تصویری از حکومت اسلامی در قرآن
یکی از ویژه گی های دین مبارک اسلام این است که هر آنچه را به عنوان ارزش از انسان خواسته است، الگوی عملی آن را هم برای وی تقدیم کرده است تا از یک سو، عمل به آن سهل و آُسان شود و از جانب دیگر کسی گمان نکند که این ها تئوری های غیر قابل عمل است و بناءً از عمل بدان خود را محروم داشته و در نتیجه، ارزش های اسلامی تنها تئوری های نظری باقی بماند.
یکی از ارزش هایی که اسلام آن را مطرح کرده است، حکومت اسلامی است؛ حکومتی که در سایة رحمت گستر آن، عدالت، امنیت، آرامش، رفاه، عزت و سربلندی برای همگان یک سان تامین گردیده، دست ستمگران و زور گویان کوتاه و نیکان و صالحان مورد تقدیر و احترام قرار می گیرند. این الگوی قرآنی که در این مقال در صدد بیان آنیم، ذوالقرنین است؛ حاکم مسلمانی که هزاران سال قبل با دانش و مدیریت کم نظیرش توانست شرق و غرب دنیای روزگار خود را زیر قلمرو حکومتش در آورده و چون مادر پر مهر، تمام رعیتش را در زیر بال رحمتش جای داده و همانند خورشید تابان برای شان نور افشانی کند و منشأ عزت و خیر فراوان بدیشان قرار بگیرد.
این داستان شیرین که 16 آیت از سورة مبارکة کهف را به خود اختصاص داده است، در اصل در پاسخ به سوال مشرکین مکه نازل شد؛ سوالی که به دیکتة یهودیان زمان، در بارة هویت ذی القرنین آن را مطرح کرده و خواستند صاحب رسالت را –به گمان باطل خود- مات و لا جواب نمایند. آیات مذکور به قرار زیر است:
وَيَسْأَلُونَكَ عَن ذِي الْقَرْنَيْنِ ۖ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا ﴿٨٣﴾ إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا ﴿٨٤﴾ فَأَتْبَعَ سَبَبًا ﴿٨٥﴾ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا ۗ قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا ﴿٨٦﴾ قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَىٰ رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُّكْرًا ﴿٨٧﴾ وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَىٰ ۖ وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرًا ﴿٨٨﴾ ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿٨٩﴾ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَىٰ قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْرًا ﴿٩٠﴾ كَذَٰلِكَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَيْهِ خُبْرًا ﴿٩١﴾ ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿٩٢﴾ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْمًا لَّا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا ﴿٩٣﴾ قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَىٰ أَن تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا ﴿٩٤﴾ قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْمًا ﴿٩٥﴾ آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا سَاوَىٰ بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انفُخُوا ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا ﴿٩٦﴾ فَمَا اسْطَاعُوا أَن يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا ﴿٩٧﴾ قَالَ هَٰذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّي ۖ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ ۖ وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا ﴿٩٨﴾
ترجمه:
83- و از تو در باره” ذو القرنين” سؤال مى كنند، بگو به زودى گوشه اى از سرگذشت او را براى شما بازگو خواهم كرد.
84- ما به او در روى زمين قدرت و حكومت داديم و اسباب هر چيز را در اختيارش نهاديم.
85- او از اين اسباب پيروى (و استفاده) كرد.
86- تا به غروبگاه آفتاب رسيد (در آنجا) احساس كرد كه خورشيد در چشمه (يا دريا) ى- تيره و گل آلودى فرو مى رود، و در آنجا قومى را يافت، ما گفتيم اى ذو القرنين! آيا مى خواهى مجازات كنى و يا پاداش نيكويى را در باره آنها انتخاب نمايى؟
87- گفت اما كسانى كه ستم كرده اند آنها را مجازات خواهيم كرد سپس، به سوى پروردگارشان بازمى گردند و خدا آنها را مجازات شديدى خواهد نمود.
88- و اما كسى كه ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد پاداش نيكو خواهد داشت، و ما دستور آسانى به او خواهيم داد.
