تنظیم کنند و پس از مشاهده و بررسی برنامه‌های مختلف، نقد و نظرهای خود را بیان کنند تا روحیه نقد و انتقاد در فرزندان‌شان بارور شود و بتوانند در رفع خطاهای اجتماعی یا حداقل در ارائه دیدگاه‌های خود، شهامت داشته باشند؛ چنان‌که «نزیه الحوری» در کتابش «أثر التلفزیون علی تربیة المراحقین/ تأثیرات تلویزیون بر تربیت نوجوانان» در این مورد تأکید کرده است: «مسیحیان توجه ویژه‌ای به این برنامه‌ها دارند و و آن‌گونه که از نتایج برخی از تحقیقات ثابت شده است، ۶۳ در صد آنان به نحوه‌ی تربیت فرزندان‌شان توجه نشان می‌دهند درحالی‌که آمار توجه به چنین قضایایی در بین مسلمانان به ۳۵ در صد می‌رسد.

تأثیرات مشاهده‌ی رسانه‌ها آن‌قدر زیاد است که تمامی ابعاد زنده‌گی اطفال، نوجوانان و حتی جوانان را تحت پوشش قرار می‌دهد نه از این منظر که اذهان آنان را به چالش بکشد و بسیار تنگاتنگ با آنان به مقابله و مبارزه برخیزد؛ بلکه رسانه‌ها باید طوری جهت‌دهی و مدیریت شوند که اذهان ذکی و زیرکی را پرورش دهند و استعدادهای نابغه را کشف کنند و به خواهشات نفسانی پشت کرده و اطفال و نوجوانان را به گونه‌ای تربیت کنند که در آینده از گناه و معصیت و نافرمانی کاملاً متنفر و بیزار باشند.

گفت‌وگوی پدرانه

از گفت‌وگوهای پدرانه که در قرآن‌کریم بیان شده است، چنین برداشت می‌شود که هر گفت‌وگویی زاینده احساساتی است و شعور عاطفی و فکری را در بین پدر و فرزند برمی‌انگیزد حتی در حساس‌ترین شرایط و پیچیده‌ترین اوضاع؛ درین مقال به گفت وگوی حضرت یعقوب همراه فرزندانش بسنده می‌کنیم؛ آنگاه که حضرت یوسف علیه السلام خواب خویش را به پدرش قصه کرده و حضرت یعقوب علیه‌السلام گفت:

﴿یا بني لا تقصص رؤیاك علی إخوتك فیكیدوا لك كیداً إنّ الشیطان للإنسان عدوٌ مبین﴾ [یوسف: ۵] «فرزندم! خوابت را برای برادرانت بیان مکن که برای تو بداندیشی می‌کنند؛ بی‌گمان شیطان دشمن آشکار انسان است».

این گفت‌وگو، گفت‌وگویی است سرشار از عاطفه و احساسات راستین و حقیقی که با نصیحت و خیرخواهی تلفیق شده است و این دو هیچ منافات و تناقضی هم با هم ندارند که جمع نشوند؛ چرا که این نصیحت، نصیحتی است واضح و روشن و صریح تا در ذهن فرزندش هیچ‌گونه تشویشی رخنه نکند و هیچ اضطرابی طاری نشود و هیچ دغدغه‌ای به وجود نیاید و خلاصه این‌که ذهنش ملتبس و پیچیده نگردد.

مسأله‌ی دیگری که این گفت‌وگوی پدرانه برای ما می‌آموزد، این است که دیدگاه پدران نسبت به فرزندان‌شان همیشه دیدگاه حکیمانه، مهربانانه و دلسوزانه‌ای است و در گفت‌وگوی مذکور با جمله «إنّ الشیطان للإنسان عدوٌ مبین» نیز به همین موضوع اشاره شده است که ای فرزندم متوجه باش که شیطان نبرد همیشه‌گی‌اش را با تو شروع کرده است و دشمنی او با تو دایمی است؛ دشمنی که می‌خواهد مسلمانان را از حلقه برادری و محبت، به انزوا و نفرت و عناد و دشمنی بکشاند و یوسفی را که قلبش سرشار از عشق و محبت برادران است و تعلق عمیقی با خانواده‌اش دارد، به چالش بکشد و او را در مخاطره قرار دهد و بغض و نفرت و کینه و دشمنی را در دل او جای دهد و اینجاست که حضرت یعقوب علیه‌السلام بسیار حکیمانه و با تدبیر زیرکانه‌ای فرزندش را تحت مراقبت می‌گیرد و می‌خواهد که او را از اسارت در چنگال دشمن حقیقی و ابدی‌اش برهاند.

این گفت‌وگو، وسایل و اسباب زیاد و مهمی را به ما نشان می‌دهد که با کمک آن‌ها بتوانیم بر بسیاری از مشکلات فایق آییم و بغرنج‌های زیادی را گره‌گشایی کنیم و بیماری‌های زیادی را درمان و معالجه کنیم و از هر نوع مشکلی که احتمال می‌رود در بین پدران و فرزندان بروز کند، جلوگیری نماییم و همچنین این حقیقت ایمانی را به اثبات می‌رساند که شیطان در زمینه انحراف انسان از راه راست و گرفتاری او در سیاه‌چال گناه و معصیت و در منجلاب بدبختی و نافرمانی، زحمت‌های زیادی می‌کشد تا بتواند آتش جهنم را خوب شعله‌ور کند.

