عوامل اختطاف
اختطاف بحیث یکی از پدیده های شوم اجتماعی که بشکل انفرادی و جمعی، مخفی و علنی و با کار برد حیله و فریب صورت میگیرد و زندگی آرام جامعه را بد امن می سازد، پیش زمینه ها، انگیزه و عواملی را باخود دارد که باعث میشود برخی از اتباع کشور به آن بپردازند.
درین نبشته می کوشیم تا مهمترین عوامل پدیدۀ اختطاف را به بحث گرفته، زوایای مختلف آنرا واکاوی نماییم و حکم هرکدام آن را در روشنایی نصوص شرعی و در لابلای قوانین افغانستان، بیان نماییم. افزون بر آن که در جای معیین، به کاستی های قوانین کشور و نارسی های ارگانهای عدلی و قضایی در عرصۀ تطبیق قانون، مکثی خواهیم داشت.
هرچند علل و عوامل رو آوردن بخشی از افراد جامعه به اختطاف، حسب انگیزۀ هر اختطاف کننده، یکسان نبوده و از فردی تا فرد دیگر تفاوت میکند ولی درینجا به عمده ترین عوامل اختطاف می پردازیم:
1- عامل فقر: فقر و ناداری یکی از عوامل مهم و پدیدۀ شومی است که عدۀ زیادی از افراد فقیر را که عاری از اخلاق اجتماعی و بی بهره از علم دین اند، وامیدارد تا جهت اشباع خواهشات نفسانی خویش، به مال مردم چشم بدوزند و مرتکب اعمال ناشایست شوند.
به این اساس گفته می توانیم که فقر پس از کفر بزرگترین مصیبت بر پیکر جامعۀ اسلامی بوده و سرچشمۀ بسیاری مصائب، مفاسد و بی بند و باریها در جامعه میباشد. از همین جهت است که پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم همانگونه که از کفر به خداوند جل جلاله پناه خواسته، از فقر نیز پناه خواسته است: “اللَّهُمَّ إِنِّى أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكُفْرِ وَالْفَقْرِ اللَّهُمَّ إِنِّى أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ”.
(پروردگارا! به تو از کفر و فقر و عذاب قبر پناه می برم، جز تو معبود برحقی نیست).
بناءً سرزمینی را که فقر فرا گرفت آن سرزمین از کاروان تمدن و پیشرفت بازمانده، زمینۀ دست درازی اجانب فراهم شده و در نتیجه هویت ملی و افتخارات تاریخی آن خطه مورد سوال قرار میگیرد. ( )
زیانهای فقر: فقر زیانهای زیادی دارد که فرد و اجتماع را مورد تهدید قرار میدهد که ذیلاً مختصراً به هریکِ آن اشاره می نماییم:
الف: زیانهای فقر بر فرد:
1- فقر صحت را برهم زده و قوت جسمی را از بین می برد؛ زیرا فقیر توان تداوی خود را نداشته و به مرگ مواجه میشود.
2- فقر سبب جهل انسان شده، اورا از طلب علم محروم ساخته و مبرهن است که جهل نیز به نوبۀ خود سبب فقر شده و هردو انسان را به امراض گوناگون مبتلا می سازد.
3- فقر سبب ذلت و خواری انسان میگردد، ویرا تابع کسی می سازد که از هر حیث کمتر از اوست، چنانچه پیامبرعلیه السلام فرموده اند: (اگر خداوند بنی آدم را به سه چیز: فقر، مرض و مرگ ذلیل نمی ساخت سرخود را به چیزی فرود نمی آورد). ( ) حجاج به قتیبه بن مسلم نوشت: بدان که فقر لشکر بزرگ خداست که هر ستمگر متکبر را ذلیل می نماید. ( )
4- فقر سبب پریشانی شده پراگندگی فکری را بوجود می آورد، زیرا قلب مضطرب ، مرتکب فراموشی زیاد میشود. پیامبرعلیه السلام فرموده اند: (به اعمال هفتگانه مبادرت ورزید قبل از اینکه مصائب ذیل به شما رسد، از جمله فقری که فراموشی را ببار می آورد، آیا فقر فراموش کننده را انتظار دارید؟ ( )
5- دل فقیر تنگی میکند، زود برآشفته میشود، با مردم غالباً در مخاصمه قرار میگیرد، رابطۀ زن و شوهر را تیره می سازد، فضای آرام خانه را برهم می زند و این امر باعث خطر بر اخلاق فرزندان و آیندۀ خانواده میگردد.
