کار اسلامی بدون نظم امکان ندارد
و از همین رو است که در خصوص فراخواندن مسلمانان، مبتنی بر داشتن قیادت و رهبری -واجد شرایط- که او را حاکم خود بدانند و از فرمانش اطاعت نمایند، خداوند بزرگ می فرماید:
(یآ أیها الذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و اولی الامر منکم…) نساء آیة 59
“ای کسانی که ایمان آورده اید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالامر خود تان را…”
و بدیهی است که مسألة رهبری و اطاعت، به امور مهم و دقیق تنظیمی مربوط می شود.
در مورد تنظیم و تأمین روابط میان سرباز و فرمانده، پروردگار می گوید:
(إنما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله و إذا کانوا علی أمر جامع لم یذهبوا حتی یستأذنوه. إن الذین یستأذنونک أولئک الذین یؤمنون بالله و رسوله. فإذا استأذنوک لبعض شأنهم فأذن لمن شئت منهم و استغفر لهم الله إن الله غفور رحیم) نور آیة 62
“مؤمنان واقعی کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده اند و هنگامی که در کار مهمی با او -پیامبر- باشند، بی اجازة او جایی نمی روند. در این صورت هرگاه برای بعضی از کارهای مهم خود از تو اجازه بخواهند، به هریک از آنان که می خواهی اجازه ده، و برای شان از خدا آمرزش بخواه که خداوند آمرزنده و مهربان است.”
در ستایش اتحاد و اعتماد با همی مسلمانان، به ویژه در هنگام رو در رو شدن آنها با دشمنان شان می فرماید: (إن الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفاً کأنهم بنیان مرصوص…) صف آیة 4
“خداوند کسانی را دوست می دارد که در راه او پیکار می کنند؛ گویی بنایی آهنین اند.”
بنای آهنین و محکم، تنها برآیند تنظیم و انضباط بوده می تواند نه برآیند عکس آن.
و به همین ترتیب آیات زیادی در خصوص توجیه و تشریع وجود دارند که بر اهمیت و جایگاه نظم و برنامه، در کتاب خدا تأکید می کنند؛ کتابی که به هیچ صورت باطل در آن، راه ندارد و از جانب خدای حکیم و حمید فرو فرستاده شده است.
تنظیم، عنوان ارشاد نبوی است:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم -به عنوان پیشوا و الگوی مسلمانان- به کار منظم و پلان شده، بیش از حد عنایت و توجه داشت. حرص و علاقة شدید رسول خدا صلی الله علیه و سلم نسبت به کار تنظیمی، به حدی آشکار و غیر قابل انکار بود که همواره پیروان خود را، به انتخاب امیر و تعیین فرمانده در رأس هر گروه و تیم کاری فرا می خواند؛ هرچند شمار آن گروه از سه نفر تجاوز نمی کرد! چنان که او صلی الله علیه و سلم می فرماید: (إذا کنتم ثلاثه فأمروا أحدکم) به روایت طبرانی با اسناد حسن.
“هرگاه سه نفر بودید، یک تن خود را امیر مقرر کنید”
این توجه و عنایت پیامبر صلی الله علیه و سلم، برای تفویض امور مسلمانان به دست امیر و فرمانده، در واقع توجه به این مسأله است که کار ها و شئون مسلمان ها باید منظم و سامان مند بوده باشند؛ فرقی نمی کند که این امور، به مسایل جنگ و صلح و یا تجارت و سفر و … مربوط بشوند، چنان که تفاوتی ندارد که این شئون خورد باشند و یا هم بزرگ!!
اگر در میان یک جمع و گروه کاری، فرمانده و یا کسی که لا اقل سخنش قابل شنیدن و اطاعت باشد وجود نداشته باشد، پس چگونه می توان اختلاف نظر ها –و کشیدگی ها- را حل کرد؟!
و اگر یک مرجع توان مند و با صلاحیت موجود نباشد، در صورت بروز دیدگاه های مختلف و متفاوت، چگونه می شود به وحدت نظر رسید و برداشت های گونه گون را در مسیری واحد قرار داد؟!
