استعداد قوی در پرتو آیات و احادیث نبوی
استعداد قوي در پرتو آيات واحاديث نبوي
نحمده ونصلي علي رسوله الكريم وعلي اله وصحبه اجمعين
امابعد:فاعوذبالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
{يٰأَيُّهَا ٱلَّذِينَ آمَنُواْ عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لاَ يَضُرُّكُمْ مَّن ضَلَّ إِذَا ٱهْتَدَيْتُمْ إِلَى ٱللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}. صدق الله العظيم.
وقال رسول الله صلي الله عليه واله وصحبه وسلم: تَرَكْتُ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ ، لَنْ تَضِلُّوا مَا تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا : كِتَابَ اللَّهِ وَسُنَّةَ نَبِيِّهِ.» موطأامام مالك
ترجمه آيت :
اي كسانيكه شماايمان آورده ايدخودتان راحفاظت بكنيد(وبراي اصلاح آن بكوشيد)ضرري رسانيده نميتواندبه شما كسانيكه گمراه شده اندوقتيكه شماهدايت شده باشيد،به خداوندعزوجل رجوع ورفتن همه شمااست پس اوشماراخبرميكندبه تمام آن چيزهاي كه بوديدعمل ميكرديددردنيا.
ترجمه حديث:
من گذاشته ام دربين شمادوچيزهرگزشماگمراه نخواهيدشدتاوقتيكه شمابه آن دوچيزخودمحكم بگيريد(وبه آن دوعمل بكنيد) كتاب خداوندعزوجل است وسنت پيغمبراو.
دوستان وعزيزان خواننده”امروزهمه ماشاهديم كه همه مابايادگرفتن وياددادن درس مشكل بزرگي داريم واكثرماازاينكه درس راخوب يادنميگيردبسيار رنج ميبرد،وبايدهم رنج ببردزيرا علم يك رهنمائي بزرگ انسان است پس وقتيكه انسان به رهنمائي بزرگ خودنميرسد يقيني است كه بايدپريشان باشدوهمچنان علم چيزوسخن خوب است،وسخن خوب گم شده مسلمان است مثليكه رسول اكرم صلي الله عليه وسلم ميفرمايد«اَلْكَلِمَةُ الْحِكْمَةِ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ فَحَيْثُ وَجَدَهَا فَهُوَ أَحَقُّ بِهَا» يعني سخن حق وباحكمت گمشده مومن است پس هرجاي كه آنربيابداومستحق آن است. پس واقعاًكسي گمشده اش رانمي يابدودرتلاش اوهم ميباشدبايدناراحت وپريشان باشد.واين همه ارتباط به ضعف وقوت استعداد ميگيرد.ولي الحمدلله اين مشكل وناراحتي قابل تداوي است وآن هم خيلي آسان،وآن اينكه اگركسي رجوع به قرآن واحاديث بكندوآنهارا اولگوورهنماي خودقراربدهد انشآء الله تمام مشكلاتي كه اودراين عرصه داردرفع خواهدشد،كه ماكوشش خواهيم كردكه اين سخن رابراي شمادرپرتوآيات واحاديث ثابت خواهيم كرد،ولي مااول براي روشنائي بيشترتعريف لغوي واصطلاحي استعدادراذكرميكنيم بعدا براي بيان كردن اشيآء مفيدوغيرمفيدبراي اومي پردازيم خداوندعزوجل به من توفيق گفتن وبه همه ماوشماتوفيق عمل كردن رابدهد.آمين
استعداد درلغت به معناي آمادگي ميايد،ودراصطلاح قابليت فطري است درانسان كه دركسب علم ودانش وحصول مهارت دركارهارول كاسب ومحصل راآداء ميكند.
