أساسات و پایه های بنیادی تمدن اسلامی
تمدن اسلامی در واقع روی اساسات و پایه های راسخ و پر ریشه استوار بوده که تمثیل کننده ی اخلاق و ارزشهانی انسانی است، و صلاحیت آنرا دارد که انسانیت را به سوی شرف و عزت النفس رهبری کند، زیرا در بر گیرنده ی معنویات و مادیات باهم است، و این دو چیز از دیدگاه دین مبین اسلام، مقومات یکدیگرند که یکی بدون دیگری کامل نمیشود.
اساسات تمدن اسلامی به سوی مادیات با همان نظر و دیدگاه میبیند که توسط آن به سوی معنویات و روحیات میبیند طوریکه پیشتر متذکر شدیم. بناء انکشافات جدید و تجربه های علمی را وظیفه ی هر انسان دانسته او را بزرگترین عبادت قلمداد میکند مادامیکه از منبع پرنور ایمانی سرچشمه گرفته باشد، زیرا قرآنکریم انسان را منحیث خلیفه ی خداوند در زمین عنوان میکند که میفرماید:
(و إذ قال ربک للملئکة إنی جاعل فی الأرض خلیفة)
ترجمه: یاد کن وقتی را که فرمود خداوند برای ملایک، که من میگردانم در زمین برای خود جانشین.
دانشمندان اسلامی در تفسیر این آیت مینویسند که، مراد از جانشینی و تصاحب عقل که تنها انسان از وی بر خور دار است، تعمیر و آباد کردن زمین است، و آباد کردن زمین بدون استخدام عقل و فکر ممکن نیست، و نتیجه ی استخدام عقل همین تجربه های علمی و انکشافات جدید است.
روی این اصل، اساسات تمدن اسلامی مادیات را به این حد اهمیت میدهد، و در راستای وی انسانها را هدایت و راهنمای نموده تشویق میکند، اما معنویات را منحیث طریقه ی نیکو برای استعمال درست این مادیات میداند.
اساس اول: عقیده
نخستین اساس از اساست تمدن اسلامی عقیده ی اسلامی است که در حقیقت تصویر واقعی تمدن اسلامی و انسانی را برای جهانیان تقدیم میکند.
عقیده ی اسلامی بدون شک عقیده ی الهی و فطری و خلاصه ی عقیده ی همه ی انبیاء – علیهم السلام – است که محور مرکزی برای تجمع همه ی انسانها است، زیرا این عقیده هیچگاه تبعیض را نمیشناسد، عرب و عجم، سیاه پوست و سفید پوست، فقیر و ثروتمند را نمیشناسد، بلکه اساس تفاضل در قاموس این عقیده تنها علم، عمل و خدمت است، همچنین این عقیده منبع فکر است، و برای انسان طرز تفکر میدهد، طوریکه قرآن همیشه انسان ها را به سوی تفکر در کاینات دعوت میکند و اسلوب تفکر را نشان میدهد که این را وسیله ی شناخت خدا و نفس خود انسان میداند، و ثمره ی دیگر فکر همین انکشافات جدید و تجربه های علمی است که اسلام او را با آغوش باز استقبال میکند، و باعث پیشرفت انسان میداند که همین مفهوم جانشینی انسان در زمین است، همچنین این عقیده مبادی شریعت اسلامی است که بررسی کننده ی نظام همه جانبه ی اسلام و اوضاع جامعه ی اسلامی است که جامعه ی اسلامی را ترتیب و تنظیم میکند که در اخلاق، آداب، تقالید، کلتور، قیم و موازین جامعه ی اسلامی تأثیر عمیق و وافر دارد، و ما درعرف این را به شریعت و عقیده تعبیر میکنیم.
اما خلاصه ی این عقیده تنها کلمه ی طیبه است (لا إله إلا الله محمد رسول الله).
اما مفهوم این کلمه عبارت از باور و یقین جازم داشتن بر اینکه خداوند (جل جلاله) معبود برحق است، و تنها او لایق همه ی انواع عبادات کلی و جزئ است که بغیر از وی دیگر احدی به عنوان معبود اصلا و بطور قطعی وجود ندارد.
مفهوم دیگر از مفاهیم این کلمه عبارت از اعتراف کردن به خالق و رازق بودن، و به پادشاه مطلق بودن او تعالی است، و منزه دانستن وی ازهمه ی انواع شرک وعیوب، و باور داشتن به حقانیت همه ی آنچه که رسول اسلام – صلی الله علیه وسلم – او را آورده است، و با قول و عمل خویش او را تفسیر و شرح کرده است.