89- سپس (بار ديگر) از اسبابى كه در اختيار داشت بهره گرفت.
90- تا به خاستگاه خورشيد رسيد (در آنجا) مشاهده كرد كه خورشيد بر جمعيتى طلوع مى كند كه جز آفتاب براى آنها پوششى قرار نداده بوديم.
91- (آرى) اين چنين بود (كار ذو القرنين) و ما به خوبى از امكاناتى كه نزد او بود آگاه بوديم.
92- (باز) از اسباب مهمى (كه در اختيار داشت) استفاده كرد.
93- (و هم چنان به راه خود ادامه داد) تا به ميان دو كوه رسيد، و در آنجا گروهى غير از آن دو را يافت كه هيچ سخنى را نمى فهميدند! 94- (آن گروه به او) گفتند اى ذو القرنين ياجوج و ماجوج در اين سرزمين فساد مى كنند آيا ممكن است ما هزينه اى براى تو قرار دهيم كه ميان ما و آنها سدى ايجاد كنى؟
95- (ذو القرنين) گفت: آنچه را خدا در اختيار من گذارده بهتر است (از آنچه شما پيشنهاد مى كنيد) مرا با نيرويى يارى كنيد، تا ميان شما و آنها سد محكمى ايجاد كنم.
96- قطعات بزرگ آهن براى من بياوريد (و آنها را به روى هم چيند) تا كاملا ميان دو كوه را پوشانيد، سپس گفت (آتش در اطراف آن بيافروزيد و) در آتش بدميد، (آنها دميدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته كرد، گفت (اكنون) مس ذوب شده براى من بياوريد تا به روى آن بريزم.
97- (سرانجام آن چنان سد نيرومندى ساخت) كه آنها قادر نبودند از آن بالا روند و نمى توانستند نقبى در آن ايجاد كنند.
98- گفت اين از رحمت پروردگار من است اما هنگامى كه وعده پروردگارم فرا رسد آن را در هم مى كوبد و وعده پروردگارم حق است.
فوائدتربیتی آیات مبارکه:
نزول این آیات در دورة مکی، علاوه بر آن که پاسخی بود دندان شکن برای مشرکینی که به قصد مجاب کردن پیامبر (ص) آن را مطرح کرده بودند، همزمان برای سردمداران قریش و هر کس دیگری که اندکی قدرت و نفوذ اجتماعی سبب کبر و غرور شان در برابر قبول حق می گردد، درس بزرگی است و برای آنان می فهماند که چه خوب بود به جای اقتدا به فرعون و نمرود، به ذوالقرنین اقتدا می کردند؛ ذوالقرنینی که مسلمانی و هدایتش نه تنها باعث ضعف و ناتوانی وی نشد بلکه وی را از تخریب بلاد و قتل عام ملت های بی دفاع که لازمه اجتناب ناپذیر قدرتمندانِ محروم از ایمان است، نجات بخشید و سبب عزت و اقتدار کم نظیر برای خودش و منشأ خیر و رشد برای ملت های تحت حاکمیتش قرار گرفت و چه زیبا است قدرتی که در خدمت اسلام گماشته شود و سبب توسعة عدالت و خیر و رحمت برای بندگان الله قرار بگیرد!
هم چنان، برای پیامبر -صلی الله علیه و سلم- و اصحاب شان که ضعیف و مظلوم قرار گرفته بودند، روحیة امیدی بود تا دور نمای فتوحات و اقتدار اسلام را در آینة داستان ذی القرنین مشاهده کنند.
آیات فوق علاوه بر افادة اهداف کلی بالا، تصویر شگفت انگیزی از حکومت اسلامی و حاکم مسلمان را برای ما ارائه نموده نشان می دهد که یک حاکم مسلمان باید به کدام صفات و ویژگی ها آراسته باشد و حکومت اسلامی چگونه اهدافی را باید دنبال نماید و چگونه منشأ خیر و برکات بی شمار برای مردم دنیا قرار بگیرد:
در آینة این آیات، ویژه گی های اساسی برای یک حکومت اسلامی و حاکم مسلمان مشاهده می کنیم و برای ما می فهماند که:
• حاکمان مسلمان، در اوج قدرت، خدا را فراموش نکرده و سر از فرمان او نمی پیچند.