البته ماميتوانيم آنرا مرادف باذهن بدانيم باكمي تفاوت ، وآن اينكه ذهن باعتبارمعني اصطلاحي اخص واستعداداعم است ، پس اطلاق استعداد برذهن اطلاق اعم براخص است،كه نسبت بين اين دوهميشه نسبت عموم مطلق ميباشد(باين معني كه هرذهن استعداداست ولي هراستعدادذهن نيست) پس بناء برمعني اصطلاحي استعداد،استعداددركسب علم وتحصيل دانش انسان بسياررول حياتي دارد، هركس كه استعدادشان بيشترباشد تحصيل علم هم براي اوآسان مي باشدوهميشه دركسب تمام مسائل علمي وپژوهشي سرعت خاص را دارامي باشد،ودرك حقائق ودقائق وتدارك آن دورا بانظردوان وروان حاصل ميكند،ودرتعليم وتعلم نه براي خودشان مشكل ايجادمي شود ونه براي كسي كه به اوتعليم ميدهد،وياازاوتعليم ميگيرد،چونكه درچنين حالتي انسان صاحب افاده واستفاده واقعي شده ودرهيچ راهي كسبي ونظري اعم ازتقريري وتحريري بامشكل وقاصري خاصي مواجه نميشود.
امااگركسي كه استعدادشان كم وضعيف باشدپس نتيجه عمل او وبااودرتمام چيزهاي مذكورغالباودر اكثراوقات معكوس ميباشد.
پس استعدادبلندوبالا به منزله يك معلم واستادماهر،مشفق،ومهربان كه هميشه دركنارشاگردباشدوجوابگوي هرسؤال ومشكل انسان باشداست.
وانتفاء استعداد بلند به منزله اينست كه باانسان هيچ كسي نباشدكه به سوال ومشكل انسان جواب بگويد،ومشكل علمي وفكري اوراحل كند،كه درنتيجه انسان اعتمادبه نفس خودرا ازدست داده ودرتمام امورات فردي واجتماعي مشوش ووسواس ميباشد.
پس استعدادبالايكي ازنعمتهاورحمتهاي خداوندعزوجل است كه به انسان آنراميدهد.
پس بناءً همه مابايدبكوشيم تااستعدادخوب وبالاراداشته باشيم وبابي استعدادي وكم استعدادي ازهرراه ممكن مقابله كنيم.
ودراينجامابه بعضي چيزهاييكه استعدادانسان رابالاميبردوبعضي چيزهاييكه استعدادراكم ميكنداشاره ميكنيم كه درآخرنتيجتا معلوم خواهدشد كه چرا امروزاستعدادجوانان ونوجوانان روزبه روز كم شده وازظرفيت علمي شان كاشته ميشود؟.
1.اولين چيزيكه استعدادانسان رابالاميبردتقوي است؛بدوسبب اول اينكه تقوي سبب سكون واطمينان خاطر ودل انسان ميگرددمثليكه خداوند عزوجل درقرآن شريف ميفرمايد «اَلاَبِذِكْرِاللهِ تَطمَئِنَّ القُلُوبُ» ترجمه:خبرباشيدكه باذكرويادخداوندعزوجل دلهااطمينان پيداميكند.
كه دراينجامرادازذكرهمان تقوي است ،وبدهي است وقتيكه دل انسان مطمئن وخاطرش جمع باشدتعقل وادراكش هم دقيق وواقع بينانه ميباشد ، زيرا بناء بربساطة ذهن وقتيكه ذهن انسان مشوش باشدوحواس اوجمع نباشد دقيقامتوجه معقول ومدرك خود نميشود،وآنراذخيره كرده نمي تواند كه درنتيجه مطلوب انسان ازدست اوميرودودچارنيم ادراكي وغلط فهمي در درك مطالب ميشود ورفته رفته اين راعادت ميكندكه بداهتاً همين عينًامعناي پايين آمدن استعداد است.وهمچنان انسان وقتيكه تقوي داشته باشدخداوندعزوجل به اوزندگي خوبي ميدهدمثليكه خداوندعزوجل درقرآن شريف ميفرمايد«مَن عَمِلَ مِنكُم مِن ذَكَرٍاَواُنثَي فَلَنُحيِيَنَّهُ حَيَواةً طَيِّبَةً» ترجمه : هركسي كه عمل خوب را انجام بدهدمردباشدويازن مابه اوزندگي خوبي ميدهيم.
