زندگی نامه عبدالله بن جحش رضي الله عنه
نام ونسب:
نام او عبدالله پسر جحش پسر رئاب يا رياب ميباشد و نسبش به اسد بن خذيمه اسدي منتهي ميگردد، مادرش اميمه بنت عبدالمطلب بود؛ لذا او پسر عمه رسول خدا صلي الله عليه وسلم و از محبوب ترين يارانش می باشد.
گرویدن به اسلام :
حضرت عبدالله بن جحش رضي الله عنه از جمله پيشقدمان در اسلام بود كه در اوائل و پيش از وارد شدن رسول خدا صلي الله عليه وسلم به خانه ارقم در مكه به دين اسلام مشرف شد و فضيلت دو هجرت را نصيب گرديد، هجرت حبشه و هجرت مدينه.
نخستين هجرت:
او همراي دو برادر خود عبيدالله بن جحش وعبد بن جحش به حبشه هجرت نمود، عبدالله و عبد در اسلام ثابت ماندند؛ اما برادر شان عبيدالله در حبشه نصراني شد و در نصرانيت خود مرد، به سبب نصراني شدن او همسرش ام حبيبه بنت ابوسفيان از وي جدا شد كه بعدها رسول خدا صلي الله عليه وسلم با وي ازدواج نمودند.
دومين هجرت:
بعد از استقرار پیامبر صلی الله علیه و سلم به مدینه منوره، عبدالله به سوی مدینه هجرت نمود ودر آنجا همراي رسول معظم اسلام صلي الله عليه وسلم باقی ماند واخلاق اسلامي وآداب نبوي را آموخته ودر جنگ بدر حضوريافته ودر غزوه احد به شهادت رسيد كه بيان خواهد شد.
فضیلت ایشان:
فضيلت و مكانت او به حدي رسيده بود كه رسول خدا صلي الله عليه وسلم در غزوه بدر از وي و ابوبكر و عمر رضي الله عنهم در مورد اسيران مشورت گرفت و حضرت عبدالله رضي نيز راي ونظر خود را داشت .
سريه عبدالله بن حجش:
روايت شده كه او اولين كسي بود كه رسول خدا صلي الله عليه وسلم وي را امير لشكر مقرر نمود آن هم در سريه نخله كه بنام سريه عبدالله بن جحش مسمي شده است. روزي رسول الله صلي الله عليه وسلم خطبه ايراد نمود و براي اصحاب گفت: يكي از شما را به سركرده گي سريه مؤظف ميكنم كه از شما بهتر نيست؛ اما در گرسنگي وتشنگي از شما شكيبا تر ميباشد، سپس از بين صحابه عبدالله بن جحش رضي الله عنه را بر گزيد و برايش نامه داده وگفت: كه به آن نامه نگاه نكند مگر بعد از دو روز از سفر خود و نيز به دست هيچ يك از رفيقان خود ندهد، عبدالله و يارانش براي تنفيذ امر رسول خدا صلي الله عليه وسلم حركت نمودند.
خواندن نامه رسول اكرم صلي الله عليه وسلم:
بعد از دو روز از عزيمت مدينه، نامه را باز نمود كه در آن نوشته شده: وقتي با نامه ام نگاه كردي تا نخله كه بين مكه و طائف واقع است برو و در كمين قريش باش و از اخبار قريش براي ما خبر بده، عبدالله بن جحش رضي الله عنه بعد از مطالعه نامه گفت: شنيدم وپيروي ميكنم، سپس همراهان خود را از امر نبي گرامي صلي الله عليه وسلم مطلع ساخت و براي شان گفت: رسول معظم اسلام مرا امر نموده تا نخله بروم و در كمين قريش بمانم و از اخبار شان به مدينه خبر دهم و پيامبر مرا نهي كرده كه شما را مجبور سازم؛ لذا هر كس از شما اراده شهادت را دارد و درين مسير علاقه مند است همراهم برود و اگر راضي نيست بر گردد؛ اما من حتماً بنا به امر پيامبر صلي الله عليه وسلم رفتني هستم. همه اجابت كرده وهمراي او رفتند وهيچ كس تخلف ننمود. در بين راه سعد بن ابي وقاص وعتبه بن غزوان شتر خود را گم كرده و به تعقيب او رفتند تا كه به اسارت مشركين در آمدند، عبدالله به راه خود ادامه داد تا به نخله رسيد در آنجا ماند تا كه قافله تجارتي از قريش از آنجا عبور ميكرد و در بين قافله عمرو بن حضرمي وعثمان و نوفل بن عبدالله بن مغيره و حكم بن كيسان وجود داشتند، حضرت عبدالله با مسلمانان همراهش مشورت نمود، آنها گفتند: ما در آخرين روز از ماه رجب كه ماه حرام است قرار داريم اگر به آنها بجنگيم، ماه حرام را بي حرمتي كرده ايم اگر درين شب رهاي شان كنيم داخل حرم ميشوند ديگر بآنها رسيده نميتوانيم.