6- فقر سبب قرض داری انسان شده و سبب کثرت غم شده نفس انسان را ذلیل ساخته، کرامتش را پامال و ویرا مفلس میگرداند و سرانجام بخاطر رهایی از قرض مرتکب جرایم میگردد.
7- فقر انسان را به اعمال ناروا و جرایم وامیدارد مانند زنا، دزدی، قتل وغیره اعمال زشت که سبب بدبختی انسان در دنیا وعقبی میگردند؛ زیرا فقیر برای بدست آوردن لقمه نانی برای خود و اولادش گاهی از شرف و عفت خود میگذرد. درین رابطه حدیث یکی از یاران غار که روزگار فاقگی دختر کاکایش را واداشته بود تا در بدل مبلغ پولی با وی تن به عمل غیر مشروع دهد و در آخر ویرا به تقوی فرا خواند و پسر کاکایش از ارتکاب زنا بخاطر خدا گذشت، شاهد این مدعاست. ( )
ب: زیانهای اجتماعی فقر: یکی از آفات مصیبت بار فقر بالای جامعه اینست که قلبهای فقیران و بیچارگان در برابر ثروتمندان عقده مند شده و هر لحظه در انتظار فرصتی هستند که خویشتن را از ظلم و ستم مالداران رهایی بخشند.
1- فقر باعث انتشار فساد اخلاقی چون زنا، لواطت، دزدی، رهزنی و کثرت حرکت های عدوانی که سبب مصیبت های بی پایانی میگردد، میشود، دروغگویی، حیله و سخن چینی که جسم و تن ملت و جامعه را تحیف ساخته آنها را به هلاکت می رساند، افزونی می یابد.
بنتام میگوید: وقتیکه انسان از بدست آوردن نان محروم شود این امر بزرگترین و نیرومندترین انگیزه ایست که اورا به جرایم سوق میدهد، زیرا زمانیکه فقر بر انسان شدت یابد خوبی ها از نهادش دورشده انگیزه های شر در نهادش رشد میکند، شکم های گرسنه به جز قرص نانی که بخورند چیز دیگری را نمی شناسند، لذا انسان همواره به این فکر میباشد که بکدام وسیله این شکم ها را پرکند وقتیکه احساس گرسنگی میکند هر دریکه باز باشد وارد آن میشود. فقر اگر از بین برود ترس و بیم نیز خاتمه می یابد.
2- در جامعۀ فقر زده مورال و معنویات مردم ضعیف بوده، غیرت دینی کم شده و نمی توانند در برابر حوادث و مشکلات مقاومت کنند، توانایی دفاع از حریت و استقلال خود را ندارند، به دامن دیگران دست دراز نموده به ذلت و پستی و بردگی استعمار راضی میشوند.
به همین ترتیب در جامعۀ فقر زده، جنبش انقلابی، آشوبگری، قبول فکر افراطی و تخریبی جا گرفته، امنیت را برهم زده و هست و بودش را به نیستی می برد.
بناءً فقر با این همه نتایج وخیم و آثار منهدم کننده اش در هر ملت و در هر جامعه و در هر عصر، مانع و سد راه مصلحان بوده و آرامی همه مردم را برهم زده است. ( )
اگر به کلیه آفات اجتماعی نظر اندازیم خواهیم دید که همۀ آنها به مال ارتباط مستقیم و محکم دارند. هر جاییکه مال وجود داشته باشد، اسراف و تظاهر و خودنمایی صورت میگیرد، تجاوز بر آبرو به وقوع پیوسته انسان به مخدرات و شراب نوشی رو می آورد. زمانیکه مال نمی باشد، غالباً سبب بوجود آمدن جرایم و مکروبهای جریمه داری چون زنا، برخلافی خانواده ها، خودکشی و بد خلقی میگردد.
با در نظرداشت موارد فوق، گفته می توانیم که یکی از عوامل عمده و کلیدی اختطاف در کشور ما فقر و تنگ دستی مردم ماست. بر اساس آمارهاي دريافتي وكلاي كشور، فقر و بيكاري عامل عمده اي اختطاف را تشكيل مي دهد، زيرا اكثر افراد بخاطر داشتن زندگي مسالمت آميز و امرار معيشت خانواده هايشان حاضر اند دست به هر گونه اعمال نامشروع بزنند. ( )
لذا بیشترین کسانیکه به اختطاف کودکان، زنان و ثروتمندان و تاجران می پردازند، به غرض كسب پول و بدست آوردن سرمايه هاي كلان صورت مي گيرد؛ چنانچه اختطاف گران يكي از متنفذين درولایت هرات را هشدار داده بودند كه اگر تا مدت 5 روز مبلغ 200 هزار دالر براي شان نرسانند، پسرش را مي ربايند.