پس این کلمه ی است که تصور حقیقی و درک صحیح بشری را تمثیل میکند و به نمایش میگذارد، انسانی که به حقیقت این عقیده پی بُرد، و او را از مصدر اصیلش – قرآن و آحادیث رسول اسلام- درک کرد و در یافت، او در واقع عقیده ی فطری را درک کرده است، و رب حقیقی خود را شناخته است و به عظمت وی پی بُرده است، و حقیقت کاینات را درک کرده است، و آنچه که در ماوراء این کاینات است به آن نیز پی برده است که به اساس آن زندگی خود را پی ریزی نموده استوار ساخته است، و حقیت نفس خود را شناخته که روی چه اهدافی وی خلق شده است، زیرا وی به هدف زندگی و به حقیقت آن پی بُرده است.
در اینجاست که خلاصه ی این عقیده (لا إله إلا الله محمد رسول الله) در نفس خود، یک منهج و نظام کامل زندگی برای بشریت است، نظامی که روی آن حیات امت اسلامی استوار است.
اما ارکان اسلام از مقتضیات این کلمه است، یعنی آنچه که این کلمه از معتقد خود او را میخواهد اوعبارت از: نماز، زکات، روزه، حج، حدود و قوانین و نظام، تعزیرات مجرمین، حلال و حرام، تقدیرات محسنین، سلوک و اخلاق… این همه از مقتضیات این کلمه است.
اعتقاد به این عقیده و متدین شدن به دین مبین اسلام از انسان اطاعت و منقاد شدن به خداوند (جل جلاله) را تقاضا میکند که او خالق و رازق است، و تقاضای تسلیم شدن به حکم و فیصله ی خداوند (جل جلاله) را میکند، زیرا او حاکم مطلق است، و تسلیم شدن به حکم خداوند (جل جلاله) یعنی زندگی کردن در زیر سایه ی نظام همه گیر اسلام است، طوریکه قرآن به نقل از حضرت ابراهیم (ع) این قضیه را به همین مفهوم مطرح میکند:
(قل إن صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین. لا شریک له و بذلک أمرت و أنا أول المسلمین)
ترجمه: یقینا نماز من و قر بانی من و همه ی زندگی من و مرگ من خاص بخاطر رضای خداوند است که پروردگار جهانیان است، هیچ شریک ندارد، و من برای ادای همین مسئولیت مأمور شدم و من نخستین مسلمان استم.
ثمره ی عقیده ی اسلامی و تأثیر آن در نفوس معتقدین خود
عقیده ی اسلامی در نفوس معتقدین خویش تأثیرات عمیق دارد که در نقاط ذیل بر شماریم.
أ- پاکی انسان و بلند بودن مقام آن:
نخستین چیزی که این عقیده در نفس انسان القاء میکند، و یا احساسی که در نفس انسان زنده میکند، پاکی نفس و طهارت است. پاکی که با تمام مفهومش و با زیباترین صورتش مراد باشد که او عبارت از پاکی از خواهشات نفس اماره بالسوء است و پاکی از آلودگی های شهوت است.
پس معتقد واقعی این عقیده در مبارزه با خواهشات و شهوت هیچگاه با شکست مواجه نمیشود و تسلیم شدن را نمیپزیرد، زیرا عقیده اش برای وی قوت و نیرو میبخشد و در برابر دشمن ویرا مسلح میسازد که توسط آن در برابر دشمن مقاومت میکند که هیچگاه ناتوان نمیشود و در برابر طوفانهای شهوات چون خار و خس در هوا نمی جهد، بلکه چون کوه شامخ و راسخ پای بر جا باقی میماند و ثابت است، و مادیات نمی تواند او را فریب بدهد تا در چنگ خود در آورد.
ولی بسیاری از مردم ولو که در بلند ترین مقام دانش و فهم هم قرار داشته باشند، اینکه از روحیه ی این عقیده بیخبر و جاهل اند و به سوی فطرت اصیل انسانی و جوهر آن بر نگشته اند، میبینم که با وجود علم و دانش وافر خویش باز هم به چنگ شهوت و خواهشات اسیر میشوند، طوریکه قرآن میفرماید:
(أفرأیت من اتخذ إلهه هواه و أضله الله علی علم وختم علی سمعه و قلبه و جعل علی بصره غشوة فمن یهدیه من بعدالله أفلا تذکرون) ترجمه: آیا ندیدی آن انسانی را که خواهشات و خواسته های شهوت خود را معبود خود قرار داده است (هرچه که شهوت از وی خواست اطاعت میکند) و او کسی است که خداوند (جل جلاله) او را گمراه کرده است با وجود یکه علم و دانش هم دارد، و مهر زده است در گوش وی و خداوند (جل جلاله) مهر زده است در قلب وی، و گردانیده است خداوند در چشم وی پرده، کیست که هدایت کند این گمراه را بجز از خداوند، بعد از اینکه وی را گمراه ساخت، آیا شما پند نمیگیرید.