واگر آنان را بكشيم در ماه حرام كشته ايم؛ لذا متردد شدند و از حمله به آنان بخاطر احترام ماه حرام حذر كردند؛ اما ديري نگذشت كه به پيكار عليه آن قافله تصميم گرفتند و واقد بن عبدالله تميمي تيري را به سوي عمرو بن حضرمي زد و او را بقتل رسانيد و عثمان بن عبدالله وحكم بن كيسان را به اسارت گرفته و نوفل بن عبدالله گريخت وحضرت عبدالله بن حجش وهمراهانش با قافله و دواسير به مدينه برگشتند.
رسول گرامي صلي الله عليه وسلم ازين كار شان انتقاد نموده وآنان را نكوهش كرده وگفت: شما را امر نكردم كه در ماه حرام بجنگيد و از تصرف به قافله وآن دو اسير ابا ورزيد تا كه حكم خداوندي در باره عبدالله و همراهانش نازل گرديد. ازين ماجرا همه مردم با خبر شدند وگمان ميكردند كه عبدالله وهمراهانش هلاك شده اند ومسلمانان آنان را سرزنش مي نمودند، ومشركين فرصت مناسبي براي شك اندازي وشعله ور ساختن آتش فتنه در بين مسلمانان يافتند، واتهام وارد كردند كه مسلمين ماه حرام را حرمت قايل نيستند وآنها دزدان ورهزناني اند وگفتند: محمد ويارانش ماه حرام را حلال نموده ودر آن خون را ريخته، اموال را گرفته ومردان را اسير كرده اند.
ومسلمانان مكه ميگفتند كه اين قضيه در ماه شعبان رخ داده است. ويهود نيز به شعله ورساختن آتش آشوب وايجاد شك وترديد در قلوب مسلمانان دست يازيدند وگفتند: واقد بن عبدالله عمرو بن حضرمي را كشت.
نزول آيه قرآني به تاييد عبدالله وسريه اش:
آنگاه كه سخنان زياد شد وشايعه ها گسترش يافت از آسمان وحي نازل گرديد تا آن بيهوده گوئي ها را مانع شده وگوينده ها را به سكوت وادارد، خداوند فرمود: ( يسئلونك عن الشهرالحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير وصد عن سبيل الله وكفرٌٌ به والمسجد الحرام واخراج اهله منه اكبر عندالله والفتنه اكبرمن القتل) ( ) اي پيامبر در موره ماه حرام از تو سؤال ميكنند كه حكم جنگ چگونه است؟
بگو جنگ در آن گناه بزرگي است، اما گناه باز داشتن از راه خدا وكفر بخدا و باز داشتن از مسجد حرام و بيرون راندن اهل آن در نزد خدا بزرگتر است وگناه شرك از گناه قتل و جنگ بزرگتر ميباشد.
بعد از نزول اين آيه كريمه مسلمانان به گشايشي دست يافتند واندوه از دل هاي شان زايل گرديد و رسول خدا صلي الله عليه وسلم آن قافله و دواسير را بتصرف خود در آورد، سپس قريش عثمان وحكم را خواستار شده وپيشنهاد فديه در مقابل آن دو مسلمان نمودند، رسول گرامي صلي الله عليه وسلم فرمود: ما اين سخن شما را قبول نميكنيم تا كه آن دويار ما بما برسند؛ چرا كه ما از شما هراس داريم واگر آن دو يار ما را بكشيد ما هم اين دو يار شما را ميكشيم مشركين نظر پيغمبر صلي الله عليه وسلم را قبول وشرطش را پذيرا شده واسيران را تبادله نمودند.
