چګونه ضعف جهان اسلام و پیشرفت غرب؟
علل پيشرفت غرب چيست ؟
آيا اين فرضيه كه ترك دين باعث پيشرفت غربيها شده درست است ؟
عوامل بسيارى ميتواند موجب پيشرفت و ركود شود. گفتنى است كه اساسى ترين علت آن، تلاش و فعاليت درجهت شناخت سنن و قوانين حاكم بر جهان هستى و استفاده درست از امكانات ميباشد كه خداوند در اختيار بشرنهاده است. اما اين كه علت پيشرفت غرب دينگريزى است سخنى نا به جا ميباشد؛ بلكه بسيارى از دانشمندان غرب نيز دينگرا ميباشند. از طرف ديگر دينگريزى در واقع يكى از خلأها و نواقص تمدن غرب ميباشد و متفكران وانديشمندان غربى به سرعت متوجه اين خلأ گرديده و كوشيده اند گرايش به دين را همواره زنده نگه دارند، ليكن مشكل اساسى جهان غرب اين است كه دين حاكم بر آن از جامعيت و فردپذيرى كافى برخوردار نيست و راه يافتن تحريف در آن مشكلات بسيارى را پديد آورده است.
اگر دين براى پيشرفت، جوامع انسانى و كمال بشريت است، به ويژه در مورد دين اسلام كه دين كامل است، پس چرا كشورهاى اسلامى عقب مانده اند؟ و بر عكس كشورهاى توسعه يافته و جهان اول، غير دينى و سكولار هستند؟
نخست بايد به اين پرسش جواب دهيم كه آيا اصلاً دين ميتواند مانع از پيشرفت شود يا نه؟ در اينجا لازم است ميان دين اصيل و ناب و خالص كه از طرف خداوند به عنوان برنامه اى كامل براى زندگى بشر آمده است با عقايد موهوم و خرافات كه ساخته دست بشرى بوده و به عنوان دين معرفى ميگرديده، (مانند عقايد موهوم ارباب كليسا درباره خداوند و تعاليم آنها درباره علم و نحوه زندگى مردم) تفكيك قائل شد؛ زيرا نفس دين كه در جهت رشد و تعالى و تكامل و پيشرفت بشر در ابعاد مختلف زندگى باشد و بر علم، دانش، كار و تلاش توصيه و تأكيد دارد؛ هرگز نميتواند عامل عقبماندگى و انحطاط باشد و شواهد و دلايل بسيارى را ميتوان براى اثبات اين موضوع اقامه نمود كه بعضى از آنها عبارت است از:
دين عامل عقب مانى نيست
1 پيشينه تمدن مسلمانان در طى قرون متمادى و صدور آن به كشورهاى ديگر از جمله كشورهاى اروپايى نشان ميدهد نه تنها دين موجب عقب ماندگى نميشود، بلكه اعتقاد به دين در كنار عمل به آن سبب درجات بالايى از پيشرفت و رشد ميگردد.
2 تنها مسلمانان و كشورهاى اسلامى نيستند كه به اين مرض مبتلايند؛ بلكه كشورهاى غير اسلامى و غيردينى و سكولار بسيارى نيز به دلايلى از جمله سلطه استعمار در فقر مطلق يا نسبى باقى ماندهاند.
3 در كشورهاى پيشرفته نيز به رغم در اختيار داشتن منابع فراوان ودسترسى به ارقام بالايى از رشد اقتصادى، رفاه همگانى تحقق نيافته است و به طور معمول گروه خاصى از ره آورد توسعه بهره ميگيرند وعده زيادى در فقر زندگى ميكنند.
4 به رغم رشد و ترقى تمدن غرب در بعضى از زمينهها، از ديگر سو انحطاطات و بحرانهاى جدى ديگرى در كنار آن پديد آمد كه بشريت را در ورطه خطرناكى قرار داده و فرياد متفكران و انديشمندان را بلند كرده است.