اين فرد كه نخواست از وي نامي برده شود، قضيه را اينگونه شرح داد: “پس از هشدار اختطافگران، هرات را ترك نموده و با اعضاي فاميلم به كابل آمدم؛ اما پس از چند روز در کابل، پسرم لادرك گرديد و سرانجام ربايندگان طی تماسي گفتند كه: پسرم در قيد آنان بسر مي برد و مطالبهء پول کردند؛ من مصروف جمع آوري پول بودم كه پسرم تيلفوني تماس گرفت و گفت: من از نزد اختطاف گران فرار نمودم و خود را به يكي از نهادهاي پوليس معرفي كردم”.
موصوف به نقل از پسرش مي گو يد:”پسرم دوباره از كابل به هرات ذريعه يك عراده موتردولتي توسط اختطافگران برده شده است”.
مصطفي؛ پسر 12 ساله سال گذشته از ناحيهء 13 شهر كابل ربوده شده و بي رحمانه به قتل رسيد.
بنا به گفتهء پدرمصطفی؛ اثرناگوار روحي و رواني اين واقعهء المناك هيچ گاهي از فضاي زندگي خانوادهء شان دور نخواهد شد. والدين مصطفي در حالي كه تاهنوز وحشت زده هستند، نمي خواهند نام شان در گزارش برده شود يا معلوماتي از اختطاف گران را به رسانه ها بدهند؛ چون آنان مي ترسند كه اين فاجعهء درد آور بالای فرزندان ديگرشان نيز تكرار شود.
پدر مصطفي در حاليكه ناراحتي از تمام وجودش احساس مي شد، اظهار داشت: “هرگز از ياد نخواهم برد كه چگونه پسرم را بي رحمانه، با كوبيدن سنگ بر سرش از بين برده بودند”.
اختطاف گران از خانوادهء مصطفي دو ميليون افغاني خواسته بودند كه او توانايي تهيهء اين مبلغ را نداشت. این گروه، با پایان یافتن ضرب الاجل تعیین شده، به خانواده مصطفی تماس تیلفونی گرفته و میگویند تا جنازهء پسرشان را ازآدرس داده شده ببرند.
اين پديده تنها در شهر كابل خلاصه نمي شود. ولايت هلمند يكي از مناطقي است كه پديدهء اختطاف درآن زياد اتفاق مي افتد. يك تن از شهروندان هلمند كه نخواست نامش فاش شود، مي گويد: ” اختطاف ها در ولايت هلمند، در زمان جنگ نيز وجود داشت. در دوران حكومت طالبان كمتر شده بود؛ اما پس از آن و در زمان حكومت فعلي پديدهء اختطاف در اين ولايت افزايش يافته است”.
اين شهروند هلمندي با ياد آوري از چند واقعهء اختطاف، ربوده شدن اطفال دراین ولایت را دلخراش و آزار دهنده مي داند. او مي گويد: “از جملهء آن موارد، اختطاف يك پسر 15 ساله بود كه اختطاف گران مبلغ يكصد هزار كلدار پاكستاني از خانواده اش خواسته بودند. چون خانوادهء این طفل نتوانستند اين مبلغ را درمدت تعیین شده تهیه کنند، اختطاف گران خبردادند تا جنازه پسرش را از پشت نهر “بغرا” تسليم شوند”.
اختطاف اطفال در هر شهر و هر نقطه از كشور اتفاق افتاده و می افتد؛ اما ادامهء اين فاجعه آرامش روحی را از زندگي هركودك خواهد گرفت.
يك تن از ساكنان ولايت هلمند، اختطاف ها را در اين ولايت، اينگونه بيان مي كند: “اختطاف كنندگان اكثرا با هدف كسب پول، دست به اين كار مي زنند. عمدتا كساني را اختطاف مي كنند كه افراد پولدار باشد. مثلا تاجران، داكتران و كساني كه از سرمایه زیاد برخوردارند، خودشان یا فرزندان شان هدف اختطاف گران قرار می گیرند.
