حارث (رض)
حضرت انس رضى الله عنه از پيامبر صلى الله عليه وسلم روايت ميكند كه باري آنحضرت در مسير راه به جواني از انصار [كه مدتها زير تربيهي آنحضرت قرار داشت و در مسير ايمان و معرفت تلاش ميورزيد] مواجه شدند. آنضرت صلى الله عليه وسلم خواستند به عنوان يك مربييِ آگاه از حال وي خود را آگاه نمايند، بناءً خطاب به وي گفتند:
«چه حالتي داري اى حارث!«
وي گفت: در حالتي ام که گويي بيپرده، عرش پروردگارم را ميبينم، و گويي همين حالا اهل بهشت را ميبينم که يکديگر را ديدار ميکنند، و گويي به اهل جهنم – که ناله و شيون ميکنند- نظاره ميکنم.
آنحضرت صلى الله عليه وسلم فرمودند: تو به بصارت دست يافتهاي، پس همواره از آن محافظت کن!
آنگاه فرمودند: بندهايست که خداوند جل جلاله قلبش را به نور ايمان منور ساختهاست.
وي گفت: اي پيامبر خدا! از خدا بخواهيد تا شهادت را نصيب منسازد. پيامبر صلى الله عليه وسلم برايش دعا کردند.
روزي حارث به جهاد فراخوانده شد، وي اولين سوارکاري بود که به آن پيوست، و اولين سوارکاري بود که شهادت نصيب وي شد.
(راوي ميگويد): خبر شهادت وي به مادرش رسيد، به محضر پيامبر صلى الله عليه وسلم شرفياب شده و گفت: اي پيامآور خدا! اگر فرزندم در بهشت باشد، نه گريه ميکنم و نه غم ميخورم، ولي اگر در جهنم باشد، تا زنده باشم خواهم گريست.
آنحضرت صلى الله عليه وسلم فرمودند: اى مادر حارث! بيترديد يک بهشت نيست، بلکه بهشت اندر بهشتهاست، و حارث در فردوس اعلي (عاليترين طبقهي بهشت) است.
مادرش در حاليکه خنده بر لب داشت، برگشت و با خود ميگفت: به به خوشا بهحالت اي حارث (اي فرزندم!)».
(روايت از: بيهقي در شعب الايمان)
نكته
خوشا به سعادت جواني كه حارث جوان –اين يار تربيت يافتهي پيامبر صلى الله عليه وسلم – را براي خود بهعنوان الگوي زُهد، عبادت و فداكاري در راه خدا، انتخاب كند، و مانند او در عبادت و تقوايِ الهي شب و روز بكوشد و قلبش را گنجينهي اسرار و معارف حق گرداند، و مادري چون مادر حارث داشته باشد؛ مادري كه يك عمر به فرزندش درس زُهد، تقوا و فداكاري در راه خدا را ميآموزاند و آرزو ميبرد تا فرزندش در راه خدا فدا شود و به سعادت ابدي نايل آيد و سرانجام در شهادت فرزندش –بهجاي گريه و بيتابي- گل لبخند در لبانش شگوفا شود، و قلبش از خوش سعادتييِ فرزندش شادي و سرور سر دهد.
با تشكر از ماهنامه معرفت- نشريه زون غرب جمعيت اصلاح
ضیاء احمد فاضلى