كه مراداينجا ازحيوة طيبه بناء برتفسيركه ابن كثيررحمه الله تعالي كرده است زندگي است كه مشتمل برتمام امورات تفريحي وخوشحالي مشروع انسان باشد، وهيچ نوع مشكل رادرزندگي نداشته باشد.
پس يقينااين قسم زندگي جامع سبب حفاظت كيفيت ذهني وعلت رشدفكري اوميشود.ومعلوم است كه همين معناي بلندبودن استعداداست.
وهمچنان كسيكه متقي باشدگناه را انجام نميدهدكه نه انجام دادن گناه سبب تقويت ذهن وحافظه اوميشود، وانجام دادنش ذهن وحافظه راضعيف وكندميكندمثليكه امام شافعي (رحمه الله) ميفرمايد:
شَكَوْتُ اِلَي وَكِيْعٍ سُوْءَ حِفْظِي
فَاَوصَـانِي اِلَي تَركِ المَعَاصِي
فَاِنَّ العِلْــمَ نُـورٌمِّـنْ اِلَـهٍ
وَنُــورُاللهِ لاَيُعــطِ لِعَاصِي
اوميگويدمن به وكيع(كه استاداوبوده) شكايت سوء حافظه خودراكردم اوبه من وصيت ترك گناهان راكرد، زيراعلم نوري ازپروردگاراست ونورخداوندعزوجل به شخص گناه كارداده نمي شود.
بخاطري اينكه گناه كردن اعراض وروي گرداني ازاوامرخداوندعزوجل است ، وناديده گرفتن امورات شرعي واسلامي است ، وفراموش كردن خداوندعزوجل است كه دراين باره خداوندعزوجل ميفرمايد.
«وَمَن اَعرَضَ عَنْ ذِكرِي فَاِنَّ لَهُ مَعِيْشَةً ضَنْكًا»
ترجمه:هركسي كه ازذكرويادمن روگرداني بكندبراي اوزندگي خيلي تنگ(پرازمشكلات) ميباشد.
كه يقينا هركسي كه اين قسم زندگي داشته باشداوصاحب هيچ پيشرفت وترقي نميشود كه ازجمله آنهاهم يكي بلندبودن استعداداست كه انسان ازآن محروم وبي بهره مي شود.
وآيات هاي زيادي است كه ازآنها ثابت ميشودكه تقوي دربلندبردن استعدادانسان رول كليدي وحياتي ومستقل را دارد.
2.محيط سالم دربالابردن استعداد انسان رول مهم را ايفاء ميكند.
يعني محيطي كه سالم وپاك ازجرائم ، گناهان ، وخالي ازمخالفت هاي اوامرخداوندعزوجل باشد؛ درآن محيط اگرچه استعدادانسان مادري هم ضعيف باشد بازهم رشدوارتقاء ميكند.
چونكه درمحيطي كه جرائم وگناه صورت ميگيرد درآن محيط فساد پيدا وشائع ميشود.مثليكه خداوندعزوجل ميفرمايد «ظَهَرَالفَسَادُفِي البَرِّوَالبَحْرِبِمَاكَسَبَتْ اَيْدِي النَّاسِ»
ترجمه: ظاهرشدفساد درخشكي ودرياهابسبب آن اعمال كه مردم انجام داده اند.
واين هم ثابت است كه انحطاط استعداد كه يكي ازبزرگ ترين مفاسد درجامعه انساني مي باشدازهمچون محيط كه خودانسانها آنرا ايجادكرده اندبوجود آمده وميايد، چونكه فساديكه درآيه ذكرشده است اعم است هرفساديكه باشدكه يقيناپائين آمدن استعدادهم يك قسم ازاقسام فسادمي باشد.