وي از موارد زيادي نام برده و مي افزايد: “مورد ديگر آن، فردي بنام خداداد فرزند عبدالحسين، 17 ساله از مسير راه همراه با موترش اختطاف گردید و سرانجام در بدل ده لك افغاني آزاد شد”. ( )
علاوه براین که در اکثر موارد اختطاف گران بخاطر بدست آوردن پول، به اختطاف کودکان و ثروتمندان می پر دازند ولی در برخی موارد آنها کودکان را اختطاف می نمایند و آنان را به کارهای شاقه و موهن استخدام می نمایند و مزد آنها را به جیب خود می ریزند.
2- عامل اجتماعی: یکی از عواملی که تعدادی از اشخاص عقده مند وقتی می بینند، برخلاف نص قرآن که میفرماید: “كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الأَغْنِيَاء مِنكُمْ”. ( ) ثروت تحت سیطرۀ افراد محدودی قرار گرفته و نظام طبقاتی بر جامعه حاکم شده است. یکی غرق تجمل گرایی و اسراف بی حد و حصر مال، در جاهای نا مطلوب است و انسانهای فقیر و مسکین به اندازۀ حیوان برایش ارزش ندارد که مبلغی را برایشان کمک نماید و در عین حال دیگری لقمه نانی نمی یابد که رفع گرسنگی نماید.
این وضعیت، تعدادی از افراد جامعه را نسبت به ثروتمندان، عقده مند می سازد، آنها را دشمن خویش می شمارند و در سر راه آنها و اعضای خانوادۀ شان در کمین می نشینند و در فرصت مناسبی با اختطاف شخص ثروتمند و یا عضوی از اعضای خانواده اش، انتقام خویش را از آنها میگیرند.
3- عامل سیاسی: یکی از عوامل رو آوردن عدۀ از مردم به اختطاف، عملکرد نادرست بعضی از سیاستمداران میباشد که تعدادی را که توانایی مقابلۀ مستقیم با آن سیاستمداران زورمند را ندارند، مجبور می نمایند تا دست به اختطاف و ترور شخصیت های سیاسی بزنند. همانگونه که عدۀ از مجرمین حرفوی که موجودیت شخصیت های نام نیک را مانع کارهای نامشروع خویش می بینند، با ترور آنها میخواهند مانع را از سر راه خود بردارند و در عدم دسترسی به ترور، بعضاً با اختطاف اعضای خانوادۀ ا
یشان میخواهند بالای آنها فشار وارد کنند و به اهداف و مقاصد شوم خویش نایل شوند.
4- عامل شخصی: جامعۀ که افرادش به دور از ارزشهای اسلامی رشد نماید و از تعلیمات دینی آگاهی نداشته باشد، خصومت های شخصی و خانوادگی آنانرا به حدی پست می سازد که اندکترین دشمنی و نزاکتهای شخصی و خانوادگی بالای شان چنان غلبه می نماید که تمام معیارهای دینی و انسانی را پشت پا زده و هرچه از دست شان می آید، صرفه نمی نمایند. از جمله وسایل به کرسی نشاندن مقاصد شخصی، قتل جانب مقابل، اختطاف وی و اختطاف بستگان وی میباشد که متأسفانه در جامعۀ ما به وفرت به وقوع می پیوندد.
5- مشکل روانی: یکی از مواردی که باعث میشود بعضی مردم بخاطر تسکین خویش، به آزار و اذیت دیگران بپردازند، بیماری سادیزم یا لذت بردن از اذیت دیگران میباشد. باید اذعان کرد که بوجود آمدن این بیماری از خود پیش زمینه هایی دارد که از انسان سالم و مهربان، شخصی ترس آور و وحشی می سازد که علت اصلی آن جنگ میباشد. جنگ یکی از عواملی است که مانع برای رفع نیازها و خواسته های روانی انسان میگردد. بناءً کشوری که مشکلات جنگ را دیده است، نه تنها از نگاه اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی رنج می برد، بلکه پرابلم های روانی نیز دامنگیر آن میگردد. در هر جامعۀ جنگ زده، می توان تأثیرات جنگ را تا مدتی زیاد در روحیۀ افراد آن شاهد بود، طوریکه حتی افراد سالم آن نیز روحیۀ عادی و سالم نداشته و بخاطر تجارب تلخی که از فشار های جنگ حاصل کرده اند نمی توانند روابط خوب و مناسب با همدیگر برقرار کنند. این تأثیرات نا مطلوب به مرور زمان همانند سرطان ریشه نموده، مزمن میشود که در نتیجه باعث قربانی شدن تعداد بیشماری از افراد میگردد.