و سرانجام اگر در میان یک تیم کاری، راهرو و راهبری وجود نداشته باشد و نظم نسقی سراغ نگردد؛ چه کسی مسؤولیت های کاری هر فرد را مشخص می سازد و چه کسی کار های مربوط به آن گروه را، به شکل درست و سامان مند پیگیری خواهد کرد؟ اینها نمونه هایی از امور ساده و عادی هستند که گفته آمدند، پس در کار های بزرگ و با اهمیت و جود نظم و برنامه، چه قدر حیاتی خواهد بود؟!
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و سلم، در ادامة ارشاد و رهنمود پیامبرانة خود، بر ضرورت سمع و طاعت از فرمانده مشروع و بر حق مسلمان ها –ولو هر کسی که باشد- تأکید می ورزد و می فرماید: (إسمعوا و أطیعوا و إن استعمل علیکم عبد حبشی کأن رأسه زبیبه) به روایت بخاری.
” اگر به حیث فرمانده شما یک بردة حبشی مقرر شود که سرش مانند کشمش بوده باشد، از وی بشنوید و اطاعت کنید”
برای این که طاعت و فرمانبری مسلمانان، در برابر رهبر و فرمانده، مطابق خواسته های نفسانی و امیال نا مشروع آنان، صورت نگرفته باشد و موجب به هدر رفتن فرصت ها و تسلط بدی ها در جامعه نشود؛ رسول معظم اسلام صلی الله علیه و سلم، بازهم در رهنمود پیامبرانة خود، می فرماید: (علیک السمع و الطاعه فی عسرک و یسرک و منشطک و مکرهک…) به روایت مسلم.
“در حالت سختی، آسانی، خوشی و نا راحتی خود، بر سمع و طاعت -از فرمانده- پای بند باش”
و همچنان به منظور جلوگیری از وقوع فتنه و واگرایی صفوف مسلمانان که منجر به ناتوانی آنان و طمع ورزی و جرأت یافتن دشمنان شان می شود، او صلی الله علیه و سلم می گوید:
(من خلع یداً من طاعه لقی الله یوم القیامه و لا حجه له و من مات و لیس فی عنقه بیعه مات میته جاهلیه) به روایت مسلم.
“آن که کسی را از طاعت -اولولامر- بیرون می کند، در هنگام دیدار خدا روز قیامت، دلیلی برای برائت خود ندارد و آن که می میرد در حالی که بیعتی به گردن ندارد، مرگش مرگی جاهلی خواهد بود!”
تمام آنچه در بالا گفته شد آیا از اساسات و مبانی و کیان کار تنظیمی و با برنامه، شمرده نمی شود؟!
تنظیم، اساس کار پیامبر، صلی الله علیه و سلم بود:
کارکرد پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم، در تمام مراحل نبوت، در مکه و مدینه چه در عرصة تربیت و نشر دعوت و چه در عرصة جنگ و غیر آن، بر پایة اندیشة اصیل تنظیمی استوار بوده و نشان می دهد که ایشان به کار دارای برنامه و هنجارمند اهتمام بیشتر داشتند.
– در بیعت اول عقبه، رسول خدا صلی الله علیه و سلم، با دوازده تن از شهروندان مدینه -در عقبه- بیعت کرد. ابن اسحاق می گوید: “هنگامی که بیعت کردگان از پیش پیغمبر، رخصت می شدند، او صلی الله علیه و سلم، مصعب فرزند عمیر فرزند هاشم فرزند عبد مناف را با ایشان فرستاد، تا قرآن کریم را برای آنان بخواند، اسلام را یاد شان دهد و بر معلومات دینی شان بیفزاید، از همین خاطر، او را آموزگار مدینه نام کرده بودند.”
– و در بیعت دوم عقبه، پیغمبر با هفتاد و سه نفر مرد و دو نفر زن که همه از اهل مدینه بودند، به گونة پنهانی و دور از انظار قریش، بیعت نمود و برای شان گفت که “از بین خود دوازده نقیب برایم معرفی کنید، تا میان مردم خود، از اسلام نمایندگی کنند.
