حقوق زوجين در اسلام
حقوق زن بر مرد
(وَ مِن آيَاتِه أن خَلَقَ لَکُم مِن أنفُسِکُم أزوَاجاً لِتَسکُنُوا إلَيهَا وَ جَعَلَ بَينَکُم مَوََّةً وَ رَحمَةً) (روم: 21)
«و يکى از نشانههاى (دال بر قدرت و عظمت) خدا اين است که از جنس خودتان همسرانى را براى شما آفريد تا در کنار آنان بياراميد و در ميان شما و ايشان محبت و مهربانى انداخت».
محبت و رحمتى که بين زن و شوهر وجود دارد، بين هيچ دو نفر ديگرى ديده نميشود، خداوند سبحان دوست دارد که اين محبت و مهربانى بين زنان و شواهران تداوم پيدا کند، لذا حقوقى را براى آنان واجب کرده که رعايت آنها محبت و مهربانى را (تداوم بخشيده) و آنرا از نابودى حفظ ميکند، خداوند متعال ميفرمايد:
(وَلَهُنَّ مِثلُ الَّذِى عَلَيهِنَّ بِالمَعرُوفِ) (بقره: 228)
«و براى همسران (حقوق و واجباتي) است (که بايد شوهران ادا بکنند) همانگونه که بر آنان (حقوق و واجباتي) است که (بايد همسران اداء بکنند) به گونهاى شايسته».
اين کلام با وجود اختصارى که دارد، دربرگيرنده مفاهيمى است که بيان آنها نياز به نوشتن کتاب بزرگى دارد. اين قاعدهاى کلى است و بيانکننده اين است که زن در تمام حقوق با مرد مساوى است مگر در يک مورد که خداوند آن را در آيه (وَلِلرِّجَالِ عَلَيهِنَّ دَرَجَةٌ) «و مردان را بر زنان برترى است» بيان فرموده است.
خداوند بزرگ شناخت حقوق و وظايف زنان را به عرف و عادتى که ميان مردم درباره معاشرت و رفتار آنها با يکديگر وجود دارد، محول کرده است، و شيوه عرف بين مردم تابع شرايع و عقايد و آداب و عاداتشان است، پس اين جمله ميزانى به مرد ميدهد تا با آن رفتارش را با همسرش در تمام شئون و احوال زندگى بسنجد، پس اگراز او خواست کارى را انجام دهد به ياد ميآورد که او نيز در مقابل همسرش وظايفى به عهده دارد.
از ابن عباس(رض) روايت است: (إنى لأتزين لامرأتى کما تتزين لي)
«من خودم را براى همسرم ميآرايم همچنانکه او خودش را براى من مزين ميکند».
مسلمان واقعى به حقوقى که همسرش بر او دارد اعتراف ميکند؛ همچنانکه خداوند متعال ميفرمايد:
(وَلَهُنَّ مِثلُ الَّذِى عَلَيهِنَّ بِالمَعرُوفِ)
«و براى همسران (حقوق و واجباتي) است (که بايد شواهران ادا بکنند) همانگونه که بر آنان (حقوق و واجباتي) است که (همسران اداء بکنند) به گونهاى شايسته».
و پيامبرصلی الله علیه وسلم ميفرمايد: (ألا إن لکم على نسائکم حقا و لنسائکم عليکم حقا)
«آگاه باشيد که همسرانتان بر شما حقى دارند همانطور که شما بر آنان حقى داريد».
مسلمان فهميده هميشه تلاش ميکند که حق همسرش را ادا کند بدون توجه به اينکه آيا حق خودش را دريافت کرده است يا نه، چون اسلام بر تداوم محبت و مهربانى بين زوجين و فرصت ندادن به شيطان براى پاشيدن بذر اختلاف بين آنان حريص است.
از باب (الدين النصيحة) «دين نصيحت است» اکنون حقوق زن بر مرد را بيان ميکنيم و پس از آن حقوق مرد بر زن را ذکر ميکنيم، به اميد اينکه زوجين از آن درس بگيرند و همديگر را به حق و صبر وصيت کنند.
(إن لنسائکم عليکم حقا)
«به راستى زنان شما بر شما حقى دارند»
حقوق زنان بر مردان عبارتند از:
1- مرد با همسرش به خوبى معاشرت کند
(وَعَاشِرُوهُنَّ بِالمَعرُوفِ) (نساء: 19)
«و با آنان (زنان) به خوبى معاشرت کنيد».