5 بسيارى از دانشمندان غربى و پديد آورندگان تمدن جديد غرب نيز دينگرا ميباشند، هر چند تمدن نوين بر پايه دينگرايى بنيان نهاده نشده است. پس مشخص ميشود كه نه دين سبب عقبماندگى است و نه پيشرفت غرب محصول دينگريزى است. برعكس رگههايى از دينگريزى كه در اّوان پيدايش تمدن نوين غرب رخ نمود يكى از آسيبهاى جدى و نواقص تمدن غرب ميباشد كه متفكران و انديشمندان غربى به سرعت متوجه اين خلأ گرديده و كوشيدند گرايش به دين را همواره زنده نگه دارند؛ ليكن مشكل اساسى جهان غرب اين است كه دين حاكم بر آن، از اصالت، وجامعيت كافى برخوردار نيست و راه يافتن تحريف در آن، مشكلات بسيارى را پديد آورده است. اما در مورد اينكه چرا كشورهاى اسلامى به رغم برخوردارى از دين مبين اسلام، عقب افتادهاند؛ بايد گفت: اين مسأله علل و ريشههاى تاريخى مختلفى دارد و بررسى جامع و همه جانبه آن نيازمند تحقيقاتى ژرف و گسترده است. كه به صورت اختصار به بعضى از آنها اشاره ميشود:
چرا كشور هاى اسلامي عقب مانده اند؟
1 ترديدى نيست كه اگر مسلمانان از تعاليم وحى فاصله نميگرفتند و قوام سياسى و وحدت اجتماعى خود را حفظ ميكردند، هماكنون نيز ميتوانستند از هر نظر جلوتر از غرب باشند؛ چرا كه اگر به جاى درگيرى هاى بيهوده و اتلاف منابع خود، دست وحدت به يكديگر بدهند و به ريسمان الهى چنگ بزنند، اينك مى توانند قدرتى بزرگ با امكاناتى وسيع در سطح جهان باشند و با چند برنامه و استفاده از استعدادها، از نظر فنآورى نيز به رقابت با ديگران بپردازند.
2 آنچه كه موجب عقب ماندگى صنعتى و سياسى مسلمانان گشته،فاصله گرفتن آنان از اسلام وبرداشتهاى بدون دليل از دين بوده است.
3 مسلمانان بر اساس انگيزش و هدايتهاى دينى، مسير رشد تعالى را پوييدند و بر اثر انحراف از دين و آلودگى به مفاسد، دنياپرستى، سستى و كاهلى، به انحطاط و عقب ماندگى گراييدند.
4 وجود نظامهاى سياسى فاسد و استبدادى كه به جاى همت درجهت رشد وپيشرفت مسلمانان، فقط به فكر حفظ قدرت خويش و صرف هزينههاى عمومى مسلمانان در جهت خوشگذرانى و… بودند.
5 هجوم بيگانگان و استعمارگران و تلاش آنها براى عقب نگاه داشتن كشورهاى جهان سوم براى استثمار منابع انسانى و طبيعى و تداوم سلطه غرب بر اين كشورها.
6 سرگرم شدن مسلمانان به تفرقه و جنگهاى داخلى و جانشين ساختن شعارهاى استعمارى همچون، ناسيوناليزم، پان عربيسم و به جاى تكيه بر اصولگرايى و اتحاد بين الملل اسلامى. بايد دانست؛ كشورهاى غربى هرگز بعد از كنار گذاشتن دين به اين همه رشد و… دست نيافتهاند؛ بلكه عوامل بسيارى ميتواند موجب پيشرفت و ركود شود كه اساسى ترين آنها تلاش و فعاليت در جهت شناخت سنن و قوانين حاكم بر جهان هستى و استفاده درست از امكانات ميباشد كه خداوند در اختيار بشر نهاده است. علت پيشرفت غرب هرگز دينگريزى نبوده؛ بلكه درآنجا خرافات در لباس دين آنان را به عقبماندگى واميداشت و پشت پا زدن به آنها نقش مانعزدايى در جهت رشد و ترقى را ايفا نمود. لذا پيشرفت علمى و صنعتى غرب مرهون عوامل بسيارى است كه بررسى تمام موارد آن مجالى وسيع ميطلبد؛ ولى مختصرا به برخى از آنها اشاره ميشود:
عوامل پيشرفت غرب:
1 آشنايى غربى ها با تمدن اسلامى و شرقى در طول جنگهاى صليبى و نيز مسافرتهاى جهانگردان (مانند ماركوپولو)؛
2 رنسانس فكرى در اروپا (با توجه به مجموعه عواملى كه اين تحول فكرى را ايجاد كرد) و مبارزه با خرافات و عقايد موهومى كه در بين مردم آن ديار رايج بود؛