همچنین این عقیده برای معتقد خود کرامت و عزت النفس را تلقین میکند و احساس شرف و کرامت را در نفس انسان خلق میکند، انسان را حکم میکند که وقار داشته باشد، و بنده گی بنده را در هیچ صورت قبول نکند، و برای احدی اجازه ندهد که به کرامت و شرافت وی دست بزند و او را توهین و تحقیر کند، و نگذارد که شیطان و عناصر زور گوی بر زندگی و دنیای وی مسلط شوند که او را به باد مسخره بگیرند تا با تخریب دنیای وی آخرت اش را نیز تخریب کنند، و انسان را همیشه با این تربیه میکند که هیچگاه ذلت و پستی را نپزیرد.
اما کسانیکه به این ذلت و سر افگندگی تسلیم شدند، بنده گی بنده را قبول کردند، کرامت و شرافت انسانی خود را حفظ نکردند، خود را با دست خود توهین و تحقیر کردند، قرآن در ارتباط آنها چنین میفرماید:
(اتخذوا أحبارهم ورهبانهم أربابا من دون الله)
ترجمه: گرفتند احبار و رهبان خود را دوستان پرورش دهنده بجز از خداوند.
آیت کریمه این معنا را ندارد که اهل کتاب علمای خود را سجده کردند و یا رکوع کردند، نه! بلکه هر آنچه که علمای ایشان میگفتند، بدون علم به آن عمل میکردند که حلال را برای ایشان حرام قرار داده بودند و حرام را برای ایشان حلال قرار داده بودند، و آنها بدون علم به آن عمل میکردند که این را خضوع بنده بر بنده و ذلت و پستی گویند که بدون علم و فهم دعوای هر که را صادق شمرده به آن عمل کنی که گویا قول این عین نص شرعی است.
این عقیده برای انسان طرز تفکر میدهد که انسان را از زنجیر اسارت فکر های فرسوده ی ماضی و از تقالید و عنعنه های منحرف گذشته گان میرهاند، و انسان را وادار میسازد تا خودش فکر مستقل داشته باشد و مقید به فکر های منحرف گذشته گان نباشد و باید فکر سالم ایجاد کند که تا فکر های منحرف گذشته گان را جبیره و اصلاح کند، زیرا تقلید از فکر های منحرف گذشته گان به دلیل اینکه آباء و اجداد ایشان بهمین راه بودند، این توهین بر شخصیت خود انسان و عدم استفاده از فکر و عقل است که این در نفس خود یک گناه است، زیرا عقل معطل میشود، روی این، خداوند اسلام و ایمان تقلیدی را قبول نمیکند، بلکه اسلامی را قبول میکند که زاده ی برداشت فکری خود انسان از روی نصوص شرعی و دلائل عقلی باشد، و زاده ی بصیرت، دانش و فهم بوده باشد.
ب – اعطاء نظریه سالم برای تصور حقیقی کائنات:
عقیده ی اسلامی در نفوس اصحاب خویش تصور حقیقی از اشیاء ومقیاس واقعی آن را ایجاد میکند، و برای معتقد خود نظریه میدهد تا کائنات را به مفهوم حقیقی اش درک کند، روی این، انسان حامل عقیده ی اسلامی را هیچ نوع سخنان فضول و بیجا ولوکه در ظاهر هرچه مزین هم باشد فریب داده نمیتواند، و شبهات او را سست عنصر ساخته نمیتواند که تا کائنات را از دیدگاه قاصر جاهلانه و یا مغرضانه ببیند.
هرگاه انسان کائنات را از منظر عقیده ی فطری دید و به حقیقت آن پی برد و تصورش در چوکات همین عقیده بود، پس در حقیقت او کائنات را شناخت، و کسی کائنات را به مفهوم حقیقی اش شناخت در حقیقت وی پروردگار خود را شناخت، و کسی پروردگار را شناخت در حقیقت قیمت و بهای نفس خود را میشناسد و بهای ایمان خود را میشناسد و به راز تسخیر شدن کائنات برای انسان پی میبرد که این کائنات با این بزرگی چرا برای انسان ضعیف و به خدمت آن خلق شده است، و میداند که همه ی مردم بنده های خدای واحد و لاشریک اند که از خزانه ی وی رزق میخورند.
