حقایقی ناگفته از کتب مقدس
از تثليث تا وحدانيت حقایقی ناگفته از کتب مقدس
استعمار پیر در طول تاریخ به شیوه ها و ابزار گوناگون سعی در برده گی ملت ها داشته است و بر همه گان واضح است که استعمارگران بیش از همه، ملت های مسلمان را هدف تهاجم خویش قرار داده اند. از دیرباز بدینسو کشورهای اسلامی شاهد فعالیت های منحرف کنندۀ فکری گروه های تبشیری در بین ملت های مسلمان و خصوصاً جوانان مسلمان بوده اند. و همه می دانیم که هدف آنها قناعت فکری جوانان و سوق دادن ایشان به سوی فکر و اندیشه نبوده، بلکه این صیادان با فریب دادن افکار و در موارد گوناگون استفاده از فقر اقتصادی مسلمانان در تلاش اند تا گوهر ایمان آنها را بربایند.
درین روزها فعالیت گروه های تبشیری در کشور ما در کنار سایر تهاجمات فرهنگی بیش از همه زمان محسوس است. به اصطلاح حالا که آب در افغانستان گل آلود است آنها سعی دارند هرچه بیشتر ماهی بگیرند.
عدم آگاهی درست جوانان از مسیحیت و حتی اسلام باعث شده است تا عده ای از جوانان مسلمان ما در دام صیادان مکار تبشیری افتاده و فریب آنها را بخورند و چه بسا که شاهدیم غوغاهای نیز بار بار برای این جوانان براه می اندازند.
درین چنین وضعیتی برای جوانان ما لازم است تا معلومات خویش را در مورد مسحیت و هم در مورد اسلام کامل نمایند تا با درک حقیقت اسلام سلاح برنده ای در مقابل موج تهاجمات فرهنگی، دینی و سیاسی در دست داشته باشند.
این مقال ترجمه از نوشته های یک شخص مسیحی است که با تحقیق در مورد اسلام و مسیحیت، حقیقت آن را درک نموده و آگانه به اسلام روی آورده است:
از تثليث تا وحدانيت:
در حقيقت داستان اسلام آوردنم را به خاطر رهنمايي برادران و خواهران ديگري كه اكنون در پي يافتن حقيقت در تحقيق و جستجو هستند، مينويسم. تا توانسته باشم در حد توانم راه را براي شان روشن كرده باشم.
اگر خواسته باشيم اسلام و مسيحيت را بصورت اساسي مطالعه نماييم و ريشه يابي كنيم تفاوت زيادي از هم (در اصل) ندارند. هر دو از اديان بزرگ الهي هستند و ارتباطات زيادي را ميتوان بين آنها يافت كه نشان ميدهد هر دو از سر چشمه زلال وحي الهي الهام گرفته اند. اما اگر خواسته باشيم عقايد امروزي مسيحيت، كه از كليسا به عنوان اصول و عقايد اساسي مسيحيت اظهار ميشود، را با اصول اسلامي مقايسه كنيم ناگريز به فرق هاي كاملآ آشكار بر ميخوريم. زيرا مسيحيت پس از حيات اوليه خويش از سر منشاء اصلي خويش به دور كشانيده شد و در طول گسترش آن در اروپا ماهيت بشري گرفت و عقايد زيادي از ذهن بشر در آن وارد گرديده است. هيچكس نميتواند انكار كند كه مسيحيت در ابتداء يعني در عصر مسيح(ع) پيروانش را به يكتا پرستي دعوت ميكرد اما بعدها كشيشان ماهيت يكتاپرستي آنرا به سه گانه پرستي تغير دادند تا قابل پذيرش و گسترش در اروپاي بت پرست باشد و خواستند –به ظن خو- نوعي همخواني بين بت پرستي و دين الهي ايجاد كنند.
اما وقتي با اسلام روبرو ميشويم مي بينيم كه اسلام همان ماهيت اولي خويش را كاملآ حفظ نموده است و اگر عقايد اسلامي را از عصر اوليه آن يعني زمان پيامبر اسلام(ص) تا كنون بررسي كنيم هيچ تفاوتي در عقيده و تفكر مسلمانان ايجاد نشده است. اسلام بعد از بيست قرن نيز از همان چشمه زلال توحيدي آب ميخورد و از دستبرد اين و آن به خاطر مصالح عصري محفوظ مانده است.