3 كنار گذاشتن كليسا از اداره امور جامعه و به وجود آوردن نهادهاى جديدى براى اداره آن. گفتنى است كه اروپا در قرون وسطى، غرق در تاريكى جهل و خرافهها بود. ارباب كليسا با تلقين بعضى از عقايد موهوم، اجازه رشد علم و دانش را نميداد؛ در حالى كه در همان قرون دانشمندان اروپايى تحت تأثير تمدن اسلامى قرار داشتند كه تا قلب اروپا پيش رفته بود (اندلس يا اسپانياى امروزى و شبه جزيره بالكان) و… خواهان تحول اروپا و نگرش جديد به علم و دانش شده بودند. ارباب كليسا با تفتيش عقايد حتى اظهار نظر درباره پديدههاى جهان را گمراهى تلقى ميكردند، چنانكه گاليله در همين رابطه محاكمه شد و صدها دانشمند به همين دليل محكوم گرديدند. اين وضعيت در حالى بود كه مراكز علمى جهان اسلام در آن زمان، محل فراگيرى دانش و ساخت ابزارهاى دقيق (مانند ساعت و لوازم جراحى و…) بود. دهها دانش پژوه اروپايى در اين مراكز مشغول به تحصيل بودند. تعاليم اسلامى همگان را به علم و دانش و تفكر در آفرينش دعوت ميكرد و آيات قرآنى، خود پيشگام در بيان حقايق هستى و چگونگى رخدادهاى آن بود. همين شرايط بود كه اروپا تحت تأثير قرار گرفت و خيزشى علمى در آن سامان شكل داده شد. آنچه گفتيم ادعا نيست، شما ميتوانيد در اين زمينه به كتابهاى “تمدن اسلام و غرب” نوشته گوستاولوبون فرانسوى و “تاريخ تمدن” ويل دورانت و دهها اثر ديگر مراجعه كنيد. غرض از همه اين مقدمات آن است كه، آنچه مورد انكار پيشقراولان رنسانس در اروپا قرار گرفت، عقايد موهوم ارباب كليسا درباره خداوند و تعاليم آنها درباره علم و نحوه زندگى مردم بود؛ وگرنه اصل خداى جهان كمتر مورد انكار دانشمندى فرهيخته قرار گرفته است. در هر صورت، انديشه و تمدن اسلامى امروزه جانمايه نيرومندى براى احيا دارد؛ برعكس تمدن غرب به شدت گرفتار انحطاط فرهنگى و زوالپذيرى شده است. در اين فرصت اگر مسلمانان بخواهند جايگاه شايسته خود را دريابند، رعايت نكات زير ضرورى است:
لوازم پيشرفت مسلمانان در عصر كنونى:
1 بالا بردن سطح شناخت و بينشهاى دينى در همه ابعاد آن,
2 تقويت روح ايمان، تقوا، استوارى در دين و مبارزه با كژيها,
3 ارتقاى دانش و سطح علمى,
4 ارتباط وثيق و همدلى در سطح بينالملل اسلامى و تعاون و همكارى گسترده و همه جانبه,
5 از ميان برداشتن نظامهاى فاسد,
6 تلاش همه جانبه و همگانى در جهت ايجاد واحياى تمدن عظيم,
7 اعتماد به نفس و دورى از خودباختگى.
آيا پيشرفت صنعتى اروپا دليل ترقى فضايل اخلاقى آنهاست؟
به اعتراف خود دانشمندان و بزرگان اروپا پيشرفت آنها در صنعت، دليل ترقى و ارتقاء جامعه آنها نيست، زيرا تكنيك و صنعت به تنهايى خوشبختى نمى افريند. در واقع اينها يك نوع پيروزى هنرى است، نه انسانى. بشريت بايد از پوست به مغز برسد. بايد همدوش با پيشرفتهاى خيره كننده صنعتى و مادى، صفات برجسته انسانى، ايمان و فضايل اخلاقى را گسترش دهد تا بتواند توانايى هاى عظيم مادى را در مسير سعات ونيكبختى خود بكار اندازد. به گفته يكى از دانشمندان بزرگ، بشر امروز به كودكى ميماند كه نيمى از بدن او به سرعت رشد و نمو كرده، اما نيم ديگر او همچنان باقى مانده است، زندگى براى چنين كودكى چقدر مشكل و طاقت فرسا خواهد بود و قيافه ى او چه اندازه زننده است! جانسون، رئيس جمهور اسبق آمريكا، در نطق آغاز رياست جمهورى خود به صراحت اعتراف نمود: “با اينكه سفينه هاى فضايى ما با دقت عجيب و خيره كنندهاى به ماه نزديك ميشوند، ما در زمين خودمان گرفتار تشتتى خرد كننده هستيم… ما دم از صلح و اتحاد ميزنيم، ولى گرفتار جنگ و اختلافيم. ما ناچاريم ارزشهاى انسانى را زنده كنيم”. به اين ترتيب، نه تنها فلاسفه و دانشمندان اجتماعى و رهبران اخلاقى به اين حقيقت رسيده اند كه وضع فعلى دنيا، به خصوص غرب، قابل انفجار است؛ بلكه غولهاى سياسى جهانى نيز به اين حقيقت واقف شدهاند كه ادامه اين وضع، جهان انسانيت را به پرتگاه خواهد كشيد. به نظر همه دانشمندان آنچه ميتواند بشريت را معتدل كند و جهان را به صورت مركز تمدن در آورد، همانا دين و ايمان به مبانى آسمانى است.