پس در اینجاست که وی بدون خدای واحد خدای دیگری را به هیچ وجه قبول نمیکند، و به غیر از خدای واحد به احدی اظهار عجز و بندگی نمیکند و عبادت هم نمیکند، زیرا او میداند که همه ی کائنات مخلوق خداوند (جل جلاله) اند، و همه ی مخلوق به سوی او تعالی و به رضا و عطوفت وی محتاج اند.
هرگاه انسان به صورت واقعی و کامل در دائره ی این عقیده داخل شود، شکی نیست که ضروریات و احتیاجات خود را به جز از درگاه خداوند (جل جلاله) به درگاه دیگران پیکش نمیکند، و در وقت ضرورت بجز از خداوند (جل جلاله) از دیگری کمک و نصرت نمیخواهد، و هرچه بخواهد تنها از خداوند (جل جلاله) میخواهد، زیرا وی از فلسفه ی عقیده ی خود با خبر است که ضرر و نفع تنها بدست خداوند (جل جلاله) است، و تنها او مشکلات را حل میکند، طوریکه رسول اسلام صلی الله علیه وسلم برای عبدالله ابن عباس رضی الله عنه فرمودند:
(إذا ستعنت فاستعن باالله، و اعلم أن الأمة لو اجتمعت على أن ینفعوك بشیئ لا ینفعوك إلابشیء قد كتبه الله لك، و لو اجتمعت على أن یضروك بشیئ لا یضروك إلا بشیئ قد كتبه الله علیك.)
ترجمه: هرگاه کمک و معاونت میخواهی تنها از خداوند (جل جلاله) بخواه! بدان که اگر تمام مردم جمع شوند اینکه برای تو منفعتی برسانند، هرگز برایت منفعت رسانیده نمیتوانند مگر آنچه را که خداوند (جل جلاله) برایت نوشته کرده است و اگرهمه ی مردمجمع شوند اینکه برای توضرری برسانند، هرگز برایت ضرر رسانیده نمیتوانند مگر آنچه را که خداوند برایت نوشته کرده است.
پس این عقیده برای انسان فکر ایجاد میکند که بجز از خداوند (جل جلاله) دیگر منفعت رسان و ضرر رسان وجود ندارد، طوریکه خداوند (جل جلاله) میفرماید:
(إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ)
ترجمه: از آنانیکه شما بجز از خداوند (جل جلاله) ضرورت خویش را طلب میکنید، آنها نیز چون شما بنده ها اند.
همچنین کسانیکه بجز از خداوند (جل جلاله) از مخلوق دیگر طلبگار نصرت و منفعت اند و از آنها امید کمک و مساعده میکنند، این عقیده برای آنها تلقین میکند که این معبودان باطل شما حتی مالک نفع و ضرر نفس خود نیستند، پس چه برسد به کمک ومعاونت شما، بلکه قوت حقیقی و منفعت واقعی تنها بدست خداوند (جل جلاله) است که قرآن میفرماید:
(أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا)
ترجمه: یقینا همه قوت و نیرو از آن خداوند (جل جلاله) است.
و نیز میفرماید:
(إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ)
ترجمه: بدون شک خداوند (جل جلاله) بی حد رزق دهنده است و صاحب قوت ثابت.
و نیز میفرماید:
(و إن یمسسک الله بضر فلاکاشف له إلاهو و إن یردک بخیر فلا رآد لفضله)
ترجمه: و اگر برساند خداوند (جل جلاله) برای تو ضرری را، پس نیست هیچ کس که او را از تو رد کند مگر خداوند (جل جلاله) و اگر خداوند (جل جلاله) برای تو اراده ی خیرکند پس نیست هیچ منع کننده برای فضل وی.
این آیات و احادیث در حقیقت انسان را به خداوند (جل جلاله) نزدیک میسازد و از تلوثات و آلودگی های فکری وعقیدوی پاک و منزه میسازد، همت انسان را بالا میبرد، زیرا وی به قلعه ی مستحکم عقیده ی اسلامی خود را جا زده است، و توسط این عقیده اعتماد به نفس خویش را کسب کرده است، خود را عزیز میداند.