من در ادامه ميخواهم روي اين مسايل بيشتر بحث كنم. اميدوارم تا اين تجربياتم كمكي باشد به آنانيكه اكنون در اول راه گرايش به اسلام هستند. روي اين منظور حديثي از پيامبر بزرگوار اسلام (ص) به يادم مي آيد كه فرموده اند:
« شخصي از يك مسير عبور ميكرد كه وسط راه شاخة خاري را ديد كه راه را بر عابرين مسدود نموده است. او مانع را از راه عام برداشت. خداوند بخاطر اين كارش از او خشنود گرديد و تمام گناهانش را بخشيد». (روايت بخاري)
ميدانم امروز در غرب تعداد بسيار زيادي در حالي كه عقايد مسيحيت آنرا قناعت داده نمي تواند به دنبال گمشده اي هستند و هر روز وقت شان صرف مطالعۀ اين دين و آن دين مي كنند. مي دانم در راه شان شاخه هاي خار وجود دارد كه نمي توانند زودتر به گمشدة شان برسند. اميد دارم تا با نوشتن تجربيات و تحقيقاتم توانسته باشم اين مانع را از سر راه آنها برداشته و گمشدة شان را براي شان نشان داده باشم. و آن گمشده هم چيزي جز حقيقت اسلام نيست.
در آستانه تشرف به اسلام:
در اواسط 1990 ميلادي با يك زن مسلمان آشنا شدم كه مشتاقش گرديدم. و مايل گرديدم تا او را به عنوان همسر آينده ام برگزينم اما ميدانستم كه اگر او را بخواهم بايد از عقيدة مسيحيت دست بكشم و مسلمان شوم زيرا طبق عقايد مسلمانان زنان مسلمان بر غير مسلمانان حرام است.
آيا مسيح فرزند خداست؟
مَّا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كَانَا يَأْكُلاَنِ الطَّعَامَ انظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الآيَاتِ ثُمَّ انظُرْ أَنَّى يُؤْفَكُونَ ﴿المائده 75﴾
كسانى كه گفتند خدا همان مسيح پسر مريم است مسلماً كافر شدهاند بگو اگر [خدا] اراده كند كه مسيح پسر مريم و مادرش و هر كه را كه در زمين است جمله گى به هلاكت رساند چه كسى در مقابل خدا اختيارى دارد فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است از آن خداست هر چه بخواهد مىآفريند و خدا بر هر چيزى تواناست (سوره مباركه مائده 17)
كسانى كه گفتند خدا همان مسيح پسر مريم است قطعا كافر شدهاند و حال آنكه مسيح مىگفت اى فرزندان اسرائيل پروردگار من و پروردگار خودتان را بپرستيد كه هر كس به خدا شرك آورد قطعا خدا بهشت را بر او حرام ساخته و جايگاهش آتش است و براى ستمكاران ياورانى نيست (سوره مباركه مائده 72)
و [ياد كن] هنگامى را كه خدا فرمود اى عيسى پسر مريم آيا تو به مردم گفتى من و مادرم را همچون دو خدا به جاى خداوند بپرستيد گفت منزهى تو مرا نزيبد كه [در باره خويشتن] چيزى را كه حق من نيست بگويم اگر آن را گفته بودم قطعا آن را مىدانستى آنچه در نفس من است تو مىدانى و آنچه در ذات توست من نمىدانم چرا كه تو خود داناى رازهاى نهانى (سوره مباركه مائده 116)
«كودك-عيسي(ع)» گفت منم بنده خدا به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است (سوره مباركه مريم 30)
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ 1 اللَّهُ الصَّمَدُ 2 لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ 3 وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ 4 (سوره مباركه اخلاص آيات 1-4)
بگو اوستخداى يگانه، خداى صمد (ثابت متعالى)، (كسى را) نزاده و زاده نشده است، و هيچ كس او را همتا نيست.
اگر به عنوان يك مسيحي با چنين عقايد تازه اي روبرو شويد چه واكنشي نشان ميدهيد؟ براي من اين موضوعات خيلي دلچسپ و جالب بود زيرا من همواره به مسيحيت نگاه نقادانه داشتم و هيچگاه در باورم نمي توانستم الوهيت مسيح، كفاره شدن خون مسيح را براي آمرزش گناهان و مواردي ازين قبيل را شاخ و برگ بدهم. به هر حال هر چه در مورد اسلام بيشتر مطالعه كنيم به حقايق بيشتر پي مي بريم و مي دانيم كه اسلام آنچه را ميگويد مانوس روان آدمي است و پذيرفتني. زيرا همه باور هايش با فطرت انساني سازگار است ازين رو از همان اول در روح و قلب انسان ريشه ميدواند و انسان را مجذوب صراحت، فصاحت و حقايق انكار ناپذيرش ميكند.
