مهمان نوازی به کدام قیمت؟
«روزی آقایی به خانمش تماس گرفت که فلان تعداد همکارانم امروز مهمانم شدهاند، چیزی بپز!
خانم داد و بیداد به راه انداخت که چرا وقتتر خبرم نکردی تا آمادگی میگرفتم.»
در صحیح بخاری و مسلم از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که میفرماید: «به رسول الله صلی الله علیه وسلم گوشت آورده شد و چون گوشت شانه را میپسندید، برایش پیش شد و او از آن خورد.» اما در ترمذی از عایشه رضی الله عنها در مورد این حدیث چنین روایت است که: «گوشت شانه، گوشت دلخواه پیامبر نبود، چون او کمتر گوشت میخورد پس از لحاظ زود و آسان پختهشدن، گوشت شانه آن را برتری میداد.»
رسول الله صلی الله علیه وسلم گوشت شانه را برتری میداد چون زود نرم میشد و مسأله خوردن زود تمام میشد.
حالا از خود این سوال را بپرسیم که ما زیر نام مهماننوازی چقدر به خود و دیگران ظلم نمودهایم!
این چند نکته را در مورد مهمانیها به وفور شاهد بودهام:
– اسراف و تبذیر دارایی
– خستگیِ فیزیکی زنان
– پررنگشدن همچشمیها
– وابستگی و دلچسبیِ شدید زن و مرد خانه به اسباب شیک و قیمتی
– پیدایش غرور و تکبر یا هم خودکمبینی و احساس حقارت
– کمرنگ شدن هدف اصلیِ مهمانی و مهماننوازی
– بیزاری از مهمان
– کمرنگ شدن ارتباطات خانوادگی و قومی
– ضیاع وقت
– دورشدن از امورات مهم و مفید
با خود فکر کردم این نوع آمادگیگرفتنها چه بیش از حد و چه بیجاست. اگر با عقل سلیم و شرعی سنجیده شود، باید در همه حال الله را شاکر بود. هیچ خانهٔ نیست که در آن نوعی از مواد خام غذایی یا پختهشده موجود نباشد که با آن عاجلا مهمان را گرامی داشت.
هدف مهمانی مهم است. نشستن چند نفر کنارهم و داشتن محاورهای مفید و سودمند، پیشانیِ باز و دل گرم، عاری بودن مجلس از لهو و لعب و یادکردن الله در آن است که مهمانی را بی هیچ اسباب قیمتی و انواعِ غذاهای مجلل، رنگ و رُخ و برکت میدهد و صله رحم و همبستگی را نیز تشویق و ترغیب میکند.
از رسول الله صلی الله علیه وسلم در ترمذی آماده است که میفرماید: «فرزند آدم ظرفی را بدتر از شکم پر نکرده است، برای انسان چند لقمه که پشت وی را استوار بدارد کافی است…»
امام ابوحنیفه وجود چندین نوع غذا سر سفره که نیازی بدان نباشد را ممنوع میدانست، و ابن عمر رضی الله عنهما میگوید: «… از سلامتی برای وقت بیماری و از زندگی برای بعد از مرگ استفاده بکن (بخاری و احمد و ترمذی).
از بعضی علمای سلف آمده است که از شدت ضایع نکردن وقت، حتی هنگام غذا خوردن، مصروف خوانش و نوشتن میبودند.
پس با خود بیاندیشیم که ما چقدر به این سخنان ارزشمند عمل کردهایم؟ چند روز قبل و چند روز بعداز مهمانی مصروف کار آن هستیم؟ چقدر جیب مردان را خالی و کمرهای خود را از خستگی شکستهایم؟ چقدر بجای صدقه، هزاران افغانی را در خرید اسباب پر زرق و برق آشپزخانه به مصرف رساندهایم؟ چقدر وقت به تربیت فرزند، عبادت الله و سایر امورات مهم و مفید دیگر برای مان باقی مانده است؟
قصدم این نیست که مهمان را گرامی نداشت، بلکه باید اولویتها را دانست و مطابق آن عمل کرد، اسراف نکرد و با نیت مهماننوازی مهمانبیزاری را ترویج نداد، دل به دنیا نبست و وقت را طلا شمرد.
حسینه عبدالله