ج – امید بستن به خداوند (جل جلاله) و سکون قلبی:
از عطایای دیگر عقیده ی اسلامی امید از خداوند (جل جلاله) و سکون قلبی در هر حالت است، زیرا این عقیده صاحب اش را وادار میسازد تا در هر حالت ولو که سخت ترین شرایط هم باشد و در هر مکان از خداوند امید داشته باشد و سکون قلبی در زندگی داشته باشد، طوریکه قرآن میفرماید:
(و َمَنْ یؤْمِنْ بِاللَّهِ یهْدِ قَلْبَهُ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ)
ترجمه: و کسی اگر به خداوند (جل جلاله) ایمان داشته باشد خداوند (جل جلاله) قلب وی را هدایت میکند و خداوند به هر چیز داناست.
ایمان واقعی قلب انسان را به فطرت و جوهر اصیلش به اساس اعتماد و توکل به خداوند تربیه میکند که هیچگاه انسان از رحمت الهی نا امید نمیشود، و او در هر حال در برابر یأس و نا امیدی مبارزه میکند تا اینکه بر او غالب میشود، زیرا ایمان وی زخیره ی آمال و امیدهای راستین است که این ذخیره خشک نمیشود و نه زایل میشود بلکه دائما درقلب انسان قوت و نیرو و در روح سکون و آرامش میبخشد، و برایش تلقین میکند که اگر او از تمام دروازه های دنیا رانده هم شود و همه ی وسایل مادی و اسباب ظاهری از بین هم برود، باز هم خداوند با اوست و او را در هیچ حالت تنها نمیگذارد بلکه در هر حالت او را حمایت و کمک میکند، پس بر او لازم است به خداوند عذر کند و با کمال اعتماد از وی بخواهد و صبرکند تا اینکه خداوند به کمک و نصرت وی بشتابد و به داد او برسد:
(و إذا سألک عبادی عنی فإنی قریب أجیب دعوة الداع إذا دعان)
ترجمه: و هرگاه سوال کرد از تو ای محمد صلی الله علیه وسلم بنده هایم در ارتباط من، بدون شک من با آنها بسیار نزدیکم، و قبول میکنم دعای هردعا کننده را که از من چیزی میخواهد.
پس این عقیده همیشه به معتقد خود تلقین میکند و این فکر را در وی خلق میکند که دربار رحمت پروردگار وسیع است، و او تعالی با مؤمنین صابر و نیکو کار است، آن مؤمنینی که همیشه در کار خیر پیش گام هستند و جز مسیر خیر دیگر مسیر ندارند و دیگر مسیر را تعقیب و طی هم نمیکنند، پس خداوند با آنها نزدیک است که همه ی مشکلات ایشان را رفع میکند و رحمت خود را شامل حال ایشان میسازد، طوریکه قرآن میفرماید:
(وسعت رحتی کل شیئ فسأکتبها للذین یتقون و یؤتون الزکاة و الذین هم بآیاتنا یؤمنون)
ترجمه: و رحمت من وسیع و فراخ است ازهمه چیز- دربار رحمت من ازتمام کائنات وسیع وفراخ است که همه چیز را در برگرفته است – زود است که نصیب میسازم این رحمت را بر ای آنانیکه راه تقوا را اختیار میکنند وفریضه ی زکات را – بطورکامل – اداء میکنند، وآنها کسانی اندکه به آیاتهای من ایمان ویقین کامل دارند.
این عقیده ی است که نهال امید بستن به خدا را در نفس مؤمن غرس میکند، ونمیگذارد که مؤمن تپ وتلاش کننده وصابر در تحقق آمال و امید ها یش شک داشته باشد، زیرا طبیعیت این عقیده همین است که ازنفس ها یأس و نا امیدی را محو و نابود میکند، و درخت نامقدس شک و تردید را از بیخ و بن بر میکند، و فکر ها را برای این آماده میسازدکه خداوند (جل جلاله) همیشه با مؤمن واقعی است و در ضمانت وکفالت وی قرار داردکه او تعالی معین و مددگار بنده های مخلص خود است.
عقیده ی اسلامی انسان را همیشه از خطر تهدید کننده ی یأس و نا امیدی در حذر میدارد و تلقین میکندکه یأس و نا امید از دربار رحمت پروردگار منافی ایمان ومخالف طبیعیت مؤمن است، طوریکه خداوند میفرماید:
(إِنَّهُ لا ییئَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ)
ترجمه: بدون شک هیچ کس نا امید نمیشود و قطع امید نمیکند از رحمت خدا، مگر قوم کافران.