آنها از بین خود، دوازده نفر نقیب معرفی کردند؛ که نه تن شان از خزرج و سه نفر شان از اوس بودند. نقیبان خزرج عبارت بودند از: اسعد فرزند زراره، سعد فرزند ربیع، عبدالله فرزند رواحه، رافع فرزند مالک، براء فرزند معرور، عبدالله فرزند عمرو فرزند حرام، عباده فرزند صامت، سعد فرزند عباده و منذر فرزند عمرو. و نقیبان اوس اینها بودند: اسید فرزند حضیر، سعد فرزند خیثمه و رفاعه فرزند منذر…”
– در رویداد هجرت او صلی الله علیه و سلم، یک سری از نکته ها و اشاره های دقیق تنظیمی به نظر می رسد که شایان بررسی و تأمل است و بر روی اندیشة کسانی که منطق تنظیمی در کار اسلامی را نمی پذیرند، خط بطلان می کشد؛ از آن جمله است:
1- درخواست پیامبر صلی الله علیه و سلم، از علی فرزند ابوطالب برای خوابیدن در بستر خواب او صلی الله علیه و سلم، به منظور اغفال مشرکان، در حالی که خود مکه را ترک کرده و به غار ثور رسیده بود.
2- انتخاب غار ثور، که در مسیر مخالف راه منتهی به مدینه قرار داشت، تا مشرکان را بیشتر گمراه و غافلگیر نماید؛ چون آنها می دانستند که پیغمبر حتما به مدینه هجرت می کند.
3- مکلف شدن عبدالله فرزند ابوبکر، از جانب رسول خدا، برای انتقال اخبار و حوادث مکه به غارثور، تا از جریانات پیرامون خود آگاه شود.
4- موظف ساختن اسماء دختر ابوبکر، جهت تأمین نان و آب رسول اکرم صلی الله علیه و سلم.
5- مکلف بودن عامر فرزند فهیره، بر این که هر شامگاه، گوسفندان خود را بایست پیش غار ثور بیاورد؛ تا از یک طرف پیغمبر و یارش ابوبکر، شیر مورد نیاز خویش را تأمین کنند و از جانب دیگر، نقش قدم هایی برداشته شده در پیرامون غار، توسط پای گوسفندان از بین برده شود و پناهگاه رسول خدا، برای مشرکان افشا نگردد.
بنا بر این، زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و سلم -که توسط وحی و هدایت خدای دانا و آگاه تأیید می شد- در حادثه یی از ده ها حادثه، تا این حد اجراات و تدابیر امنیتی را رعایت کرد؛ پس چه خواهد بود حال آنهایی که گمان می کنند نسبت به اسلام و مسلمانان غیرت و حمیتی دارند -در حالی که وحیی هم نازل نمی شود، دشواری هایی در کار ها وجود دارد و مکر دشمنان هم به حد نهایی رسیده است- و چگونه خواهد بود حال کسانی که مسلمانان را بر ضد کار اسلامی منظم، فرا می خوانند، بی آن که از ارشادات رسول خدا چراغی بر افروخته باشند، تا برای شان به مثابة چشمی بینا و گوشی شنوا در راه مبارزه، مفید قرار بگیرد؟!
اهداف بزرگ اسلام، مستلزم وجود تنظیم است:
شکی نیست که کار اسلامی، در نبود دولت اسلامیی که طبق قانون خدا، فرمان روایی کند، باید دارای هدف تغییری و انقلابی باشد؛ یعنی اوضاع نا مطلوب حاکم بر جامعه را، به اوضاع مورد نظر اسلام، تغییر دهد. کار اسلامی، نباید تنها کاری واعظانه باشد که با اوضاع حاکم، سر سازش فرود بیاورد و بالآخره در آن، به تحلیل برود.
