اولين مسلمان، خدیجة الکبری رض

بعد ازينکه «محمد»(ص) بخانه برگشت و تمام جريان آمدن جبريل را براى همسرش « خديجه» حکايت کرد، با کمـال اطمينان خوابيـد، « خديجه» در مورد آنچـه که شوهرش برايش حکايت کرده بود فکر کرد، و آنــرا به نيت نيک پنـداشت، ولى ترسيد که مبــادا شوهرش را کــدام آسيبى رسيده باشد، بنـاء خواست تا موضوع را با «ورقه» پسر کاکايـش که از علــم و حکمت زياد برخوردار بود، مشورت نمـايد. لباسهـاى اش را با عجله به تن نمود و به قصد رفتن به منــزل « ورقه» از خـانه بيـرون شد، همينــکه وارد خــانه وى شد، « ورقه» را از آنچـه که محمد برايش قصه کرده بود، مطلــع ساخت، ورقه پس از شنيـدن سخنـان « خديجه» با بسيــار خرسندى گفت :
« قدوس، قدوس»
يعنى : « بسيار پاکيـزه، بسيار پاکيـزه »

سپس ادامـه داد و گفت : « اى خديجـه ! سوگنـد بذاتى که جان «ورقـه» بدست اوست، اگر آنچـه را گفتـى راست باشد، يقينـاً براى او همان فرشته آمـده که براى «موسى» (ع) فرستاده شده بود، او انشاء الله پيـامبر اين امت است، براى او بگو که ثابت قدم باشد».
« خديجه» دوباره به منزلش برگشت، تا به شوهرش آنچه را پسر کاکايش گفته بود، مـژده بدهد، همينکـه داخل خانه شد، نزد وى رفت، ديد که شوهرش ميلـرزد وپيشانى اش پُـر از عرق است، و با بسيار مشکل و کوشش ميخواند.

يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ(۱) قُمْ فَأَنذِرْ(۲) وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ(۳) وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ(۴) وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ(۵) وَلَا تَمْنُن تَسْتَكْثِرُ(۶) وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ(۷) یعنی : « جامه سرکشيده ! برخيز و مردم را ( از عذاب خدا ) بترسان و خداى خود را تکبيـر گوى، و جامه خويش را پاکيزه کن، و از گنـاه دورى کن، و منـت مگـذار و زياده طلب مبـاش و بخاطر پروردگارت صبر کن (شکيبـا باش) ».

« خديجه» با نگاه هاى مهر آميز بطرف شوهرش مينگريست تا اينکه شوهرش تلاوت را تمـام کند، هنگاميکه «محمد»(ص) قرائت را تمـام کرد، « خديجه» نزديکش رفته بر سرش دست کشيد و از وى پرسيد : باز چه را ديدى، و چه چيـز را شنيدى؟
«محمد»(ص) گفت : جبريل نزدم آمـده بود و آنچـه را قرائت کردم، آنـرا به من ياد داد، ورو بطرف همسرش نموده گفت : « اى خديجه» ! ديگر زمـان خواب و آسايش به پايان رسيده، جبريل مرا امر کرد، تا مردمان را ( از محاسبه و عذاب روز آخرت ) هشدار بدهم، و ايشان را بسوى خدا (ج) و عبادت او تعالى فرا خوانم، پـس چه کسى را دعوت کنــم؟ و چه کسى دعوت مـرا لبيک خواهد گفت؟ »

سپس « خديجه» برايش گفت : « من اوليـن کسى ميباشم که دعـوت کـنى، و اوليـن کسى خواهـم بود که دعوت ترا لبيـک خواهم گـفت».

بدين تــرتيب « خديجه» بنت خويلد همسر پيـامبر اسلام (ص) اولين شخصى بـود، که به دين مبيـن اسلام مشرف شـد و به پيـامبر خدا ايمـان آورد، و آنچــه را « محمـد» (ص) از نزد پروردگارش آورده بود، تصديق نمود.

از کتاب (زندگانی خدیجه رضی الله عنها)

 

د ښوونکي لارښود کتابونه
واسع ویب wasiweb wasiweb.com

Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

د ښوونکي لارښود کتابونه
Back to top button
واسع ویب