آيا حجرات مغز ما از چاپانى ها كمتر است؟
مسلمانان از نظر استعداد و تعداد سلولهاى مغزى از چاپانى ها كمتر نيستند، بلكه ازاين كه مامسلمانان ادعاى مسلمانى داريم و دين اسلام، دين ترقى و علم و پيشرفت و توسعه است و همگان را به پيشرفت فرا ميخواند، از نظر ايدئولوژى بر آنان برترى داريم. مسلمانان همان گونه كه درگذشته نشان دادند، مى توانند پرچم دار علم و تمدن و توسعه باشند؛ اماچه شد كه امروزه مسلمانان نسبت به مردم چاپان عقب افتادهاند؟ آن پيشرفت و اين عقب ماندگى از ريشهها و عوامل مختلف بهرهمند است كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم: چاپان در چند قرن گذشته به جهت موقعيت خاص جغرافيايى و سوق الجيشى در رشد صنعت كشتيرانى، ماهيگيرى و دريانوردى گام برداشت و همانند برخى از كشورهاى اروپايى در پى كشورگشايى برآمد. درجنگ جهانى اول و دوم فعالانه شركت داشت و سرانجام در سال 1945 م درجنگ جهانى دوم آمريكا با بمب اتم آن را شكست داد و كشور را اشغال نمود اما بعد از يك دهه توقف، به سوى توسعه گام برداشت. در اين توسعه زمينهها و
عوامل بيرونى و درونى بسيارى نقش داشتند، از جمله:
1 برنامه ريزى درست و دقيق و منطبق با واقعيتها و توانمندى كشور، بدين شرح:
الف: اصلاحات وسيع با اولويت در تخصيص منابع به نظامهاى آموزشى و تربيتى ؛
ب: تلاش سازمان يافته براى دست يابى به علم و فناورى (تكنالوژى)؛
ج:بومى كردن تكنالوژى ؛ انتقال آن بدون نيروى انسانى كارآمد به آفت مهارت زدايى از جمعيت بومى ميانجامد. چاپانى ها براى رهايى از اين آفت در پى سازگارى انتقال تكنالوژى با توسعه درون زا برآمدند و به جاى تقليد، تكنولوژى را بومى كردند و به نوآورى در صنعت نايل شدند.
د: حركت در چهارچوب برنامهاى منظم براى سازمان دهى زيرساختهاى اقتصادى؛
هـ: بازسازى بخش خصوصى توسط دولت در چهارچوب مصالح ملى؛
و:توجه به ارزشهاى ملى و هويت فرهنگى درانتخاب الگوى توسعه؛
ي:شناخت دقيق واقعيات جامعه و درك امكانات و محدوديتهاى كشور.
2 مديريت كارآمد؛
3 مردم سخت كوش؛چاپانى ها بعد از جنگ، روزانه بيش از چهارده ساعت كار ميكردند، تا كشور خودشان را آباد كنند و توسعه بدهند متوسط ساعات كار چاپانى ها در سال 1983 از تمامى كشورها بيشتر گزارش شده است؛ يعنى 2152 ساعت كه نسبت به كشور بعدى؛ يعنى آمريكا 254 ساعت بيشتر است.
يك چاپانى به نام ما سوشيتا كتابى نوشته به نام “نه براى لقمه اى نان” او در اين كتاب ميكوشد فرهنگ چاپانى را بيان كند كه اين هم تلاش براى يك لقمه نان نيست، بلكه براى رشد و پيشرفت كشور است.
4 فرهنگ استقلالطلبى (به ويژه استقلال اقتصادى)؛ جالب است بدانيد دو ملت چاپانى و كره جنوبى نسبت به بهرهگيرى از كالاهاى توليدى كشور خودشان خيلى پافشارى ميكنند (بر خلاف ما مسلمانان كه از كالاهاى خارجى استقبال ميكنيم. آنان كالاهاى خارجى را تحريم مى كنند) چند سال گذشته سازمان تجارت جهانى به حكومتهاى چاپانى و كره جنوبى فشار آوردند تا اجازه دهند برنج از خارج وارد كنند. اما مردم اين دو كشور حاضر نشدند برنجهاى وارداتى را به مصرف برسانند. بعد از جنگ جهانى دوم، كاخ امپراتور را به همان شكل قبلى ساختند كه تنها شيشه كم داشتند. از حكومت خواستند اجازه دهد شيشه وارد كنند، اجازه داده نشد و گفته شد: اگر شيشه وارد شود، تلاش براى راه اندازى كارخانه هاى شيشه سازى كاسته ميشود! اين فرهنگ مايه رشد و پيشرفت است.