نا امید شدن از نصرت الهی، نا امیدی از دور شدن مشکلاتها و مصائب، نا امیدی از شکست دشمن مکار، نا امیدی از مغفرت همه ی انواع گناهان، نا امیدی از مغفرت خطا ها… این همه با ایمان مؤمن متصادم است، در حالیکه خداوند رحیم و غفور است، طوریکه قرآن میفرماید:
(وَمَنْ یعْمَلْ سُوءًا أَوْ یظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یسْتَغْفِرِ اللَّهَ یجِدِ اللَّهَ غَفُورًا رَحِیمًا)
ترجمه: اگر شخصی مرتکب عمل زشت میشود و یا به نفس خویش ظلم میکند، بعدا از خدا طلب مغفرت مینماید، در این صورت خداوند را طوری در می یابد که برایش مغفرت کننده و مهربان است.
و خداوند نیز میفرماید:
(قُلْ یا عِبَادِی الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ)
ترجمه: بگو! ای بنده هایم! آنانیکه اسراف کرده اید بر نفس های تان هیچگاه از رحمت خدا مأیوس نشوید، یقینا خداوند (جل جلاله) همه ی گناهان شما را میبخشد و یقینا خداوند است بخشاینده و مهربان.
انسان معتقد به این عقیده، هیچگاه اسیر گناهان نمیشود ولو که او را محاصره هم کرده باشد، ولو که شیطان به او غالب هم آمده باشد، ولو که دنیا و زینتهای آن او را فریب هم داده باشد، باز هم به اینها تن در نمیدهد و تسلیم به خواهشات نامشروع نفس نمیشود، بلکه از خدا طلب آمرزش مینماید، و به درگاه وی رجوع میکند، و خدا را یاد میکند و از او در راه مبارزه بر علیه این آلودگی های نامقدس با قاطعیت کامل، قوت و پیروزی میخواهد.
هرگاه این عقیده با مفهوم حقیقی اش در قلب انسان جای گرفت، در اینجاست که انسان را از همه چیز بی نیاز میسازد و خوشبخت میکند، و به سوی راه راست هدایت میکند، و نهال اعتماد به نفس و توکل به خدا را در نفس انسان غرس میکند، و برای انسان نیرو میبخشد، طوریکه تاریخ این را ثابت ساخته است که اشخاص اندکی از مؤمنان واقعی با وجود قلت عدد و قلت تجهیزات در برابر یک لشکر مجهز و انبوه در میدان بدر و خندق… پیروز شدند، ایمان صهیب رومی و بلال حبشی و سلمان فارسی بر جبروت امیه بن خلف و بر طغیان ابوجهل سرکش پیروز شد، عزم راسخ و ایمان شامخ ابراهیم خلیل الله بر تمام نیروی طغیانگر نمرود پیروز شد، ایمان ثابت موسی کلیم الله و توکل زن مؤمنه ی فرعون بر لشکر سرکش فرعون پیروز شد.
پس هویدا گردید که ایمان و عقیده، بزرگترین نیرو است لشکر ها و قوتها را به هراندازه ی که ضخیم و پر حجم باشند، شکست میدهد.
د- جرأت و شجاعت:
دیگر از عطایای عقیده ی اسلامی این است که برای معتقد خود بهترین صفاتهای نفسی را عنایت میکند که از همین جمله جرأت و شجاعت و مردانگی بی نظیر است، جرأت و شجاعتی که در همه ی میادین با انسان است، چون شجاعت در مبارزه با نفس و در مبارزه با خواهشات حیوانی، طوریکه حضرت یوسف – علیه السلام – از این شجاعت بر خوردار بود که در برابر منکر به حدی مبارزه کرد که حتی راهی زندان شد، و پیامبراسلام – صلی الله علیه وسلم – به حدی مبارزه کرد که بالآخره از زادگاهش بیرون کرده شد و هست و بود یارانش به یغما برده شد.
اینها نمونه های از جرأت و شجاعت بود که عقیده ی اسلامی آنرا برای ایشان بخشیده بود، تا اینکه الگوی نیک در نسل های بعدی شدند.
آنانیکه این عقیده را با خود دارند هیچگاه از مرگ نمیترسند، و میدانند که آخر طعمه ی مرگ میشوند و در آمدن مرگ شک ندارند، طوریکه قرآن میفرماید:
(قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقِیكُمْ)
ترجمه: بگو! یقینا مرگ که از آن شما در گریز هستید، یقینا او در سراغ تان آمدنی است و خوامخواه با شما ملاقی میشود.
