حكم تعارض قوانين با شريعت اسلامي
هنگاميكه قوانين ساختگي با قوانين اسلامي تعارض پيدا كند به سه علت واجب و ضروري است كه قوانين اسلامي را ترجيح داد.
اولاً: براي اينكه نظام اسلامي براي هميشه و غير قابل تبديل و تغيير است و اما قوانين ساختگي تغيير ميپذيرند.
ثانياً: اقتضاي ذاتي نظام اسلام است و هر نظامي را كه با مبادي و اصول آن مخالف باشد آن نظام را باطل و پيروي از آن را حرام ميداند، بنابراين قانوني كه خلاف اسلام باشد مطلقاً باطل و مردود است.
ثالثاً: قانوني كه مخالف اسلام باشد، از وظيفه خود خارج ميگردد و هنگاميكه از قانوني بودن خارج شد محل و جاي ديگري براي وجودش باقي نميماند. و اين نيز ويژگي قوانين ساختگي هم هست.
قوانين ساختگي چگونه با مخالفت شريعت اسلامي از وظيفه خويش ساقط ميگردد؟
قوانين ساختگي براي تنظيم امور جامعه و برآوردن احتياجات و نيازها و گسترش دادن اطمينان، صلح و صفا در ميان مردم وضع شده است.
اهم و اساسيترين نياز مردم مسلمان در كشورهاي اسلامي حفظ عقايد و احساسات اسلامي و مذهبي آنان است بنابراين نظام مردم مسلمان بايد طبق دستورات اسلام صورت پذيرد و ضروري است تمام قوانين ساختگي بانظام اسلامي موافقت داشته باشند، اما ما ميبينيم كه قوانين ساختگي خلاف نظام اسلام وضع شدهاند بنابراين از محدودهء قانوني بودن خارج ميشود، چون در اين صورت از وظيفه و اهداف اصلي خويش پافراتر نهاده است. اگر ما حقيقت اسلام و نظام اسلامي را درك كنيم به آساني خواهيم يافت قوانيني كه در اروپا براي سعادت و گسترش اطمينان، صلح و صفا، مردم وضع شده اجراي آن در كشورهاي اسلامي بزرگترين مصيبت و اهانت براي مردم مسلمان بشمار ميآيد و اين مهمترين عاملي است كه باعث نارضايتي اكثريت مردم مسلمان ميشود و موجب فتنه و فساد و هرج و مرج ميگردد.
1ـ اسلام روا نميدارد كه مسلماني غير از نظام اسلام قانون ديگري را بپذيرد و هر قانوني كه مخالف نصوص و اصول و روح قانون گذاري اسلام باشد، پيروي از آن مطلقاً حرام است زيرا كه طبق فرمان خداوند عزوجل دو راه بيشتر وجود ندارد يا پيروي از قانون خداوند وپيامبر اسلام و يا پيروي از خوهشات نفساني، زيرا هر عملي كه بدون دستورات خداوند صورت گيرد، پيروي و اطاعت از خواهشات نفساني بشمار ميآيد، خداوند در اين زمينه ميفرمايد: (فَإِن لَّمۡ يَسۡتَجِيبُواْ لَكَ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهۡوَآءَهُمۡۚ وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّنِ ٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ بِغَيۡرِ هُدٗى مِّنَ ٱللَّهِ) [القصص:50]. «پس هرگاه به دعوت تو لبيك نگفتند در اين صورت بدانكه اين مردم تنها پيرو هواي نفس خويشاند، كيست گمراهتر، از آن كسي كه راه هدايت خدا را رها كرده و از هواي نفس خويش پيروي كند». و نيز ميفرمايد: (ثُمَّ جَعَلۡنَٰكَ عَلَىٰ شَرِيعَةٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡرِ فَٱتَّبِعۡهَا وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَ ٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَ ١٨ إِنَّهُمۡ لَن يُغۡنُواْ عَنكَ مِنَ ٱللَّهِ شَيۡٔٗاۚ وَإِنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖۖ وَٱللَّهُ وَلِيُّ ٱلۡمُتَّقِينَ ١٩) [الجاثیة: 18-19]. «پس ما تو را بر شريعت كامل در امور دين مقرر فرموديم تو از آن پيروي كن و پيروي هواي نفس مردم نادان مباش و آنها هيچ تو را از اراده خدا بينياز نميكنند و ستمكاران دوست و مددكار يكديگرند و خداوند دوست دار متقيان است». و خداوند ميفرمايد: (ٱتَّبِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكُم مِّن رَّبِّكُمۡ وَلَا تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَۗ قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَ ٣) [الأعراف: 3]. «از چيزي كه از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده پيروي كنيد و از سرپرستان و معبودهاي ديگر بجز او پيروي نكنيد اما كمتر متذكر ميشويد».