• مسلمان ها باید در تاسیس حکومت قوی، اقتصاد بالا و مدیریتِ بی نظیر خود را آماده نمایند.
• حکومت اسلامی در برابر ملت های مظلوم دنیا سخت احساس مسوولیت کرده و برای نجات مستضعفان جهان از زیر چنگال طاغوتیان زمان هر گز از پا نمی نشیند:(إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا)
• برای حاکم مسلمان کشورگشایی نه به خاطر قدرت طلبی است بلکه به خاطر تامین عدالت و گسترش رحمت در روی زمین است.
• در قلمرو حکومت اسلامی، عرصه بر متخلفین و ستمکاران تنگ و دست ظالم و زورگو کوتاه می گردد و از افراد صالح و نیکوکار تقدیر و تجلیل به عمل آمده و از جانب دولت اسلامی مورد مهر و نوازش قرار می گیرند:(قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَىٰ رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُّكْرًا ﴿٨٧﴾ وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَىٰ).
• حاکم مسلمان پیروزی را برای خود یک آزمون الهی می داند: (قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِيهِمْ حسنا)بناءً بر خلاف دیگران، کشورگشایی، وی را به کبر و غرور و زور گویی و ستمگری نمی کشاند.
• قوانین و مقررات دولتی در حکومت اسلامی بر مردم شریف و نیکوکار بس سهل و آسانگیرانه است، چنان چه ذوالقرنین، پالیسی اش در تعامل با این اکثریت شریف جامعه را چنین اعلان نمود: (وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرًا). پس دولت اسلامی، رعیت را با قوانین سختگیرانه و مالیات سنگین به تنگ نمی آورد و مردمِ تحت چنین نظامی، برای رسیدگی به امور شان مجبور به پرداخت رشوه و باج نیستند و پشت دروازه های حکام ساعت ها و روز ها در انتظار نمی مانند و مانند نوکر و مزدور با ایشان رفتار نمی شود و مورد هیچ گونه بی مهری و ستمی قرار نمی گیرند.
• حکومت اسلامی از توسعة نظام الهی به خاطر گسترش عدالت و رحمت در روی زمین سیری ندارد، چنان چه ذوالقرنین، مغرب و مشرق و شمال جهان وقتش را از ظلم و ستم خالی ساخت و کرة خاکی را از عدل و رحمت پر نمود.
• دانسته شد که ملت های در بند ستم همواره در انتظار ناجی اند و این مسلمان ها اند که باید خود را برای ایفا کردن چنین نقشی آماده سازند: (قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَىٰ أَن تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا)
• دولت اسلامی، سخاوتمندانة امکاناتِ کشوری را برای رفاه خلق خدا به کار می بندد و در خدمت به رعیت بخیل و تنگ نظر نیست: (قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْمًا).
• در قلمرو حکومت اسلامی برای افراد بیکار اشتغال ایجاد شده و هیچ فردِ مستعدی باقی نمی ماند مگر این که دولت زمینة به کار افتادن استعدادش را برایش فراهم می کند: (فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ)
• در قلمرو حکومت اسلامی، برای رفاه و توسعه، هر دو گونه قدرت به صورت درست به کار گرفته می شود؛ هم قدرت اقتصادی و هم نیروی بشری. پس مردم با دولت بی کفایت و نا کار آمدی روبرو نمی شوند که از اثر آن هم سر مایه ها از کشور فرار کند و هم ملیون ها نفر، بی کار و عاطل و باطل بمانند.