کشور ما افغانستان نیز از جمله کشورهایی است که مدت طولانی جنگ های داخلی و کشمکش ها را تجربه کرده است.( )
از این رو جنگ های طولانی و پیامدهای ناگوار آن از جمله اسبابیست که عدۀ از افراد به اساس مشکلات روانی ناشی از جنگ های تباه کن، بنا به انگیزه مختلف، دست به اختطاف شخصیت های مختلف می پردازند.
5- عامل تربیتی و اخلاقی: انسان که متشکل از جسم و روح است، همانگونه که برای تغذیه، تقویه و نموی جسمش به رژیم غذایی ضرورت دارد، برای رشد و نموی روحی و ذهنی اش نیز به یک رشته موادی نیاز دارد تا از عهدۀ وجایبی که به دوشش است، بدر آید. این مأمول با فراگیری علم و متخلق شدن به اخلاق اسلامی آغاز یافته و زندگی در روشنایی نور تابناک آن ادامه می یابد.
آراسته شدن به این وسایل ضرورت هر فرد انسانی است تا خود را از هلاکت نجات دهد و مایۀ خوشبختی جامعۀ انسانی گردد ولی برعکس جامعۀ که نتواند افرادش را اینگونه تربیت نماید، در منجلاب فساد و بدبختی فرو می رود که نه تنها باعث بدنامی خود میشود بلکه خانواده و جامعۀ خود را نیز به بدبختی می کشاند.
وقتی به اوضاع نا بسامان جوامع بشری بطور عام و به کشور خود بشکل خاص بنگریم، پی می بریم که بیشترین آمار آلوده شدن به فساد اخلاقی، مالی، اداری وغیره، تربیت نادرست کودکان است که در آغاز تنها به اندیشۀ تهیۀ غذا، لباس و زندگی مرفه آنها میباشیم و کمتر جانب تربیتی و اخلاقی آنها را مورد اهتمام قرار میدهیم که بی غوری و سهل انگاری تربیتی آنها، در آینده منجر به درد سر ما و محیط ما میشود.
اگر امروز به فرزندان خود اخلاق را بیشتر از نان بخورانیم، در آینده هم آنها نام نیک و آرام خواهند بود و هم محیط ما. ازین جهت است که دانشمندان عرصۀ تربیت توصیه می نمایند که فرزندان را نازدانه عادت ندهیم بلکه به آنها سرنوشت مردان صالح را بیاموزانیم، شمشیر زنی و آب بازی را تعلیم دهیم تا در مواقع دشوار، احساس خستگی و شکست نکنند.
6- عامل تجاری: یکی از عوامل شرم آور اختطاف، استفادۀ تجاری از اختطاف شدگان میباشد که متأسفانه تعدادی از انسان های پست بخاطر بدست آوردن مبلغ پولی کودکان، زنان و انسانهای بی خبر را در دام خود آورده، بعضی از اعضای بدن آنها را قطع می نمایند و به کسان دیگری که معیوب هستند و به آن نیاز دارند، می فروشند و با این کار خود زندگی یک انسان معصوم را به باد فنا میدهند.
همچنان برخی از اختطافگران روی انگیزۀ استفادۀ جنسی، دست به اختطاف می زنند که یا خود به این عمل قبیح مبادرت می ورزند ویا بخاطر بدست آوردن یک مشت پول، افراد اختطاف شده را در دسترس بولهوسان قرار میدهند.
گذارشهایی درست دست است که نشان میدهد تعدادی از قاچاق بران مرتکب این عمل زشت شده اند. طوریکه به گذارش کمیسیون حقوق بشر طی سال 1387 دو دختر بخاطر تجاوز جنسی خشونت آمیز جان خود را از دست دادند و یک دختر چهارده ساله که دو بار در یک سال به خرید و فروش رسیده، به اثر مقاربت های مکرر و خشونت آمیز به کُما رفته و سر از شفاخانه در آورده است. طبق گذارش دیگری: دوشیزۀ دیگری در ولایت بغلان مورد تجاوز جنسی قرار گرفت.