و معاشرت خوب يعنى اينکه اگر غذا خورد به او نيز غذا بدهد، واگر براى خود لباس خريد براى او هم لباس بخرد و اگر زن نافرمانى او را کرد، به روشى که خداوند براى تأديب زنان مقرر کرده، او را تأديب کند، به اين ترتيب که نخست او را به روشى نيکو و بدون فحش و دشنام و حرف زشت نصيحت کند، پس اگر از او اطاعت کرد چه بهتر، در غير اينصورت بستر (خواب) خود را از او جدا کند، اگر در اين حالت از او اطاعت کرد چه بهتر، در غير اينصورت او را بزند، ولى بايد از زدن بر سر و صورت و ضربه شديد خوددارى نمايد، به دليل فرموده خداوند متعال:
(وَاللاَّتِى تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهَجُرُوهُنَّ فِى المَضَاجِعِ وَاضرِبُوهُنَّ فَإن أطَعنَکُم فَلاَتَبغُوا عَليَهِنَّ سَبيلاً، إِنَّ اللهَ کَانَ عَلِيّاً کَبِيراً) (نساء: 34)
«و زنانى که از سرکشى و سرپيچى ايشان بيم داريد پند و اندرزشان دهيد و (اگر مؤثر واقع نشد) از همبسترى با آنان خوددارى کنيد و بستر خويش را جدا کنيد (و با ايشان سخن نگوييد و اگر بازهم مؤثر واقع نشد و راهى جز شدت عمل نبود) آنانرا (تنبيه کنيد و کتک مناسبي) بزنيد، پس اگر از شما اطاعت کردند (ترتيب سهگانه را مراعات داريد و از اخف به أشد نرويد و جز اين) راهى براى (تنبيه) ايشان نجوييد (و بدانيد که) بيگمان خداوند بلندمرتبه و بزرگ است».
و به دليل فرموده پيامبرصلی الله علیه وسلم که وقتى از او سؤال شد حق همسران ما بر ما چيست؟ فرمود:
(أن تطعمها إذا طعمت و تکسوها إذا اکتسيت ولاتضرب الوجه و لاتقبح ولاتهجر إلا فى البيت)
«هرگاه غذا خوردى به او هم غذا بدهي، و هرگاه لباس خواستى براى او هم لباس فراهم کنى (غذا و پوشاکش را فراهم کن)، و به صورت او نزنى و به او ناسزا نگوئى و تنها در خانه بسترش را ترک کن».
(أکمل المؤمنين إيمانا أحسنهم خلقا، و خيارکم خيارکم لنسائهم)
«کاملترين مؤمنان از لحاظ ايمان، خوش اخلاقترين آناناند و بهترين شما کسانى هستند که براى همسرانشان بهترند»
بنابراين احترام به زن نشانه کمال شخصيت (مسلمان) است و اهانت به او نشانه پستى و فرومايگى است.
از جمله احترام به زن اينست که به پيروى از پيامبرصلی الله علیه وسلم نسبت به او مهربان باشيم و با او بازى و شوخى کنيم؛ چون پيامبرصلی الله علیه وسلم باعايشه ملاطفت ميکرد و با او مسابقه ميداد تا اينکه عايشه گفت:
(سابقنى رسول الله صلی الله علیه وسلم فسبقته قلبثنا حتى إذا أرهقنى اللحم سابقنى فسبقني، فقال: هذه بتلک)
«پيامبرصلی الله علیه وسلم با من مسابقه داد از او پيشى گرفتم، بعد از مدتى گوشت بدنم زياد شد (چاق شدم)، (پيامبر) با من مسابقه داد و از من پيشى گرفت و فرمود: اين به آن».
پيامبرصلی الله علیه وسلم بازى کردن بجز با همسر را باطل ميدانست و ميفرمود:
(کل شى يلو به ابن آدم فهو باطل، إلا ثلاثا: رميه عن قوسه، وتأديبه لفرسه، و ملاعبته أهله، فإنهن من الحق)
«هر آنچه انسان با آن بازى کند باطل است مگر سه چيز: تيراندازي، اسب سواري، بازى با همسر، چون اين سه، واقعيتاند».
2- از حقوق زن بر مرد اين است که در برابر اذيت و آزار او صبر کرده و از اشتباهاتش درگذرد.
(لايفرک مؤمن مؤمنة إنکره منها خلقا رضى منها آخر)
«هيچ مرد مؤمنى نبايد کينه زن مؤمنى را به دل بگيرد، چون اگر رفتارى را از او نپسندد، رفتار ديگرى را از او ميپسندد».
در حديثى ديگر ميفرمايد:
(استوصوا بالنساء خيرا، فإنهن خلقن من ضلع، و إن أعوج ما فى الضلع أعلاه، فإن ذهبت تقيمه کسرته، و إن ترکته لم يزل أعوج، فاستوصوا بالنساء خيرا)
«(همديگر را نسبت به رعايت حقوق) زنان به خير سفارش کنيد، آنان از استخوان دنده آفريده شدهاند. و کجترين دندهها بالاترين آنها است،اگر بخواهى آنرا راست کني، آنرا ميشکنى و ار به حال خود رها کنى همواره کج خواهد ماند، پس (نسبت به) زنان به خير سفارش کنيد».