پولس و كليساي عهد قدیم:
در متون قديمي كتاب مقدس بني اسرائيل در فصل «مهاجرت بني اسرائيل» 5-2: 20 مي خوانيم:
Exodus 20: 2-5 :
I am the Lord your God…Worship no god but me…I tolerate no rivals.
ترجمه: من خداي شما هستم… به جز من هيچ كسي را پرستش نكنيد… براي من هيچ همتاي نيست.
و همچنين در کتاب تثنیه (کتاب دوم تورات) در سفر 6:4 مي خوانيم:
Deuteronomy 6: 4 :
Hear O Israel, the LORD – and the LORD alone – is our God.
The LORD, our God, is the only God.
The LORD our God is one.
ترجمه: اي بني اسرائيل، یهوه-خداي يكتا-پروردگار ماست.
خداوند، خداي ما، خداي يكتاست.
خداي ما خداي يكتاست.
پولس هم چنان شریعت عیسی را منحصر به قوم خاص (یهودی) نمی دانست. از همین رو کوشید تا با تغیر دادن ماهیت شریعت آن را برای همه گان قابل پذیرش بسازد. او از تثلیث، تجسد و همگانی ساختن شریعت عیسی(ع)، که شباهت های زیادی به بت پرستی و وسیله گری برای رسیدن به خدا، به عنوان سرپوش های جهت گسترش مسیحیت منحرفه در یونان و اروپای امروزی استفاده نمود تا در مدت کم بیش ترین پیروان را به مسیحیت جلب نماید. او تعالیم مسیح را تحریف نمود و آنها را بدون اسثتناد به آنچه از عیسی(ع) توسط حواریون نقل شده بود به مردم تعلیم می داد و تمام آنها عقاید و باورهای شخصی او بوده است. این موارد با رجوع به رساله های پولس(22-23 :17)قابل تبیین خواهد بود.
عهد جدید و نکات سوال برانگیز:
1. انجیل مرقس:65-75 بعد از میلاد.
2. انجیل لوقا: 80-85 بعداز میلاد.
3. انجیل متی: 85-90 بعد از میلاد.
4. انجیل یوحنا: 95-140 بعد از میلاد.
بر علاوه نمی توان چند مسئله اساسی را از نظر پنهان کرد:
ثانیاً: این که اناجیل بیشتر از این که جنبۀ تشریعی داشته باشد در جوّی نوشته شده است که هر کدام از مدویّن می کوشیده اند تا عقاید مسیحی را با عقاید روم آن زمان بیشتر نزدیک سازند تا مورد پسند امپراطور بت پرست قسطنطین قرار گیرد و در بین مردم گسترش یابد. ازین رو می توان گفت که شریک ساختن به ذات واحد خداوند که در منابع عهد عتیق نبوده است درین جریان وارد باورهای مسیحیت شده است.
ثالثاً: انجیل معتبر برنابا توسط پولس از اناجیل رسمی بایبل جدا ساخته شد. و از قرن چهارم میلادی به بعد کلیسا رسماً عقاید پولس را پذیرفت و انتشار داد.
رابعاً: حضرت عیسی(ع)، رسولان و حواریون مسیحی تماماً از قوم یهود بوده اند و آثار شان (کتب عهد قدیم) به زبان عبرانی، در حالیکه منابع عهد جدید به زبان یونانی نوشته شده است. در یک ضمیمه نامه ای که در یک نسخۀ از بایبل از سوی کلیسای کاتولیک نوشته شده است به مواردی اشاره دارد که در ترجمه و تشریح منابع عهد عتیق از نسخه های ترجمه شدۀ آن به زبان یونانی(Septuagint version نسخه ترجمه شده تورات به زبان یونانی توسط 70 تن که در زمان بلطیموس، 200 سال قبل از میلاد در مصر ترجمه شده است.) استفاده شده است نه از نسخه های اصلی آن که به زبان عبرانی است. درین ضمیمه آمده است:
«در بسیاری از موارد در نسخه های ترجمه یونانی تفاوت های قابل توجه در معنی از نسخه های اصلی کتب عهد عتیق به زبان عبرانی دارد».
این موارد سوالات بزرگی را در مورد اعتبار منابع عهد جدید بوجود می آورد. زیرا چگونه ممکن است حقایق تعالیم مسیح از روی یک زبان خارجی که تفاوت های زیادی با اصل عبری و آثار عهد عتیق دارد، به صورت درست انتقال داده شده باشد.