پولیس درولایت بغلان از بازداشت یک مردی خبر میدهد که یک دختر جوان را از ولایت جوزجان ربوده و در حالی که او را در یک مغاره پنهان کرده بود پس از بارها تجاوز جنسی به زور و تهدید تفنگ با وی نکاح کرده است.
نغمه 17 ساله که باشنده شهر شبرغان ولایت جوزجان است میگوید که از سوی سه مرد مسلح که هر سه برادران هم دیگر اند، زمانی که راهی کورس بود اختطاف گردید و سپس به ولایت بغلان منتقل شد که مدت پنج روز در داخل یک مغاره در قید این افراد بود تا بالآخره پولیس آنان را رد یابی کرد.
نغمه میگوید که از این که پولیس آنان را رد یابی کرده خوشحال است و از نهاد های حکومتی میخواهد تا در محکمه وی را یاری رسانند.
در این حال سید زمان الدین حسینی آمر امنیت قوماندانی پولیس بغلان از معرفی اختطاف کننده به محکمه خبر داده میگوید که در پی دستگیری دو تن از شرکای جرمی وی میباشند.
همزمان با این پولیس بغلان از یک مورد اختطاف و تجاوز جنسی دیگر نیز خبر میدهد که طی آن یک مرد ملبس با لباس زنانه وچادری، یک دخترباشنده ولسوالی تاله و برفک این ولایت را اختطاف و بعداً مورد تجاوز قرار داده است.( )
7- نارسایی های قانونی: هرچند قانون بخاطر حمایت از حقوق و پاسداری انسان و تأمین نظم جامعه به میان می آید. اما وقتی این قانون جنبۀ عملی نگیرد و بر روی کاغذ باقی بماند، وجود آن دردی را دوا نمی کند.
مشکل گسترش پدیدۀ اختطاف در کشور، نبود قوانین مربوط به اختطاف نیست بلکه مشکل عدم رعایت و عملی نکردن آنست، علي رضا روحاني؛ ماستر حقوق و مشاور ارشد كميسيون مستقل حقوق بشر مي گويد: “در قوانين افغانستان ماده هاي زيادي وجود دارد كه دولت را ملزم به فراهم نمودن زمينه هاي دستيابي اطفال به حقوق شان مي كند”وي به اين مواد قانوني چنین اشاره می کند:
“قانون اساسي افغانستان در ماده هاي مختلف از جمله ماده 49 كه مربوط به بحث كار اجباري بوده، ماده 52 كه به مسائل وقايه و علاج امراض مي پردازد، ماده 53 كه مربوط به حفاظت ايتام مي باشد و ماده 54 كه تدابير لازم براي خانواده بخصوص اطفال است، علاوه برآن قانون كار، قانون منع تكدي گري، قانون جزا و قانون منع خشونت عليه زنان و قوانين ديگر، به اين مسئله صراحت دارند.
اين قوانين در خصوص به رسميت شناختن حقوق طفل، مجازات براي مرتكبين جرم مرتبط به اطفال و مسئوولين اجرايي آن اشاره شده است. ازجملهء اين قوانين، قانون خاص مربوط به قاچاق انسان مي باشد كه اختطاف را تعريف نموده و با تعيين موارد آن، مجازات را نيز مشخص نموده است ” اما علي رغم اين اقدامات، آمار ارایه شده از جانب شبكهء حمايت از اطفال در وزارت كار و امور اجتماعي، افزايش سالانه را در خصوص اين پديدهء جرمي نشان مي دهد. اسدالله حبيب؛ مسؤول شبكه حمايت از اطفال در وزارت كار و امور اجتماعي كه در راستاي بررسي جرايم مرتبط با اطفال كار مي كند، مي گويد: “اختطاف و ربودن اطفال در سال 2007 پنجصد قضیه بوده، در سال 2008، 1459 قضیه و در سال 2009، 2164 قضیه بوده است”.
اين درحالي است كه كميسيون مستقل حقوق بشر آمار ارائه شده اختطاف اطفال از جانب وزارت داخله در 2008 را 71 طفل ذكر مي كند.
به گفتهء آقاي روحاني “اختطاف طفل در افغانستان براساس قانون مبارزه عليه اختطاف انسان، جرم شمرده شده و ممنوع اعلام گرديده وبراي آن مجازات تعيين شده است وی برای تشریح این مطلب می گوید: “تعريف اختطاف در اين قانون به اين شرح آمده است؛ ربودن شخص با استفاده از تهديد، تبديل نمودن طفلي با طفل ديگر، دور نمودن طفل از والدين یا سرپرست قانون وی و رها نمودن طفل در محل غير مسكون، اعم از اينكه چنين اعمال به قصد بهره برداري باشد يا مقاصد ديگر”.