پس روی این، اصحاب عقیده ی اسلامی هیچگاه زندگی ذلت بار را قبول نمیکنند و به سر افگندگی تسلیم نمیشوند، زیربار اسارت نمیروند، آزادمنش هستند، زندگی باکرامت و باشرافت میخواهندکه در امن و امان با سکون قلبی زندگی کنند نه با رعب و پریشانی، درغیر این صورت مرگ را بر زندگی ترجیح میدهند که تا داخل زندگی ابدی پر از سرور شوند که جنت جای ایشان است، قرآن میفرماید:
(و َلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ)
ترجمه: گمان مکنید در ارتباط آنانیکه در راه خدا کشته شده اند که آنها مرده اند، بلکه آنها زنده اند و در نزد پروردگار رزق داده میشوند.
اصحاب این عقیده بر علیه منکرات و فواحش و بر علیه جبر و ظلم و بی عدالتی مبارزه میکنند، طوریکه رسول اسلام – صلی الله علیه وسلم – میفرمایند:
(أَلاَ إِنَّ أَفْضَلَ الْجِهَادِ كَلِمَةُ حَقٍّ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائِر)
ترجمه: آگاه باشید بهترین جهاد گفتن کلمه ی حق در پیشگاه پادشاه ظالم و جابر است.
زیرا عقیده ی ایشان در نفس های آنها شجاعت را غرس کرده است که یقین دارند مرگ و زندگی بدست خداوند است، بناء از کسی نمیترسند، بلکه حق را میگویند وتاب وتحمل دیدن فساد و ظلم را ندارند.
(ی) نظریه شامل بودن اسلام:
یکی دیگر از عطایای عقیده ی اسلامی این است که برای مسلمان فکر شمولیت را میدهد، به این حیثیت که عقیده ی اسلامی به همه ی کتابهای آسمانی اعتراف میکند و مسلمان را امر میکند که به همه ی آنها و به تمام انبیاء – علیهم السلام – ایمان داشته باشد، طوریکه خداوند میفرماید:
(وَ الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِمَا أُنزلَ إِلَیكَ وَ مَا أُنزلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِالآخِرَةِ هُمْ یوقِنُونَ)
ترجمه: و آنانیکه ایمان دارند به آنچه که نازل کرده شده است بر تو و ایمان دارند به آنچه که پیش از تو نازل کرده شده است، و آنها به آخرت یقین دارند.
و میفرماید:
(آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزلَ إِلَیهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَیكَ الْمَصِیرُ)
ترجمه: ایمان آورد پیامبر برآنچه که بروی نازل کرده شده ازجانب پروردگارش، و همچنین ایمان آوردند همه ی مؤمنان بر خداوند و بر ملائکه های خداوند و بر کتابهای خداوند و بر پیامبران خداوند که دربین انبیاء هیچ گونه تمیز را قائل نیستند، و گفتند فرمان تو را شنیدیم و از آن پیروی کردیم، و از تو ای پروردگار ما! در هر حال طلب آمرزش مینماییم و به سوی توست باز گشت ما.
این است عقیده ی اسلامی که بر همه ی ادیان سماوی اعتراف میکند و پیامبران را تکریم میکند و ایمان به آنها را جزء از ایمان به خدا و به رسولش قرار میدهد که بدون آن انسان مؤمن شده نمیتواند.
در این جاست که ما در می یابیم که دین همه ی پیامبران یکی بوده است که خلاصه آن اسلام است، اسلام در برگیرنده ی همه ی ادیان سماوی است، اما آنچه که در ادیان سماوی دیگر از انحرافات میبینیم، تحریفاتی است که پیروان ایشان روی اغراض شخصی خود داخل کرده اند.
پس بعد از این تحریفات و اد خال مزخرفات خداوند اسلام را به شکل خلاصه ی دعوت همه ی پیامبران و دین آخر ارسال کرد تا برای ابد به شکل اصیل اش باقی بماند، روی این در روی اساسات مستحکم و قواعدناگسستنی استوارش ساخت تانسل های بعدی نتوانند روی اهداف شخصی چون ادیان دیگر تحریف کنند.
نمونه ی دیگری از شامل بودن اسلام این است که اسلام تمام جوانب زندگی انسان را مورد بررسی قرارمید هد و بیان میکند، خلاصه اینکه از روز تولد انسان گرفته تا به رفتن انسان در قبر در تمام مجالات زندگی با انسان سروکار دارد، هیچ عمل انسان باقی نمیماندکه در ارتباط وی قانون وضع نکند و اورا وضاحت نکند چه او عمل خورد و ریزه باشد و چه بزرگ، چه عمل نیک باشد و چه زشت و فاسد، چه او انفرادی باشد و چه اجتماعی، پاک را جایز و حلال قرارداده است و خبیث را نا جایز و حرام، طوریکه قرآن میفرماید:
(یسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّیبَاتُ)
ترجمه: از تو سوال میکنند که چه چیز برای آنها حلال قرار داده شده است، برایشان بگو که تمام پاکی ها برای تان حلال قرار داده شده است.