5 رعايت نظم و قانون و احترام به حقوق ديگران؛
6 وجود برخى از حوادث تلخ و ناگوار؛ طبيعى مانند زلزله و غير طبيعى مانند خسارات جنگ به ويژه جنايات آمريكا در بمباران اتومى ناكازاكى و هيروشيما، موجب بيدارى و كوشش جهت مقابله با آنها ميشود. چون در كشور چاپان بسيار زلزله رخ ميدهد، آنان به ناچار خانههاى خود را مقاوم ميسازند تا از اين بلاى طبيعى در امان باشند. اين مسئله موجب پيشرفت بسيار در برخى از علوم مرتبط مانند مهندسى وانجنيري ميشود.
7 بهرهمندى از باران و درياها؛ خودكفايى در امور زراعت اولين قدم در امر توسعه است. ميزان بارندگى در چاپان بيش از ساير كشورها است. در اين كشور به طور متوسط سالانه 1700 تا 1800 ميلى متر باران ميبارد كه حدود ده برابر بارندگى در كشور ما است.
پر بارانى زمينه مساعدى است كه در امور زراعت ومالدارى و تأمين غذا خودكفا شوند، نيز به جهت درياها وبندهاى اّب و پر شيب بودن آن در صنعت برق آبى رشد خوبى داشته باشد. چاپانى ها به تناسب موقعيتها و امكانات تلاش كردند و براى توسعه مملكت كوشيدند و پيروز شدند. ما هم اگر بكوشيم، پيروز خواهيم شد.
امروزه اگر برخى از خصلتهاى ما مسلمانان و چاپانى ها را ملاحظه نماييم، اين حقيقت را به روشنى مى بينيم و قرآن به ما ميگويد: تنبلى نكنيد و نظم را رعايت كنيد و… اينها را چاپانى ها بيش از ما عمل ميكنند. اما عقب ماندگى ما مسلمانان، از زمينهها و عوامل بسيارى برخوردار است، كه بر دو گونهاند:
زمينهها و عوامل بيروني:
1 تاخت و تازهاى بيگانگان همانند مغول (تهاجم نظامى)
2 استعمار غرب
عوامل و زمينههاي درونى:
اين بر دو قسمت است، انسانى و غير انسانى (يا اقليمى)
1 زمينه ها و عوامل اقليمى؛ از جمله: وجود ذخاير عظيم نفت و گاز در كشورهاى اسلامى: وجود نفت اگر چه نعمت بزرگى است، ليكن با وجود حاكمان و مديران بى كفايت و فاسد، باعث عقب ماندگى كشور شده است. به گفته جلال آل احمد، غرب زدگى با پول نفت آغاز شد. پول نفت، فرهنگ مصرف گرايى (مصرف كالاهاى غربى و دريافت مواد آماده) پديد آمد كه مايه بدبختى ما شد.
2 عوامل و زمينه هاى انسانى، از جمله:
أ) عامل سياسى، حكومتهاى استبدادى ما حاكمان نالايق و بى كفايت و سوء مديريت.
از ساليان سال پيش كه عصر رنسانس آغاز شد و اروپائيان در پى توسعه قدم برداشتند، متأسفانه كشور هاى اسلامى به جهت وجود حكومت هاى استبدادى ومديران نالايق نتوانست در جهت توسعه قدم بردارد.
ب) عامل فرهنگى و(معايب اخلاقى): با كمال تأسف ميان ما تنبلى ها و راحت به دست آورده، افراط و تفريط ها، دروغ و بى نظمى ها، بى سوادى، كبر و غرور وجود دارد. از سابقه تمدنى بزرگ بهرهمند هستند، كه اين پيشينه در بسيارى مايه غرور ميشود و به جاى اين كه با تلاش خود افتخار كسب نمايند، از آبروى نياكانشان استفاده ميكنند و خود به تنبلى رو مى اّورند و كار نمى كنند.
حالت تنبلى، از زير كار در رفتن، بى نظمى، به مقرارت و قوانين مدنى بها ندادن، دروغ گفتن، مصرف گرايى و استقبال از كالاهاى خارجى دغلبازى (كه برخى از آن به زرنگى ياد ميكنند) و مانند اين ها يكى از علل عمده عقب افتادگى ما است.
تهیه: نقيب الله حمید