آوردن تغییر اسلامی در اوضاع جاهلی، در اندیشه ها و باور های جاهلی، در نظام، قانون، روش و عادات جاهلیت، جز از راه یک مبارزة منظم و دقیقاً برنامه ریزی شده امکان پذیر نیست. چنین هدفی، با موعظه در مسجد و یا سخنرانی در همایش ها، برآورده نمی شود، بلکه در همه زمینه ها به آمادگی عام و تام نیاز دارد.
برای تحقق این هدف، انسان باورمند به تغییر اسلامی، باید آمادگی ارائة تمام خواسته ها و بایسته های تغییر اسلامی را در زمینه های مادی و معنوی داشته باشد. برنامه ها، روش ها و چهارچوب تغییر را بایستی، روشن و مشخص نماید. و به دنبال آن، فراهم آوری اسباب، وسایل و امکانات تغییر از لحاظ مادی و بشری و تکنولوژیک نباید فراموش گردد.
زمینه سازی برای فراهم کردن تمام این خواسته ها و مطالبه ها، بدون موجودیت تنظیم ممکن نیست. و نبود نظم و ترتیب، کار اسلامی را به کاری واعظانه و یا کار فرهنگی مجرد مبدل می سازد که در حاشیة زندگی مردم جای دارد و گاهی ممکن است عواطف و احساسات آنان را به حرکت وا دارد، اما دیری نمی پاید که بدون کدام اثر و برآیندی، به سردی و جمود خواهد گرایید!!
چالش های فرا روی اسلام، وجود تنظیم را حتمی می سازد:
علاوه بر آنچه در سطور پیشین تذکر رفت، اگر به چالش های بزرگ و حجیمی که به سطح منطقه یی و بین المللی فرا روی اسلام قرار دارد، توجه کنیم؛ به این باور خواهیم رسید که موضوع تنظیم و برنامه ریزی در کار اسلامی، اگر واجب شرعی نیست، بدون تردید با توجه به نیازهای موجود، یکی از ایجابات ضروری زمان است.
دشمنان اسلام، دارای ده ها تنظیم، حرکت و جریان هستند که با استفاده از آنها، بر ضد اسلام و امت اسلامی دسیسه می سازند. دشمنان اسلام از وسایل و امکانات مادی بی حد و حصری بهره مند اند و در جنگ علیه اسلام، تمام تکنیک ها و تکنولوژی پیشرفته را در اختیار دارند و در برنامه و عمل مورد استفاده قرار می دهند.
گذشته از همه، دشمنان اسلام، از پایگاه های جهانی و اردوگاه های بین المللی، برای کوبیدن مسلمان ها پلان می گیرند و تحرک ایجاد می کنند. لذا با در نظرداشت این همه مسایل، آیا خردمندانه خواهد بود که مبارزه و مقاومت اسلامی -در برابر این موج توفنده- ناتوان، نامنظم و بی برنامه باشد؟!
علاوه از این، پرسش بزرگ و مهمی مطرح می شود که شعار دعوت به نادیده انگاشتن تنظیم، در کار اسلامی، آب را به آسیاب کی می ریزد، چه کسی از آن بهره می گیرد و چه کسی متضرر می شود؟!
ما در پایان این سخن، توجه مدعیان دروغین اسلام را، به دو نکته معطوف می داریم:
1- پیش از این که کار دعوت به اسلام را آغاز کنند، این دین را چنان که شایسته است، خود شان بفهمند.
2- از خدای منان، به گونه یی که سزاوار است بترسند، و این فرمایش پیامبر صلی الله علیه و سلم را، همواره به یاد داشته باشند: (إن أحدکم لیتکلم بالکلمه لا یلقی الیها بالا، فتهوی به سبعین خریفاً فی جهنم).
“مسلماً یکی از شما بدون پروا و نا سنجیده سخنی بر زبان می آورد که به علت آن، هفتاد خزان در دوزخ فرو می غلتد.”
(إن فی ذلک لذکری لمن کان له قلب أو ألقی السمع و هو شهید) ق آیة 37.
“در این تذکری است برای آن کس که عقل دارد، یا گوش دل فرا دهد در حالی که حاضر باشد.”