3.كوشيدن وزحمت كشيدن در راه خدا استعدادانسان رابالاميبرد.
زيرا كسانيكه در راه خدا زحمت ميكشد،وخداوندعزوجل را ازخودخوشحال ميكند،خداوندعزوجل وعده رهنمائي آنهاراداده است ويقيناكه استعدادبالاهم يك قسم ازاقسام رهنماييهاوالهامات خداوندعزوجل بشمارميرود.
مثليكه خداوندعزوجل درقرآن شريف ميفرمايد:
«وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَالَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنَاوَاِنَّ اللهَ لَمَعَ المُحسِنِينَ»
ترجمه:كسانيكه درراه ماكوشش وجهادميكنند ماآنهارا به راهي خود رهنماي ميكنيم وبدون شك خداوندهمراه نيكوكاران است.
كه بداهتاً انسان توسط استعدادبالاراه خوب راپيدا ميكندومشكل خودراهموارميكند.
4.كثرت مطالعه وآشنائي باكتاب،وخواندن ونوشتن استعدادانسان را بالاميبرد.
زيرا كسانيكه زيادمطالعه دارندوآشناي باكتاب داشته باشندهيچ مسئله علمي خويش رافراموش نميكندوهميشه تمام چيزهادرذهن شان حاضرميباشند،البته روزبه روز برمعلومات آنهاافزوده ميشود،اداك ذهني آنهافعال وقوي ميشود،حتي حجرات غيرفعال عصبي توسط مطالعه كردن دقيق وبرنامه ريزي شده فعال مي شود.
كه يقيناًمفهوم استعدادبالاهم همين است.
وباين اصل رسول اكرم صلي الله عليه وسلم هم صراحت ميكند وميفرمايد:
«مَثَلُ الْقُرْآنِ مَثَلُ الإِبِلِ الْمُعَقَّلَةِ ، إِنْ تَعَاهَدَهَا صَاحِبُهَا بِعُقُلِهَا أَمْسَكَهَا عَلَيْهِ ، وَإِنْ أَطْلَقَ عُقُلَهَا ذَهَبَتْ»
ترجمه: مثال قرآن مثال شتربسته شده است اگرصاحبش اوراهمراهي بكندواوسارش راگرفته باشدآن شتربرايش ميماند،واگرمهارش راترك كندازاوميرود.
كه مقصودآنحضرت صلي الله عليه واله وصحبه وسلم هم همين است كه انسان اگرباعلم ارتباط داشته باشد اوهميشه عالم خواهدبودوعلم اوهميشه بااوخواهدبود،واگرباعلم ارتباط نداشته باشداوعلم را ازدست ميدهد.
ويقيناعلم وقتي ازدست انسان ميرودكه انسان استعدادعلمي خودرا ازدست بدهد.
5.ارتباط وهمراهي بااهل علم سبب بلندشدن استعداد انسان ميشود
زيزا مصاحبت بااهل علم سبب افزوده شدن معلومات وعلت جواب پيدان كردن براي سوالات اوست كه يقينابااين عمل استعداد علمي انسان انكشاف پيداميكند.
واين چيزازحديث رسول اكرم صلي الله عليه واله وصحبه وسلم هم معلوم ميشودكه يك صحابي ازرسول اكرم (ص) روايت ميكندومي فرمايد:
«فَكَأَنَّهُ صَلَى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَذَرَ مُخَالِطَةُ الاَشْرَارِ ، وَنَهَى عَنْ مُصَاحِبَةِ الْفُجَارِ ، لِأَنَّ مُخَالِطَةَ الْفَاجِرِ ، لاَ تَخْلَوْ مِنْ فَسادٍ يُلْحِقُكَ مِنْهُ الخ».
ترجمه: گويارسول اكرم صلي الله عليه واله وصحبه وسلم ممانعت كرده است ازهمراهي اشخاص شرير،ونهي كرده است ازرفاقت اشخاص بد،بخاطريكه رفاقت شخص بدخالي ازفسادي كه بسبب اوملحق انسان ميشودنيست.