• حکومت اسلامی، به صنعت و تکنولوژی اهمیت می دهد، اما نه برای به خاک و خون کشیدن ملت ها بلکه آن را برای رفع نیاز ها و رفاه و پیشرفت خلق خدا به کار می بندد، و در پیشرفت صنعت و تکنولوژی می کوشد از دیگران پیشتاز و سرامد باشد. چنان چه در این آیات بینات، قدرت صنعتی ذوالقرنین با اعمار آن چنان سدی بزرگ و قوی که خردمندان از آن شگفت زده می شوند، -آن هم در زمانه های بسیار پیشین- مسلمانان را برای چنین هدفی انگیزه بخشیده و آنان را به چنین مسوولیت سترگی کاندید می کند. به راستی! توصیف اعمار سدی این چنین در این آیات کریمه، نشان می دهد که ذوالقرنین، دارای چه تکنولوژی عظیم و پیشرفته ای بوده است، چرا که تهیه و روی هم چیدن آن همه آهن و فلزات، نیروی حرارتی چنان قوی که ملیون ها تن آهن به عظمت یک کوه را به گداز در آورد و داربستی آن چنان مرتفع که از آن بالا، بر این کوه آهنین و آتشین میس مذاب ریخته شود.. حتی در عصر ما که عصر صنعت و تکنولوژی است کمتر دولت صنعتی یی در جهان قادر است تا بتواند چنین شهکاری از خود نشان دهد.
• حاکمان در دولت اسلامی، خود را خادم خلق دانسته و مزد شان را از خدا می طلبند؛ نه این که کار شان را همواره به رخ مردم بکشند: (قَالَ هَٰذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّي)
• حاکم مسلمان در حکومت اسلامی در نتیجة موفقیت و پیروزی، با تواضع تمام از الله ذوالجلال ابراز ممنونیت کرده و دچار کبر و غرور و فخر فروشی نمی شود: (قَالَ هَٰذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّي)
• ایمان به آخرت و باور به ناپایداریِ پدیده های دنیا از مهم ترین مواصفات حاکم در دولت اسلامی است و باورش این است که حتی اگر چیزی به محکمی سد ذی القرنین باشد هم زوال پذیر و فنا شده نی است: (فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ ۖ وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا). البته تخریب سد به دست بشر یا به حوادث طبیعی.. شده است و یا در آینده می شود.. اموری است که به هریک شماری از مفسرین رفته اند.
از این آیات ثابت شد که تاسیس دولت جهانی اسلامی ممکن است؛ دولتی که گسترة آن از شرق تا غرب و تا دور دست ترین نقاط دنیا را شامل شود؛ چه نام خلافت اسلامی بر آن گذاشته شود و یا هر نام دیگری. چنان چه اساس این گونه دولت –و بلکه بهتر از آن- بدست مبارک رسول خدا در مدینه منوره گذاشته شد و در دوران خلافت راشده و تا اخیر قرن اول بیشترین نقاط جهان آن روزگار را به نور خویش منور ساخت. و یقیناً این آیات و مژده های بسیار دینی دیگر برگشت چنین اقتداری برای اسلام و عزتی آن چنان برای مسلمین را تضمین می کند؛ چه ما در حیات خویش آن را مشاهده نماییم یا نسل های بعدی شاهد آن باشند.
میماند این که: ذو القرنینِ قرآن، مصداق آن در تاریخ کدام کشورگشا است؟ سد وی در کجای زمین آباد شده بود؟ این واقعه در کدام زمان انجام یافت؟ و آیا سد تا کنون وجود دارد و یا تخریب شده است؟ و سوال هایی از این دست.. از آن جا که روش قرآن مجید، توجه به اصل پیام است؛ نه پرداختن بدین گونه اموری که عادت تاریخ نویسان است.. بناءً، قرآن مجید آن را مهم ندانسته و بدان نپرداخته است پس نباید چنین سوالاتی که قرآن بدان نپرداخته ما را از اصل پیام و درس ها و اندرز های بی شماری که برای ما دارد دور بسازد.
البته از توضیحات فوق این هم دانسته شد آن افراد کم تجربه و ناشی که تازه قلمرو ناچیزی را بدست گرفته و عملکرد های بس خشن از خود نشان داده و خود شان را مصداق این خلافت اسلامی عنوان می کنند چقدر در اشتباه و به دور از حقیقت اند. و بلکه این آیات میزانی بدست ما میدهد تا مدعیانی این چنین را بدان وزن نموده و آب حیات را از سراب بی محتوا جدا نماییم.