به گفتهء آقای روحانی، منظور از بهره برداری، كسب منفعت از طريق خريد و فروش، گماشتن به فعاليت هاي جنسي و جنايي، تهيه تصاوير يا فلم هاي منافي اخلاق، جنگ هاي مسلحانه وكارهاي اجباري، برداشت عضوانساج بدن، يا وادار كردن به كارهاي غير قانوني ديگر مي باشد. مرتكبين اين جرايم به محكوميت هاي مختلفي از جمله حبس طويل المدت، حبس دائم و حتي اعدام محكوم هستند.
گزارش موجود در كميسيون مستقل حقوق بشر از سال 2008 نشان مي دهد كه از مجموع 8909 طفل مصاحبه شده ميان سنين 7 تا 18 ساله در 30 ولايت 3 فيصد از استفاده هاي جنسي، 1.3 فيصد از اختطاف، 1 فيصد از به كارگيري در شغل های شاقه، 28.3 فيصد از استخدام توسط گروههای مسلح و 1 فيصد از توقيف غيرقانوني، قتل و معلول سازی در منطقه شان شكايت داشته اند.
بناءً گفته می توانیم که: یكي از مهمترين عوامل ارتكاب اختطاف، ضعفها و نارساييهاى قانوني است در بسیاري از موارد قانون قبل از آنكه با جرم مبارزه كند، جرم زا است و مشكل ديگرى كه در اين ناحيه وجود دارد اين است كه از طرف دستگاه هاى تنفيذ قانون مجازات بر مجرمان و مرتكبين فساد به گونه درست اجرا نمى گردد و با امتيازگيرى از مجرمين اينها رها مى شوند و اين بيشتر براى شان مجال مى دهد و جرأت مى بخشدكه در تداوم عمليۀ جرمى خود مبادرت بورزند، اگر فساد ادارى از ادارات عدلى و قضايى رخت بربندد، اين مشكل خيلى زود از جامعه ما رخت بر مى بندد، شما شايد شاهد باشيد كه امروز مجرم گرفتار مى شود، اما فردا مى بينيد كه رها شده است يا چنان مجازات خفيف در موردش تطبيق داده شده است كه هيچگاه اين مجازات باعث براى سرزنش وى نمى گردد و او را از تداوم مسير ارتكاب فساد باز نمى دارد.
آثار روانی پدیدۀ اختطاف بر خانواده و اجتماع: اختطاف یکی از آلام مزمنی است که با تحقق آن فقط شخص اختطاف شده، متضرر نمی شود بلکه ضرر آن ساری بوده، به خانواده و جامعه نیز سرایت میکند، فضای آرام خانواده و محیط را نا آرام نموده، اضطراب و پریشانی، بی باوری و بدگمانی را در جامعه حاکم می نماید.
برای درک این حقیقت تلخ خاطرات تعدادی از هموطنان آسیب دیده را نقل می نماییم:
– حنيفه مادري 32 ساله است كه دو فرزند كوچك دارد. او مي گويد: “پسرم در صنف دوم درس مي خواند، وقتی مكتب مي رود، تا به خانه برنگردد، من دچار تشويش و اضطراب هستم. مي ترسم از اينكه اتفاقي براي او بیفتد؛ چون چندين بار از طريق راديو شنيده ام كه اطفال از مسير مكتب مسموم شده و اختطاف مي شوند”.
او علاوه مي كند: “پسرم نيز تشویش دارد. او نسبت به همه كس بي اعتماد شده و از هركسي كه در مسير مكتب با او هم كلام شود، می ترسد.” وي مي گويد: “حتي طفل دوساله ام نيز وقتي نام (آدم دزد) را مي شنود، از ترس، گريه اش آرام شده و ساكت مي شود”.
– مصطفي؛ پسر 12 ساله، سال گذشته از ناحيهء 13 شهر كابل ربوده شده و بي رحمانه به قتل رسيد.
بنا به گفتهء پدر مصطفی؛ اثرناگوار روحي و رواني اين واقعهء المناك هيچ گاهي از فضاي زندگي خانوادهء شان دور نخواهد شد. والدين مصطفي در حالي كه تا هنوز وحشت زده هستند، نمي خواهند نام شان درگزارش برده شود يا معلوماتي از اختطاف گران را به رسانه ها بدهند؛ چون آنان مي ترسند كه اين فاجعهء درد آور بالای فرزندان ديگرشان نيز تكرار شود.
