مهمانوازی را از ابوبکر صدیق بیاموزید!

مهمانوازی یکی دیگر از صفات برجسته و خوبی‌های حضرت ابوبکر صدیق س به شمار می‫آید. او در میهمانوازی سرآمد خاص و عام بود. خانواده‫اش را چنان بار آورده بود که تا مهمان وارد خانه‫شان می‫شد فورا دست به کار شده از او پذیرایی می‫کردند. و اگر احیانا در مهمانوازی خانواده کوچکترین موردی را احساس می‫کرد فورا آن‌ها را بازخواست می‫نمود. بیایید حکایتی از مهمانوازی او را با هم بخوانیم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

حضرت عبدالرحمن بن ابی بکر س می‫گوید: اصحاب صفه افرادی تنگ دست و فقیر بودند. رسول الله ج روزی فرمودند: «من كان عنده طعام اثنين فليذهب بثالث، ومن كان عنده طعام أربعة فليذهب بخامس أو سادس». ” هر کس در خانه‫اش برای دو نفر غذا دارد – یک نفر از اصحاب صفه را بعنوان – نفر سوم با خود ببرد، و هر کس برای چهار نفر غذا دارد – یکی دو نفر از اصحاب صفه را بعنوان پنجمی و ششمی همراه با خود ببرد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

حضرت ابوبکر صدیق س با خود سه نفر را به خانه آورد. آن‌ها را در خانه گذاشته نزد نبی کریم ج بازگشت و با رسول الله ج شام را میل نمود، چیزی از شب را که خواست خدا بود نزد آنحضرت گذراند.

چون بخانه بازگشت همسرش از ایشان پرسید: چه چیزی شما را از مهمانوازی مهمان‌هایت بازداشت؟ یعنی شما در خانه نبودید مهمان‌ها هم رویشان نشده غذا بخورند. ایشان برآشفته با تعجب پرسید: «وما عشيتهم؟!». “آیا تا حالا به مهمان‌ها غذا نداده‫ای؟!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

همسرش گفت: ما غذا را کشیدیم ولی آن‌ها راضی نشدند قبل از آمدن شما غذا بخورند.
عبدالرحمن بن ابوبکر س می‫گوید: من از ترس اینکه پدرم ناراحت شده مرا ملامت کند یک گوشه ساکت نشسته، دم نمی‫زدم. اما او مرا صدا زده سخت سرزنش کرد. سپس نزد مهمان‌ها رفته به ایشان گفت: «كلوا هنيئا والله! لا أطعم أبدا». ” بفرمائید نوش جان کنید. بخدا من میل ندارم و اصلا غذا نمی‫خورم”.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

یکی از مهمان‌ها نیز قسم خورد که تا حضرت ابوبکر س با آن‌ها روی سفره ننشیند و غذا نخورد او نیز لب به غذا نخواهد زد. حضرت ابوبکر س فرمود: «هذه من الشيطان!». “این سوگند از وسوسه شیطان است”.
سپس ایشان غذا کشیده همراه مهمان‌ها دوباره شام خوردند.

حضرت عبدالرحمن س می‫فرماید: سوگند بخدا! هر لقمه‫ای که ما بر می‫داشتیم غذا در ظرف بیشتر می‫شد، و وقتی که همه ما سیر شده از خوردن دست کشیدیم غذا از اول خیلی بیشتر شده بود”.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
حضرت ابوبکر س با تعجب دید که همه غذا سر جای خودش باقی مانده، بلکه از قبل کمی بیشتر هم شده، ایشان از همسرشان پرسید: «يا أخت بني فراس! ما هذا؟». “خواهر بنی فراس، ماجرا چیست؟”. او گفت: این غذا سه برابر اول شده است.

ایشان از آن غذا میل فرمودند، سپس آن‌را گرفته خدمت پیامبر خدا ج تشریف آوردند. آن غذا تا صبح نزد پیامبر خدا ج بود. قبل از این روزها بین ما و کافران مکه پیمان صلح بود. و مدت این عهدنامه پایان یافته بود. ما برای رویارویی با آن‌ها سپاه بزرگی ترتیب می‫دادیم. سپاهمان را به دوازده گروهان تقسیم کرده بودیم و بر هر گروهان، یکی از جنگجویان چیره دست را به عنوان فرمانده تعیین نموده بودیم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

خدا بهتر می‫داند زیر دست هر فرمانده چند نفر سرباز بود. همه این سپاه با همین غذا آنروز صبح صبحانه خوردند.‬‬‬‬‬‬‬ ‬‬‬‬‬‬‬‬

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

از کتاب: حکایت های طلایی از زندگی ابوبکر صدیق

Atomic Habits
د نصاب کتابونه

Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

Atomic Habits
Back to top button
واسع ویب