سرنوشت آن دو اسير:
حكم بن كيسان بعد از رهاي مسلمان شده واسلام خود را نيكو ساخت و در غزوه بئر معونة شهيد شد واما عثمان بن عبدالله به مكه برگشت ودر آنجا كافر مرد.
اما عبدالله بن جحش ويارانش اين آيه را مي خواندند ومي شنيدند تا كه غم شان زايل شده و آن ترس شان زدوده شد و آرزوي پاداش را نموده ومنتظر ثواب بودند وگفتند: اي رسول خدا ما آرزو داريم كه اين كار ما بحيث غزوه محسوب شود و بما اجر مجاهدين اعطا گردد، خداوند اين آيه را درشأن آنها نازل نمود: ( إن الذين آمنوا والذين هاجروا وجاهدوا في سبيل الله اولئك يرجون رحمة الله والله غفوررحيم) آنانيكه ايمان آورده و هجرت نموده و در راه خدا جهاد كرده اند، آنان به رحمت خدا اميد وارند وخداوند آمرزگار و مهربان است.
با نزول اين آيه آنها خرسند شده ودلهاي شان آرامش گرفت وخداوند فضل خود را شامل حال آنان نموده ودر سايه رحمتش جاي داد اين فضل خداوندي است هر كس را كه بخواهد ميدهد.
اين نخستين سريه بود كه مسلمانان در آن غنيمت گرفته و عمرو بن حضرمي اولين كسي است كه مسلمانان او را كشتند و عثمان بن عبدالله وحكم بن كيسان اولين كساني اند كه در اسارت مسلمين در آمدند.
پاسخ عبدالله به مشركين:
وقت عبدالله از گفته هاي قريش آگاه شد كه ميگويند محمد و يارانش ماه حرام را حلال نموده ودر آن خون ريخته واموال را گرفته ومردان را به اسارت برده اند.
عبدالله در رد آنان چنين گفت: شما قتل در ماه حرام را بزرگ ميدانيد در حاليكه گناه باز داشتن شما مردم را از پيروي پيامبر وتشويق به كفر به آن وبيرون راندن شما اهل مسجد حرام را از آن بزرگتر وگناه بيشتري است، شما اين قتل را به ما عيب ميدانيد در حاليكه بغاوت وحسادت شما ازين خطر ناكتر است.
موافقت قرآن با دیدگاه او:
در كتاب استيعاب آمده كه عبدالله بن جحش اولين كسي بود كه خمس مال غنيمت را پيش از آنكه خداوند فرض نمايد مقرر داشت وپس از آن خداوند آيه خمس را نازل نمود كه قبل از آن مرباع يعني ربع غنيمت بود.
واقدي گفت: در جاهليت مسئله مرباع مقرر بود وهمين كه عبدالله از سريه اش بازگشت اموال را خمس كرد و ديگر اموال را تقسيم نمود لذا او نخستين كسي است كه در اسلام خمس را عملي ساخت و به تائيد اين عمل او اين قول خداوند نازل شد: ( واعلموا انما غنمتم فان لله خمسه و للرسول ولذي القربي واليتمامي والمساكين وابن السبيل ( ) ) بدانيد كه آنچه غنيمت گرفته ايد خمس آن از الله ورسول خدا واقارب پيامبر و يتيمان و مساكين و مسافرين ميباشد.
فضيلت ومكانت عبدالله به حدي رسيده بود كه خداوند در سوره بقره آيه را در شأن او نازل فرمود تا او ويارانش خرسند شدند و همچنان در سوره احزاب خداوند نظر او را در مورد ازدواج خواهرش زينب همراه زيد بن حارث رضي الله عنهم ذكر نموده است.