پدر مصطفی در حاليكه ناراحتي از تمام وجودش احساس مي شد، اظهار داشت: “هرگز از ياد نخواهم برد كه چگونه پسرم را بي رحمانه، با كوبيدن سنگ بر سرش از بين برده بودند”.
– سيد اصغراشراق؛ روزنامه نگار و تحليلگر مسائل اجتماعي براين باور است: “ممكن است اطفال اختطاف شده مورد استفاده هاي سياسي جنسي واقع شوند، اما بيشترين موارد اختطاف ها را اهداف مادی تشکل می دهد”. يك تن از ساكنان ولايت هلمند، اختطاف ها را در اين ولايت، اينگونه بيان مي كند: “اختطاف كنندگان اكثرا با هدف كسب پول، دست به اين كار مي زنند. عمدتا كساني را اختطاف مي كنند كه افراد پولدار باشد. مثلا تاجران، داكتران و كساني كه از سرمایه زیاد برخوردارند، خودشان یا فرزندان شان هدف اختطاف گران قرارمی گیرد”.
وي از موارد زيادي نام برده و مي افزايد: “مورد ديگرآن، فردي بنام خداداد فرزند عبدالحسين، 17 ساله از مسير راه همراه با موترش اختطاف گردید و سرانجام در بدل ده لك افغاني آزاد شد”.
– عبدالله؛ شاگرد صنف چهارم مكتب است كه مجبور مي باشد همه روزه قسمت زيادي از فاصلهء خانه تا مكتب را پياده طي نمايد. وي هميشه از وقوع حادثهء اختطاف وحشت دارد. او مي گويد: “بسياري اوقات از كساني كه به نظرم مشكوك مي خورند، فرار مي كنم. مي ترسم از اينكه كسي مرا اختطاف كند. من از دولت و ارگان هاي مسؤول مي خواهم كه جلو اين تهديد ها ر ابگيرند”. ( )
اينگونه تشويش، احساس ترس و ايجاد فضاي رعب و وحشت در جامعه، تأثيرات نامطلوبي را بر روان كودك می گذارد. محمد ظاهر عباسي؛ روانشناس و تحليلگر مسائل اجتماعي در زمينه اظهار مي دارد: “تغيير رفتارحالت عادی، يكي از اين تأثيرات مي تواند باشد. اضافه برآن، با شايع شدن پديدهء اختطاف، آزادي از اطفال سلب شده و از نيازهاي طفلانه اش كه آزادي، شوخي و بازي در فضاي آزاد مي باشد، محروم گردد”.
آقاي عباسي، با ياد آوري اين نكته كه طفل به يك محيط آرام نياز دارد. مي افزايد: “با وجود نا امني ها و ترس از اختطاف، محيط آرام براي طفل ميسر نبوده و دچار استرس هاي رواني خواهد شد. اين نقيصه مي تواند در شخصيت آيندهء كودك لطمه وارد کند و يك انسان ترسو، مضطرب، با روحيهء ضعيف به بارآید”.
عارضهء ناگوار ديگر پدیدهء اختطاف این است كه اطفال درآینده افراد خشن و انتقامجو به بار خواهند آمد. آقاي عباسي معتقد است “عدهء از اين اطفال كه در فضاي ترس و هراس بسر مي برند، در آينده يك فرد انتقامجو، بدبين و خشن به بار خواهند آمد. آنان كمتر رحم و مروت در دلشان جاي داشته و بيشتر در صدد انتقام گرفتن از جامعه و ديگران خواهند بود”.
تأثيرات ناگوار اختطاف ها بر تعليم و تربيت اطفال نيز يكي ديگر از آسیب هاي روحي و رواني است. اين مطلب در اظهارات محمد ظاهر عباسي اينگونه بيان مي شود: “يكي ديگر از اثرات ناگوار تشويش طفل از ناحيهء اختطاف، مختل شدن رفتارهاي طبيعي در اجتماع و در محيط تعليمي او مي باشد. اين نقيصه موجب خواهد شد تا اطفال ذهن خود را براي تعليم انكشاف نداده و بارور نسازند. لذا تعليم و تربيت طفل دچار اختلال و كم و كاستي هاي قابل ملاحظهء می گردد”.