2ـ در اسلام جايز نيست كه يك نفر مسلمان و مؤمن بجز از حكم خداوند راضي باشد و براي حل اختلافات به قوانين غير الهي مراجعه كند بلكه اسلام هر مسلماني را مؤظف ساخته است تا دستورات غير خداوندي را انكار كند، زيرا كه پيروي از قوانين غير خداوند گمراهي و اتباع شيطان است، چنانكه خداوند ميفرمايد: (أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ يَزۡعُمُونَ أَنَّهُمۡ ءَامَنُواْ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُوٓاْ إِلَى ٱلطَّٰغُوتِ وَقَدۡ أُمِرُوٓاْ أَن يَكۡفُرُواْ بِهِۦۖ وَيُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُضِلَّهُمۡ ضَلَٰلَۢا بَعِيدٗا ٦٠) [النساء: 60]. «آيا نديدي كساني را كه گمان ميكنند به آنچه كه بر تو و بر پيشينان نازل شده است ايمان آوردند ولي ميخواهند طاغوت را به داوري بطلبند و حال آنكه به آنها دستور داده شده به طاغوت كافر شوند و شيطان ميخواهد آنها را شديداً گمراه كند». و هر كسي كه بجز از قانون خدا و پيامبر اسلام براي قضاوت مراجعت كند بسوي طاغوت مراجعه كرده است، زيرا هر آنچه را كه انسان بغير از خدا اطاعت و پيروي و عبادت كند طاغوت ناميده ميشود پس طاغوت هر قوم و ملتي همان چيز و نظام غير خداوندي است كه براي حل مشكلات و اختلافات به طرف آن مراجعه ميكند و بدون دليل و برهان عبادت و پيروي و تقليد كوركورانه ميكند، و اما كسي كه به خدا ايمان آورده بر او واجب است تمام احكام و مرامهاي ديگران را انكار كند و فقط از قانون خداوند اطاعت و پيروي نمايد.
3- زيرا كه خداوند براي هيچ زن و مرد مؤمن اجازه نداده است كه بغير از دستورات خداوند راضي باشد، خداوند ميفرمايد: (وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡ) [الأحزاب: 36]. «هيچ مرد و زن مؤمني حق ندارد در كاري كه خدا و پيامبر اسلام حكم كرده است نظر خلافي داشته باشد».
4- خداوند دستور داده است هر حكمي كه طبق قانون او صورت نپذيرد و هر كسي كه به دستور خداوند عمل نكند كافر و ظالم و منافق است، خداوند ميفرمايد: (وَمَن لَّمۡ يَحۡكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ) [المائدة: 44].
(وَمَن لَّمۡ يَحۡكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ) [المائدة: 45].
(وَمَن لَّمۡ يَحۡكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ) [المائدة: 47].
«هر كس كه به دستور خداوند عمل نكند كافر و ظالم و فاسق است». و تمام مفسرين و فقهاي اسلام بر اين امر اتفاق دارند، اگر مسلماني خلاف دستورات خداوند از جانب خويش احكامي اختراع كند و تمام دستورات يا بعضي از دستورات الهي را بدون تأويل ترك نمايد حسب حالش زير پوشش فرمان يكي از احكام زير قرار ميگيرد.
الف، اگر كسي چيزهاي ثابت شده را انكار كند مانند حد سرقت يا حد قذف يا حد زنا، آن شخص مطلقاً كافر است زيرا كه نظام ساختگي را بر نظام اسلامي ترجيح داده است.
ب، و اما اگر كسي حكم خدا را قبول كند و بنابر علتي عمل نكند آن شخص ظالم است.
ج، و اگر كسي حق ديگري را پايمال كند، عدالت و مساوات را رعايت نكند آن شخص فاسق است.
5ـ- خداوند اعلام ميفرمايد: تا هنگاميكه مردم در حل اختلافات خود به پيامبر اسلام مراجعه نكنند و از قضاوت او قلباً راضي و مطيع نباشند مسلمان نيستند، خداوند ميفرمايد: (فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا ٦٥) [النساء: 65]. «به پروردگارت سوگند، كه آنها مؤمن نخواهند شد، مگر آنكه تو را در اختلافات خويش براي داوري طلب كنند و سپس در دل خود از داوري تو احساس ناراحتي نكنند وكاملاً تسليم باشند».