موقف او پيرامون ازدواج خواهرش همراه زيد بن حارثه:
آنگاه كه رسول خدا صلي الله عليه وسلم زينب را براي برده آزاد شده اش خواستگاري نموده، زينب و عبدالله امتناع ورزيده وموافقت نكردند ؛ چرا كه زيد در گذشته برده بود، اما زينب زني آزاد وداراي وجاهت وشرافت در بين قريش بود خداوند آيه ذيل را نازل كرد: (وما كان لمؤمن ولا مؤمنة اذا قضي الله ورسوله امرا ان يكون لهم الخيرة من امرهم ومن يعص الله ورسوله فقد ضل ضلالا مبينا)( ) براي مرد و زن مؤمن شايسته نيست وقتي خدا و رسولش حكم نمود ازخوداختياري داشته باشد وكسي كه نا فرماني خدا ورسولش صلي الله عليه وسلم را نمايد در حقيقت به گمراهي آشكاري گرفتار شده است.
وقتي عبدالله اين آيه را شنيد اندوه گين شده وشتابان به سوي رسول خدا صلي الله عليه وسلم آمده در حاليكه مطيع امر خدا رسولش بود مي گفت: اي رسول خدا هرچه ميخواهي مرا امر كن به خدا سوگند ديگر نافرماني خدا ورسولش صلي الله عليه وسلم را نمي كنم و ازغضب خدا و رسولش به خدا پناه ميبرم وسپس خواهر خود زينب را به نكاح زيد درآورد.
شهادت ایشان:
حضرت عبدالله بن جحش رضي الله عنه در غزوه احد شركت نمود كه در آن روز موقف شگفت انگيزي داشت طوري كه به آزمون خوبي دچار گرديد وبه شدت رزميد تا كه شمشيرش شكست، رسول خدا صلي الله عليه وسلم برايش عرجون (چوبي) داد كه آن چوب در دست او شمشير براني گرديد؛ لذا بنام عرجون مسمي شد.
در ميدان نبرد حمله وجولان ميكرد و با جمع عظيمي از مشركين ميجنگيد كه بنا به معجزه پيامبر صلي الله عليه وسلم وكرامت وبزرگداشت او چوب به شمشير برنده تبديل گرديد، روايت شده كه او براي سعد بن ابي وقاص رضي الله عنه يكروز پيش از جنگ احد گفته بود: بيا با هم در پيشگاه خداوند دعا كنيم! هردو به يك گوشه رفته دعا نموده واز خداوند خواستار شهادت شدند.
حضرت سعد رضي الله عنه گفت: پروردگارا ! وقتي فردا با دشمن ملاقي شدم به طرف من مرد قوي وغضبناكي بيايد كه در راه تو با او بجنگم وسپس مرا عليه او پيروز گردان تا او را بكشم و سلاح و لباس او را بگيرم عبدالله آمين ميگفت. بعد از آن عبدالله بلند شد دعا ميكرد وسعد آمين ميگفت : عبدالله گفت الها! مرد قوي وغضبناكي را نصيب من گردان كه در راه تو بجنگم و او با من بجنگد و مرا گرفتار كرده وگوش و بيني مرا قطع نمايد، وقتي ترا ملاقات كنم بگوئي: اي عبدالله براي چه گوش وبيني ات قطع شده؟ بگويم: در راه تو و رسولت، پس گفته شود راست گفتي. همينكه پيكار آغاز گرديد وعبدالله نيز شركت كرد و به آزمون دلپذيري دچار شد كه بمقام رفيع شهادت نايل گردید.
سعد رضي الله عنه ميگويد: در اخير روز احد او را ديدم كه گوش و بيني اش به تاری بسته آويزان اند؛ لذا به گوش و بيني بريده مسمي گرديد، درحقيقت صادقانه دعا نمود وخداوند اجابتش كرد بخدا قسم اين عزت بزرگی است.
خداوند در حديث قدسي ميفرمايد: كسيكه به سويم يك بلست نزديك شود من به او يك متر نزديك ميشوم وكسيكه به سويم بحالت عادي بيايد من به سويش شتابان ميروم، رسول معظم اسلام بر عبدالله وحمزه كاكايش خيلي اندوهگين شد وامر نمود كه هر دو در يك قبر دفن شوند.
خداوند از او وهمه شهداء احد و مسلمين تا روز رستاخيز، خوشنود باد.
نوشته: عبدالقادر ابراهیم
ترجمه: عبدالخالق احسان