ودرحديث ديگري رسول اكرم صلي الله عليه واله وصحبه وسلم مثال رفيق خوب وبد راچنين توضيح ميدهد:
«إِنَّمَا مَثَلُ الْجَلِيْسِ الصَّالِحِ وَالْجَلِيْسِ السُّوْءِ ، كَحَامِلِ الْمِسْكِ وَنَافِخِ الْكِيْرِ ؛ فَحَامِلُ الْمِسْكِ : إِمَّا أَنْ يُّحْذِيَكَ ، وَإِمَّا أَنْ تَبْتَاعَ مِنْهُ ، وَإِمَّا أَنْ تَجِدَ مِنْهُ رِيْحاً طَيِّبَةً ، وَنَافِخُ الْكِيْرِ : إِمَّا أَنْ يُّحْرِقَ ثِيَابَكَ ، وَإِمَّا أَنْ تَجِدَ رِيْحاً خَبِيْثَةً».
ترجمه:يقينامثال همنشين خوب وهمنشين بدمانندهمنشين صاحب مسك وهمنشيني پوف كننده دمه آهنگري است،پس صاحب مسك ياتراهوشيارميكند،وياتومسك را ازاوميخري،ويابااوبوي خوبي رامي يابي،وپوف كننده دمه آهنكري يالباس ترامي سوزاند،وياتوبااوبوي بدي رامي يابي.
پس رفاقت ودوستي بادانشمندانسان رادانشمندمي كندوباجاهل انسان راجاهل ميكندمثليكه ضرب المثل مشهوراست كه اگرباماه بشيني ماه ميشوي واگرباديگ بشيني سياه ميشوي.وهمچنان دربيت آمده است كه :
صحبت صالح تراصالح كند
صحبت طالـح تراطالح كند
پس نتيجه اين شدكه صحبت زيرك ترا زيرك كند،صحبت تنبل ترا تنبل كند.
وبخاطري اينكه استعدادخودش يك چيزمعنوي است پس قوت وضعفش هم بااشياي معنوي ارتباط ميگيرد،اگرانسان به معنويات خودتوجه بكندوبه آنهاقوت ببخشدخودبه خوداستعدادش قوي ميشود واگردرتعامل بامعنويات بي توجهي رانشان ميدهدوهيچ توجه به معنويات نميكنداستعدادش راهم ضعيف خواهدبود،مادرتاريخ ازاسلاف خودنمونه هاي بسياري راداريم كه آنهانسبت به ماديات به معنويات بسيارتوجه ميكردند،كه مايك مثالش بگوييم كه درباره امام ابوحنيفه رحمه الله تعالي آمده است كه اوچهل سال پي درپي نمازصبح راباوضوء خفتن خوانده است پس يقيني است كه اوچهل سال ازطرف شب خواب نكرده است زيرادرمذهب اوخواب ناقض وضوء است،پس استعداداوراببينيدكه چقدراستعدادداشت كه امام شافعي رحمه الله درباره اوميفريد:ابوحنيفه شخصي است كه اگردعوه كندكه اين ديوارازطلااست (اگرچه هم ازطلانباشد)برايت بااستدلال ثابت ميكندكه ازطلااست،وهمچنان ازمناظره هاي كه اوباملحدين زمانه خودكرده است تمام عالم باخبرندوهمه آنهاباستعدادوزراكت آنجناب رحمه الله تعجب مي كنند،وهمچنان علمآء زياد ديگري كه ماكتابها ونوشته هاي شان دردست داريم چقدراستعدادخوبي داشتند،اين بخاطراين بوده كه انهاتوسط معنويات به خداوندعزوجل ارتباط مسقيم داشته كه سبب بلندشدن استعدادانهاشده.