و نیز میفرماید:
(فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیرًا یرَهُ، وَمَنْ یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَهُ)
ترجمه: پس هر که انجام داد عمل خیر را ولو که به اندازه ی یک ذره ی از مثقال هم باشد، لازما پاداش آنرامیبیند، و هرکه انجام داد عمل زشت را ولو که به اندازه ی یک ذره ی از مثقال هم باشد، لازما پاداش آنرامیبیند.
این است عقیده اسلامی که اصحاب خود را با این فکریه و عطایای غالی نوازش میکند و آنها را انسانهای جامع و همه گیر و با هدف به بار می آورد.
اساس دوم: نظام اجتماعی
اساس دومم از اساسات و پایه های بنیادی تمدن اسلامی نظام اجتماعی متکامل است که اسلام برای سعادتمندی بشر به ارمغان آورده است و زندگی اسلامی را با او رنگ داده است.
این نظام اجتماعی نظام الهی است که اورا خداوند برای بشریت انتخاب کرده است تا اینکه روی آن زندگی خویش را استوارنموده و در چوکات آن منظم سازند، تا شود حیات سرمدی و پاک نصیب ایشان گردیده خوشبختی دنیا و آخرت را کمای کنند.
در تشکیل این نظام هیچگاه نظرهای کوتاه بشری و خواهشات آن دخیل نبوده فقط از طریق وحی الهی به پایه ی تکمیل رسیده است تا زندگی مردم جامعه را تنظیم و تنسیق کند.
پس این نظام از جانب خداوند حکیم است، خدای که نظام همه ی کائنات و حرکت آنرا بدرستی ترتیب و تنظیم نموده است، پس اوست که باید نظام حیات بنده های خود را نیز تنظیم مینماید تا آنها را خوشبخت بسازد.
هنگامیکه خداوند نظام سیر کائنات را با این نیکوی تنظیم نموده است پس آیا نمیتواند که نظام حیات بنده های خود را که در رأس همه ی مخلوقات خویش قرارداده است، با نیکوترین شیوه و روش ترتیب و تنظیم کند؟ در حالیکه لطف و مهربانی او بربنده هایش بیشتر از لطف و مهربانی او بر دیگرمخلوقاتش میباشد، هنگامیکه او تعالی بشر را با عزت ترین و برتر از همه مخلوقات قلمداد نموده است، آیا تقاضای تکریم و برتری این نیست که بخاطر خوشبخت ساختن وی بهترین نظام حیات را برای وی انتخاب کند؟ در حالیکه قرآنکریم از برتری انسان بر مخلوقات دیگرچنین حرف میزند
(و فضلنا هم علی کثیر ممن خلقنا هم تفضیلا)
ترجمه: و ما برتری دادیم انسان ها را بر بسیاری از مخلوقات خویش که آنها را آفریدیم، با برتری دادن.
روی این امر، نظام اجتماعی بشر از طریق وحی الهی به پایه ی تکمیل رسید تا دلیلی باشد برای برتر بودن انسان برمخلوقات دیگر.
مهم ترین اساس های نظام اجتماعی قرار ذیل است:
أ – مساوات در بین انسانها در اصل و جوهر: اسلام عزیز جوامع ناب خویش را به اساس یک اما تفاوت به اعتبار اسباب است که او عمل و فعالیت است.
ب – عدالت مطلق: که روی این نقاط ترکیز دارد:
• وجوب عدالت.
• اقسام عدالت که عبارت از:
1- عدالت ذاتی و نفسی.
2- عدالت قانونی.
3- عدالت اجتماعی.
ج – حریت: که روی این نقاط ترکیز میکند:
• حریت درعقیده.
• حریت در فکر.
• حریت در قول یعنی آزادی بیان.
• ترکیز بر تربیه ی اسلامی.
د- اخوت و برادری: که روی این نقاط ترکیز میکند:
• برادری بشکل عام در بین تمام انسانها.
• برادری بشکل خاص در بین مسلمانان.
هـ – تعاون با همدیگر در امور ذات البینی.
و – اخلاق و فضایل.
اقتباس ازکتاب: تفاوت تمدن اسلامی از تمدن غربی
ترجمه: شبیر احمد (راقب)