غزالي و پیام بیداری اش به جهان اسلام
عقب ماندگي جهان اسلام موضوعی است آشکار اگر چه شرم آور است. و همین عقب ماندگی موجب گردیده است که نه تنها قدرتمندان بلکه کسانی که قدرت دفاع از خود را ندارند، نیز بدان چشم طمع دوزند، و بدتر اینکه تهمت های قراوانی از همین رهگذر متوجه اسلام گردیده است تا جایی که عقایدی خرافی در صدد دور ساختن این دید برآمده اند تا پیروانش را به دام اندازند!!
من هیچ کس را به این علت قابل ملامت نمی دانم که به ما اهانت نموده یا به دینمان گمان بد برده است، زیرا ما خود بیش از هر کس مسول این مصیبتیم رمه گمشده چه سر نوشتی جز فرو افتادن در کام گرگان دارد؟
بسیاري بپاخاسته اند تا این سقوط را چاره ای بیابند و موانعی را که میان نزدیکی این امت با دینش واقع شده است دور سازند، و عواملی را از میان بردارند که امتی را پس از یکهزار سال پیشاهنگی و رهبری جهانیان به عقب نشینی سر سام آوری کشانده است که جز جایافتن در پسین دنباله کاروان بشری چاره ای نیابند.
دست اندرکاران اصلاح را دو دسته یافته ام: یکی دسته ای که به سلطه و حکومت روی آورده اند تا با استفاده از آن به تغییر سریع اوضاع دست يازند، و دیگری دسته ای که توده ها را قبله توجه خویش گرفته اند و اصلاح آنها راصل خدمت و نیکو کاری شناخته اند.
با خود گفتم: کسانی که می کوشند دست یا بی به سلطه را وسیله تحقق رسالتی ارجمند بگردانند باید یا از صدیقین و شهدا و صالحین باشند، یا از حکیمان تجرد پیشه و فیلسوفان بلند اندیش، اما اینان را کجا می توان يافت؟ درست است که ایشان به کلی از میان نرفته اند، ولی در شرق اسلامی اسکناسی نادر و کمیابند.
با اینهم هیچ حکومت عالی مرتبه ای نمی تواند به فرجام تکاملی خویش برسد مگر انگاه که مردمی پاک طینت و بلند همت پشتیبانش باشد.ازینروست که ملتها را اصل و واپسين مرجع میدانیم و باید اصلاحگران نیک اندیش با ملتها در آمیزند، نه بدین خاطر که در ایشان به تحلیل روند و ذوب شوند، بلکه بدین جهت که آنان را تعالی بخشند، و بندهای روانی و فکری شان را بگسلند، بندهایی که یا میراثی کهن است و یا دست آورد استعمار نوین.
این سخن به اعتراض سریعی روبرو شد مبنی بر اینکه: قدرتهای حاکم چنین اجازه ای را به ایشان نخواهند داد، زیرا اگر بر منافع خویش هراسان نباشند از قدرتهای بزرگی که جهان بزرگ را در اختیار خویش گرفته اند می هراسند، و ازینرو صدای دعوتگران و خردمندان به زودی به خاموشی کشانده خوهد شد.
این دلیل بظاهر موجه مرا نفریبت، و آنرا دلیل معقولی برای در افتادن نیرو های حاکم و به در ربودن زمام امور ازایشان با زور، نیافتم چرا که بسیاری از کشمکشها بر سر قدرت را زیر نظر داشته ام و کسانی را که توفیق دست یافتن به منصب های بزرگ را داشته اند مورد ارزیابی قرار داده ام، و در پایان يافته ام که نه تنها کاری نکرده اند بلکه مشکل را پیچیده تر ساخته اند.
من از همه غیرتمندان مسلمان و یکایک دعوتگران با همت می خواهم که در شیوه های عرضه اسلام و دفاع از آن باز نگری کنند، و همه توان خود را در راستای تغییر توده ها و اندیشه ها به کار گیرند، و در این راه پای در جای پای پيامبران پیشین گذارند.
اسلام هم اکنون از دو ناحیه در رنج است:
نخست: تصور و برداشت پریشانی که اصول و فروع را در هم آمیخته و تعالیم خطا ناپذیر را از تطبیقات خطا پذیر باز نمی شناسد، و چه بسا که احکام و هم آلودی را بر می گیرد و از آنها بسان وحی الهی به دفاع می پردازد.