پس معلوم شدكه چرا امروزاستعدادهاپايين آمده ؟ وروزبه روزپايين ميرود.بخاطريكه مردم تقوي راتوجه نميكند به هركارنامشروع وحرام كه دست شان برسندانجام ميدهد.به مساجدنميرود،نمازراباجماعت آداء نميكنند،درآداء كردن نماز،روزه،حج ، ودادن زكات سستي وكاهلي مكنند،امربالمعروف كه وظيفه هرمسلمان است انجام نميدهد درمقابل فسادومنكرات مقابله كه كارهرمسلمان است نميكند، دراجراء امورات شرعي برصورت وسيرت خويش بي توجهي ميكند.
درپاك شدن محيط ازجرائم وگناهان تلاش نميكنند،باكسانيكه كوشش پاك بودن محيط را ازاين چيزهاميكندهمكاري نميكنند،در راه خدا زحمت نميكشند درامورخيروعام المنفعه ازبدن ومـال خوداستفاده نميكنند،بامساجدومدارس ومكاتب همكاري نميكنند،كتابهارامطالعه نميكنند،درمجالس وكانفرانسها،وسيمينارهاي علم ودانش شركت نميكنند،درنمازهاي جمعه كه وعظ ونصيحت ميشودحاضرنميشوند،به كتابخانه هاجهت مطالعه كردن كتب نميروند،كسانيكه درس ميخوانندبردرس خودكوشش نميكنند،براي امتحانات آمادگي نميگيرند،درامتحانات كسانيكه استعدادشان ضعيف باشدوسوالهاراحل كرده نميتواندآنهابنابرواسطه وعلت ديگري ناكام ويامشروط نميكنند،وارثين متعلمين وقتيكه پسرويابرادرش ناكام ميشودواسطه پيداميكنندتاپسرخودكامياب كنند اگرچه اواستعدادي هم نداشته باشد،
بااهل علم ومعلمين ماهرارتباط خوبي ندارنددرجلسات باانهاشركت نميكنندباانهادرتربيت شاگردان كومك نميكنند،ودربعض مواردهم خوداستادشاگردان راخيلي عجولانه بدون اينكه شاگردان متوجه درس باشدبه انهادرس ميدهد ووقت رسمي خودرابه همين قسم ميگذراند.
پس اگرماازچيزفوق پرهيزبكنيم انشآء الله استعدادهمه ماخوب خواهدشد.
امااطفاليكه استعدادآنهاضعيف باشد،ازچندعلت خالي نيست.
1.ياضعف استعدادآنهاارثي است.
2.يادرخانه آنهابين اعضاء خانواده جنگ وجدال ومخالفتهاصورت ميگيرد،كه اين تجربتابراستعداداطفال تأثيرمنفي دارد.
3.ياپدرومادر درتربيت پسران خودمهارت وتجربه ندارند وازتجارب كسان ديگرهم استفاده نميكنند.
4.ياپسران خودكنتروتعقيب نميكنند،دركوچه هاوسركهابابچه هاي نااهل وبي استعدادميگردند وبازي ميكنند.
5.يابنآء برنافهمي والدين بچه هارخيلي تهديدمي كندوانهاراميزنند كه بچه هادچارافسردگي ميشود.
6.وياهم كسانيكه بچه هابدست شان سپرده ميشودكه بانهادرس بدهد
درتدريس براي بچه هاكوشش نميكند كه يقيناپايه گزاري آنهاخراب ميشود كه درآخراستعدادراازدست ميدهد.
7.وياهم تأثيرگناهان بزرگان است كه برتمام ماحول احاطه كرده است واطفال هم زيرتأثيرآن آمده اند
8.وياهم شايدمريضي ظاهري كه سبب اختلال سيستم عصبي ميشود برحافظه وقوه مدركه آنهاتأثيرمنفي كرده باشد،كه دربعضي مواردميشودبامراجعه به داكترمتخصص آنراتداوي نمود.
مآخذ
1.قران كريم
2.موطأامام مالك
3.سنن ترمذي
4.سنن ابن ماجه
5.معاني الاخبارللكلابازي البخاري
6.صحيح البخاري
7.صفوة التفاسير