قرآن کتابی کامل و محافظت شده از تغیر و تحریف:
خلاصه کلام اینکه قرآن کامل و جامع است. متن قرآن از هر تحریف و جابجایی مبراست. تدوین درست مُدّوین قرآن چنان شفاف و با امانت داری صورت گرفته که جای کوچک ترین تردید و سوال برانگیزی را نیز باقی نگذاشته است. اکنون برای پذیرش و یا عدم پذیرش آن به عنوان کلام خدا تنها دو راه می ماند اینکه با صداقت دل را به حقیقت سپرده و به آن ایمان آوریم و یا اینکه چشم روی حقیقت بسته و منکر نور خورشید باشیم.
شبهاتی در مورد الوهیت مسیح حتی در کتاب های مقدس:
– متی: 14:23, 19:13, 26:39, 27:46, 26:42-44
– مرقس: 1:35, 6:46, 14:35-36
– لوقا: 3:21, 5:16, 6:12, 9:18, 9:28, 11:1-4, 22:41
– یوحنا: 14:16, 17:1, 17:9, 17:11, 17:15
با مراجعه به آیات فوق خواهید دید که مسیح نماز می خواند. سوال این جاست که اگر مسیح خودش مرتبه خدایی داشته است پس برای چه کسی نماز می خوانده است و چرا؟ مگر کسی که خودش قادر و بی نیاز است پس چگونه ممکن است اظهار عجز و بنده گی به درگاه دیگری بکند؟
موارد زیر نیز قابل تامل است:
مسیح به خاطرتقاوت خود با خدا، الوهیت خویش را رد می کرد. (متی: 19:16-17، مرقس: 10:17-18 ، لوقا: 18:18-19)
در زمان حیات مسیح، حواریون و دیگر یاران او، وی را پیامبری از سوی خدا می دانستند. و آنها ادعا نکردند که مسیح روح تجسد یافتۀ خداوند در پسرش است. (لوقا 7:16, 13:33, 24:19، مرقس 4:19)
با این حال آنانی که قایل به تثلیث و تجسد خداوند در مسیح و فرزند قرار دادن او با خدا هستند با این موارد در کتب مقدس خود چگونه دلخوش کرده و با چشم بسته حقایق را انکار می کنند و در راه نادرست خویش روانند.
بر اساس یافته هایم بعداز تحقیقات متمادی در مورد تاریخچۀ مسیحیت، تصمیم گرفتم تا خودم را از بدعت ها و خرافه های که پولس در تعالیم مسیحیت بوجود آورده بود، رها سازم. خرافۀ چون تثلیث – عقیدۀ موهومی که در تعالیم مسیح و حواریونش جای نداشت بلکه 381 سال پس از مسیح توسط کلیسا پدید آورده شد.
مسئله الوهیت مسیح نزد هر فرد مسیحی نیز یک معمای پیچیده و مغلق است. که پذیرش مسیح را هم به عنوان یک انسان و درعین حال پسر خدا و هم ریف او، بسیار مشکل و دور از منطق باور عاقلانه می سازد. من نیز تا این که به نتایج قطعی تحقیقاتم در مورد الوهیت مسیح برسم ازین معماها عبور نمودم.
به باور من، طول حیات بشر هرگاه انسان ها از ساحل تعالیم الهی فاصله گرفته اند و در امواج جهالت و شرک فرورفته اند خداوند پیامبرانش را برای به ساحل نجات رسانیدن آنها فرستاده است. در زمانی که میبایست خداوند آخرین حجت خویش و خاتم انبیاء را برای رهنمایی بشر بفرستد می بینیم که تماماً شبه جزیرۀ عرب را شرک و بت پرستی فرا گرفته است و در عالم مسیحیت نیز خرافه های بدتر از شرک عرب چون فرزند قراردادن برای خدا و شریک آوردن به ذات او نیز بیداد می کرده است، پس لازم می نموده است تا خداوند طبق سنت الهی اش پیامبرش را برای اصلاح نسل بشر و سوق دادن آنها بسوی عبادت درست و بنده گی درست برای خداوند نازل نماید.
1. حضرت آدم(ع)
2. حضرت ادریس(ع)
3. حضرت نوح(ع)
4. حضرت هود(ع)
5. حضرت صالح(ع)
6. حضرت ابراهیم(ع)
7. حضرت اسماعیل(ع)
8. حضرت اسحاق(ع)
9. حضرت لوط(ع)
10. حضرت یعقوب(ع)
11. حضرت یوسف(ع)
12. حضرت شعیب(ع)
13. حضرت ایوب(ع)
14. حضرت موسی(ع)
15. حضرت هارون(ع)
16. حضرت ذی الکفیل(ع)
17. حضرت داود(ع)
18. حضرت سلیمان(ع)
19. حضرت الیاس(ع)
20. حضرت الیسع(ع)
21. حضرت یونیس(ع)
22. حضرت ذکریا(ع)
23. حضرت یحیی(ع)
24. حضرت عیسی(ع)
25. حضرت محمد(ص)
حال زمان آن رسیده بود که من با صدق دل و قناعت فکری به دین مقدس اسلام وارد شوم. گرچه چنانچه در اول ذکر کردم مطالعه ام در مورد اسلام به منظور ازدواج با آن زن مسلمان شروع شده بود، اما حالا برایم مهم نبود که با مسلمان شدنم این ازدواج صورت پذیرد یا نه. زیرا من اکنون به آنچه گمشده ام بود دست یافته بودم که بسیار با ارزش تر از هدف اولیۀ من بود.