6 ـ هر عملي كه خلاف قوانين اسلام باشد، ارتكاب آن براي مسلمين مطلقاً حرام است، اگر چه دولت وقت نيز چنين فرمان ناروايي را صادر كند زيرا كه دولت از نظر اسلام در قانون گذاري وظيفه دارد تمام قوانين را طبق دستورات مقدس اسلام وضع كند و اما اگر به نفع خود قانوني را خلاف اسلام وضع نمايد، اين عمل او مردود است، اطاعت و پيروي از فرمان چنين دولتي براي مسلمين حرام است، بلكه بر عكس بر هر مسلمان واجب است عليه چنين نظامي قيام كند و مردم را نيز از پيروي آن باز دارد، زيرا اطاعت از مسئولين دولت اسلامي تا هنگامي واجب است كه آنان از محدوده اختياراتي كه خدا و پيامبر اسلام به آنان دادهاست تجاوز نكنند، چنانكه خداوند در قرآن كريم ميفرمايد: (يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ) [النساء: 59]. «اي كسانيكه ايمان آوردهايد از خدا و پيامبر و صاحبان امر، اطاعت كنيد و هر گاه در چيزي اختلاف كرديد آن را به خدا و پيامبر ارجاع دهيد».
و نيز از فرمايشات پيامبر اسلام صلی الله علیه وسلم محدوده اطاعت از مسئولان دولت اسلامي آشكار شده است، پيامبر بزرگوار ميفرمايد: «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعَصِيَةِ الْخَالِقِ» «اطاعت و پيروي از مخلوق در راه معصيت و نافرماني خالق روا نيست». و نيز ميفرمايد: «إِنَّمَا الطَّاعَةُ فِي مَعْرُوفٍ» «همانا اطاعت از مسئولين در كارهاي نيك و معروف ضروري است» و نيز در مورد مسئولان دولتهاي اسلامي ميفرمايد: «مَنْ أَمَرَكُمْ مِنْهُمِ بِمَعْصِيَةٍ فَلاَ سَمْعَ وَلاَ طَاعَةَ». «اگر از مسئولان دولت اسلامي كسي شما را به كار گناهي امر كند به فرمان او گوش نكنيد و از او اطاعت ننماييد».
و تمام صحابه بزرگوار پيامبر اسلام صلی الله علیه وسلم و فقهاء و مجتهدين امت اسلامي متفقاند كه اطاعت و پيروي از مسئولين كشور اسلامي تا هنگامي واجب و فرض است كه خلاف دستورات اسلامي حكمي صادر نكنند. و اما اگر خلاف شريعت اسلام دستوري صادر كند از آن اطاعت لازم نيست زيرا كه حلال كردن حرام، همچون زنا و شراب خواري و ابطال حدود و تعطيل قوانين اسلامي كفر آشكار و خروج از اسلام است و بر تمام مسلمين واجب است تا عليه مسئول مسلماني كه از اسلام خارج و مرتد شده است قيام كنند و كمترين قيام عليه او اين است كه به اوامر و نواهي او عصيان ورزند.
7- احكام شريعت اسلامي تجزيه و دگرگوني نميپذيرد بنابراين براي هيچ مسلماني جائز نيست تا فقط به اجراي جزئي از قوانين اسلام از دولتها راضي شود و قبلاً در اين مورد با ذكر دليل صحبت كردم اينها برخي از حقائق اسلام بود كه از آيات و روايات استخراج گشت، و اين نيز وضع مسلماني كه مدعي شناخت و ايمان آوردن به اسلام است و اين هم آن چيزهايي است كه بر هر مسلمان واجب و لازم است به آن عمل كند و اين همان قوانين ساختگي است كه در اصل براي حمايت افكار و عقائد مردم وضع شده است اينك با حقائق شريعت اسلام مبارزه و جنبه خصمانه اختيار كرده است و مردم مسلمان را با تحميل اوضاع غير اسلامي در تنگنا قرار دادهاست.
خلاصه از بحثهاي گذشته ميتوانيم نتيجه گيري كنيم كه اجراي قوانين ساختگي در كشورهاي اسلامي تخطيي از روح قوانين است و باعث برانگيختن شعور و احساسات وجداني و ايماني تودههاي مردم مسلمان گشته و منتهي به فتنه و فساد، نارضايتي، تظاهرات و هرج و مرج ميشود.
از کتاب:اسلام در زندان دوستان نادان و علماي ناتوان
مؤلف: عبدالقادر عوده
مترجم:عبدالرحمن اللهوردي