انسان در برابر این فیض بزرگ رحمت و شفقت پدری مات و مبهوت می‌ماند و حتی گیچ و حیران می‌شود که اگر آن فرزندان در دریای گناه و معصیت غرق می‌شدند، بازهم این حضرت یعقوب علیه‌السلام بود که در فراق یوسف و برادرش اشک می‌ریخت تا حدی که قرآن عظیم الشأن غم و اندوه او را این‌گونه توصیف می‌کند که:
﴿وٱبیضت عیناه من الحزن فهو کظیم﴾ [یوسف: ۸۴].
«و چشمان او از اندوه سفید شد درحالی‌که [سرشار از غم بود] اندوه خود را فرو می‌برد».

برخلاف غم و اندوهش، رو به‌سوی فرزندانش کرد؛ همان‌هایی که مسئول این همه غم و اندوه او بودند و زنده‌گی او را به قصه پرغصه‌ی بدل کرده بودند و مسببان خلق این داستان غم‌انگیز و دل‌کُش بودند و‌خطاب به آنان گفت:
﴿یا بني ٱذهبوا فتحسسوا من یوسف أخیه﴾ [یوسف: ۸۷].
«ای پسران من! بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید».

با این حال، هیچ نصیحتی را از آنان دریغ نمی‌کرد و می‌گفت:
﴿یا بني لا تدخلوا من باب واحد وٱدخلوا من أبواب متفرقة﴾ [یوسف: ۶۷].
«ای پسران من! از یک دروازه وارد نشوید، بلکه از دروازه‌های متفرق داخل شوید».

به‌هرحال، نباید این عدالت و انصاف حضرت یعقوب علیه‌السلام در صدا زدن و خواندن پسرانش را نادیده گرفت؛ «یا بني» دقیقاً همان جمله‌ای است که با آن فرزند محبوبش حضرت یوسف علیه‌السلام را صدا می‌زد و این یعنی نهایت رعایت عدالت و برابری حتی در احساسات و عواطف و الفاظ.

بنابراین، هرگاه ناراحتی در بین ما و فرزندان ما ایجاد می‌شود و هر زمانی‌که با فرزندان خود روبه‌رو می‌شویم، باید این رفتارهای نمونه و زنده در دل‌های ما مستحضر شود؛ چرا که در چنین اوقات و حالاتی، لازم و واجب است که از واکنش‌های تند و عکس‌العمل‌های شور برانگیز و خشم و غضب‌های شدید و پرس‌وپال‌های سخت پرهیز شود تا باشد که چنین گفتمان‌های پدرانه‌ای که قرآن عظیم‌الشأن آن‌ها را بار بار برای ما به شکل بسیار زیبایی ترسیم می‌کند، درسی گرفته و پندی آموخته باشیم.

(فرزندم) کلید پیروزی گفت وگو

بدون تردید این دیوار فاصله‌ها که در بین پدران و فرزندان بنا نهاده می‌شود، با آسانی و آرامش خاصی به تمامی بغرنج‌ها و همه‌ی مفاسدی که باعث فروپاشی نظام خانواده و سردی کانون گرم منازل می‌گردد و سراسر زنده‌گی را تسخیر افکار شیطانی می‌کند، اجازه می‌دهد که انسان را از مسیر خدای مهربان فرسنگ‌ها دور کند و در دام‌های فریبنده شیاطین اسیر نماید.

دیوار فاصله‌ها، پدران را در عالم ثروت‌اندوزی و فرزندان را در جهان اهداف و خواسته‌ها و هوس‌ها با برنامه‌های خودشان درگیر می‌کند و به‌مرورزمان، خط‌مشی‌ها را به صورت کلی از هم جدا می‌کند و در بین پدر و فرزند، مرزی ایجاد می‌کند تا جایی که به دعوا و درگیری می‌انجامد و پدر و فرزند در امور بسیار جزئی، اختلاف نظرهای شدیدی خواهند داشت و در امور زیادی بهانه‌تراشی خواهند کرد و در اثر همین اختلاف دیدگاه‌ها و تفاوت اندیشه‌ها، مرزها و حدود حرمت‌ها شکسته خواهد شد.

بنابراین، پدر و مادر باید در حین گفتگو و حتی در آغاز آن با فرزندان‌شان بسیار صبور باشند و سعی کنند کلید گفتگوی‌شان لفظ «فرزندم» باشد چراکه این لفظ، مقام حقیقی پیوند پدر بودن و فرزند بودن را مشخص می‌کند و متذکر می‌شود و به طور مستقیم بر مفهوم رعایت حرمت‌های دوجانبه تأکید دارد؛ زیرا لفظ «فرزندم» کلید پیروزی هر گفتمانی است که قفل‌های بسته قلب‌ها را می‌گشاید و دروازه دل‌ها را با شفقت و مهربانی باز می‌کند و سراسر شفقت و عطوفت است که متأسفانه با این تأثیر شگفتش، از قاموس روزمره بسیاری از خانواده‌ها حذف شده و حتی جا افتاده است درحالی‌که همه فرزندان مشتاق شنیدن آن هستند و حتی قلب‌های‌شان با شنیدن لفظ «فرزندم» تقویت و چاق می‌شود و با شنیدن آن احساس عزت و غرور می‌کنند و به بودن پدر و مادرشان فخر و مباهات می‌نمایند و خلاصه از شنیدن چنین لفظی، بسیار لذت می‌برند.

نوشته: سلوی القدرة

برگردان: عبدالحکیم عطایی

Advertisement | Why Ads? | Advertise here

پوهنتون چینل

پوهنتون چینل درسره سبسکرایب او شریک کړئ

سبسکرایب Subscribe


Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

wasiclinic.com
Back to top button
واسع ویب