با آشنا شدن به آموزه های اسلام حقیقت را در مورد حضرت عیسی(ع) یافتم. زیرا اسلام آخرین پیام خدا برای بشر بوده و حقیقت دین موسی و عیسی را –بعداز آن که توسط مغرضین به انحراف کشیده شده است- برای مردم بیان کرده است. اکنون می توانم با جرأت بگویم که حضرت عیسی(ع) یکی از پیامبران بزرگ الهی برای بنی اسرائیل بوده است که اسلام ایشان را به عنوان پیامبر الوالعزم، مقام خاص و بلند بخشیده است. و جناب ایشان از افتراعات دروغینی که به او نسبت داده اند پاک و مبراست. او نه تجسد الهی در نسل بشرست و نه هم فرزند خدا.
اوایل فکر می کردم اگر مسلمان شوم به مسیح خیانت کرده ام. اکنون عقیده دارم که من قبل از مسلمان شدم به مسیح خیانت می کرده ام زیرا در مورد او دروغ های را باور کرده بودم که او از آن بیزار است و اکنون با اسلام آوردنم و اصلاح عقیده ام در مورد او می دانم که او از من خشنود است.
گام برداشتن برای یافتن حقیقت فضل بزرگی است از سوی خداوند که برای هرکس که بخواهد می دهد. و برای هرکس که این فضل بزرگ نصیب می شود باید خداوند را سپاس گذار باشد. این فضل برای من توسط یک زن مسلمان نصیب شد. من فقط از روی تمایل به ازدواج با آن زن به اسلام روی نیاوردم، بلکه با سبز شدن آن زن سر راهم جرقۀ در فکرم درخشید. جرقه ای که مرا به سوی تحقیق در مورد اسلام کشانید و حقیقت را برایم نمایان ساخت. و تحفۀ اسلام را برایم هدیه داد.
هیچ معبودی جز الله متعال نیست و حضرت محمد(ص) پیامبر خداست.
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ 1 اللَّهُ الصَّمَدُ 2 لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ 3 وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ 4 ﴿سورۀ اخلاص آیات 4-1﴾
بگو اوستخداى يگانه، خداى صمد (ثابت متعالى)، (كسى را) نزاده و زاده نشده است، و هيچ كس او را همتا نيست.
مطالعۀ این مقالۀ تحقیقی را برای مسلمانانی که در غرب به اسلام گرویده اند و هم برای آنانی که در جریان تحقیق در مورد اسلام هستند، توصیه می نمایم. و امیدوارم که با مطالعه این مقاله حقیقت مسیحیت را دریابند و ارتباط اسلام با مسیحیت را که هر دو از ادیان بزرگ الهی هستند را بدانند و از انحرافاتی که مسیحیت در تاریخ کلیسا توسط پولس و پیروانش به آن مواجه شد، را درک نموده و به حقیقت اسلام پی ببرند.
با اهل کتاب به احسن ترین شیوه به مجادله بپردازیم و افکار مسیحیان را در مورد حقیقت مسیح روشن سازیم که تثلیث عقیدۀ انحرافی پولس و پیروان اوست، نه عقیدۀ اصلی مسیحیت. و آنان را با اندرز نیکو به توحید اسلامی دعوت نماییم. زیرا این رسالت ماست.
یادداشت: تمام مراجع ذکر شده از کتب مقدس از «Good News Bible» چاپ دوم 1994 مربوط به کاتولیک روم (Nihil obstat) اخذ شده است که از سوی منابع مسیحی کتاب دور از اشتباه تلقی می گردد.
منابع انگلیسی برای تحقیق بیشتر:
2. Arianism – Encarta entry
3. The Arian Controversy
4. A Chronology of the Arian Controversy
5. Arianism – unsympathetic entry from the Catholic Encyclopaedia
6. The Foundation of an Imperial Church – ORB Online Encyclopedia entry
7. Explanation of the concept of Trinity – Encarta entry
8. Unitarianism – Encarta entry
9. www.islamfortoday.com