دوم: جماعتهای در کمین نشسته ای که دور از کار و فعالیت ایستاده اند به انتظار اینکه دشمنان خدا گرفتار هلاکت و نابودی و بلیه ای بزرگ شوند، و اینها در میدان دعوت اسلامی پوچگرایان نقابدارند، زیرا انسان مسلمان چه دارای سلطه رسمی باشد و چه نباشد انسانی است پر کار و فعال که نه در بازار فعالیتش وقفه می یابد و نه در خانه و نه در مسجد ونه در مزرعه ونه در کارخانه ونه در دکان ونه در دفتر و اداره.
کار مورد نظر عبارت از سخنان میان تهی و مجالات فقهی و خصومت های تاریخی نیست، بلکه کاری است بس بالاتر و نافعتر از این.
ما مسلمانان در صحنه های بزرگی دچار شکست شده ایم که هیچ نیازی به سر نیزه حکومت ندارند، جامعه ای که نتواند سنتها و رسوم نادرست را از ساحه خانواده پاک سازد هر گز در دنیای سیاست به پيروزی نخواهد رسید، وکسی که قوانین اخلاق را مراعات نکند هر گز قوانین شریعت را تطبیق نخواهد کرد.
مسلمانی این نیست که یک پا را بر روی پای دیگر نهاده بنشینیم تا جن سلیمان کلید حکومتداری را در دستانمان گذارد.
جهاد در اسلام عبارت از تلاشی خستگی نا پذیر است در میادینی صعف العبور که نمونه هایی از آن را در این کتاب یاد کرده ام، مسلمانان نخستین در حالی صاحب حکومت گردیده بودند که مشغول کاری وقفه نا پذیر و برای خدا بودند، و بنای جامعه ای ربانی را در نظر داشتند که از همه رذایل و اغراض پاش باشد، یعنی آن مسلمانان دارای طرز معینی از عقاید، عبادات و اخلاق بودند و نیز دارای طرز دیگری از اندیشه، تدبیر و سلوک که مایه شرف و ارتقادی منزلت شان بود، و به هیچ نقیصه و خود خواهی شناشخته نشدند، و هیچ گونه جمود و ساده اندیشی دامنگیرشان نشد.
من از همه مسلمانان از اقیانونس اطلس تا اقيانوس آرام می خواهم که بدون تاخیر فعالیت و تلاش در این میادین از یاد رفته را آغاز کنند، وبرای ان منظور دستگاهها و سازمانهایی کار و ثمر بخش پدید آورند، چه به حکومت دست یابند و چه دست نیابند.
مهم این است که مسلمان تلاشش را به کار اندازد، چه به هدفش دست یابد و چه در همان راه جان به حق سپارد در هر دو حال در پيشگاه خداوند عذر خویش را دارد
(فاما نذهبن بک فانا منهم منتقمون او نرینک الذی وعدنا لهم فانا علیه مقتدرون)
(یا ترا از میانشان می بریم و از ایشان انتقام میگیریم یا آنچه را به ایشان وعده کرده ایم نشانت می دهم به هر حال ما برایشان اقتدار داریم)
عده ای بدین خیال در افتاده اند که می توان حکومت را به یکی از راهها بدست آورد، و سپس با اقامه برخی از شرايع حدود و قصاص مشروعیت پيدا کرد و با این حيله زیر کانه حکومت اسلامی تشکیل داد.
من به یکی از شیفتگان این طریقه گفتم: معنای این عمل این است که دزد بزرگ راه را بر دزد کوچک می گیرد، یا به تعبیر حسن بصری: دزد نهانی از سوی راهیگران هویدا تاراج میشود!!
پيامبر صلی الله علیه وسلم در سنت خویش آشکار ساخته است که نابودی امتهای پیشین زاییده این روش بود،آنان اگر توامندان شان دزدی می کردند به حال خود رها می شدند، و اگر بکسان شان دزدی دست می بردند، کیفر برای ایشان اقامه می گردید!!
تفرعن نه پیش از به عهده گرفتن منصب جايز است و نه بعد از آن و این تنها از شگتیهایی جهان اسلام است که حکومت داری یکی از راههای مهم سرمایه دار شدن است، و بسیا به فکر فرو رفتم وقتی شنیدم که اسراييلی ها به رييس شان ((گلدامایر)) سالها پس از کناره جستن از حکومت مطبخی اهدا نموده اند.
مطبخ؟ این هدیه برای او مسرت بخش است، زیرا شاید بدان نیاز مند نیز باشد، ولی چجنین هدیه ای برای بسیاری از کارمندان عادی ما هدیه ای نا چيز شمرده می شود، چه رسد به روسا و شاهان؟
عقلی که امروزه دعوتگران و دعوت شدگان بدان می اندیشند بايد تغییریابد، و می توانم به قاطعیت بگویم که این را عقل اسلامی نمی توان شمرد.