«بدان که خوشرفتارى با زنان، دفع اذيت از آنان نيست بلکه عبارت است از اينکه به پيروى از پيامبرصلی الله علیه وسلم اذيت وآزار آنان را تحمل کرده و در مقابل کمعقلى و خشم آنان صبر پيشه کنيم؛ چون پيامبرصلی الله علیه وسلم سخنانش را تکرار ميکرد (يعنى براى اولين بار سخنان او را اجرا نميکردند) و بعضى از آنها او را از روز تا شب ترک ميکردند».
3- يکى ديگر از حقوق زن بر مرد اين است که او را از هر چيزى که شرف او را لکه دار ميکند و ناموس او را ميشکند و به کرامت او لطمه ميزند، محافظ کند و او را از بيحجابى و آرايش (براى بيگانگان) و اختلاط با مردان نامحرم منع کند، همچنانکه بر او (مرد) واجب است که به اندازه کافى وسايل و امکانات عفت را برايش فراهم کند و مراقبت کافى از او به عمل آورد و اجازه ندهد که از نظر اخلاقى و دينى فاسد شود و فرصت و مجال خارج شدن از اوامر خدا و رسول او و رويگردانى از حق را به او ندهد چون او سرپرست و مسئول زن است و وظيفه دارد از او نگهدارى و مواظبت کند؛ زيرا خداوند متعال ميفرمايد:
( الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ ) (نساء: 34)
«مردان سرپرست زنان هستند».
و پيامبرصلی الله علیه وسلم مى فرمايد: (والرجل راع فى أهله و هو مسئول عن رعيته)[10] «مرد سرپرست خانواده است ونسبت به آنان سؤال ميشود».
(يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أنفُسَکُم وَ أهلِيکُم نَاراً وَ قُودُهَا النَّاسُ وَ الحِجَارَةُ) (تحريم: 6)
«اى مؤمنان،خود و اهل و خانواده خويش را از آتش دوزخى برکنار داريد که افزوزينه آن انسانها و سنگها است».
همسر جزو اهل و خانواده است، و حفاظت او از آتش بوسيله ايمان و عمل صالح ممکن است و عمل صالح نياز به علم و شناخت دارد تا اداى آن به شيوهاى مطلوب و مشروع ممکن باشد.
5- حق ديگر زن بر مرد اين است که او را به برپاداشتن دين خدا و مواظبت بر نمازها امر کند.
(وَأْمر أهلَکَ بِالصَّلاَةِ وَ اصْطَبِر عَلَيهَا) (طه: 132)
«اهل خانواده خود را به برپايى نماز دستور بده و خود نيز بر اقامه آن ثابت و ماندگار باش».
6- حق ديگر زن بر مرد آن است که هنگام ضرورت و نياز به او اجازه دهد از خانهاش خارج شود.
7- حق ديگر زن بر مرد آنست که از فاش کردن اسرار و بازگو کردن عيوب او خوددارى کند؛
(لعل رجلا يقول ما يفعل بأهله و لعل امرأة تخبر بما فعلت مع زوجها؟ فأرم القوم فقلت: إى والله يا رسول الله: إنهن ليفعلن و إنهم ليفعلون. قال فلا تفعلوا، فإنما ذلک مثل الشيطان لقى شيطانة فى طريق فغشيها والناس ينظرون)
«شايد بعضى از مردان و زنان اسرار زناشوئى خود را بازگو کنند؟ مردم ساکت شدند، گفتم بله، به خدا قسم اى رسول خدا! زنان اين کار را ميکنند و مردان هم اين کار را ميکنند، پيامبرصلی الله علیه وسلم فرمود: اين کار را نکنيد چون اين کار مانند کار شيطانى نر است که شيطانى ماده را در راه ميبيند و در حاليکه مردم به آنها نگاه ميکنند با او آميزش ميکند».
8- حق ديگر زن بر مرد آن است که به پيروى از پيامبرصلی الله علیه وسلم در کارها با او مشورت کند
(قوموا فانحروا ثم احلقوا)
«بلند شويد ذبح کنيد و سپس سرهايتان را بتراشيد»
به اين صورت خداوند نظر ام سلمه همسر پيامبرصلی الله علیه وسلم را براى او مايه خير قرار داد، برخلاف ضربالمثلهاى ظالمانهاى که در ميان مردم رواج دارد و آنها را از مشورت با زنان برحذر ميدارند و ميگويند، مشورت با زنان اگر سود داشته باشد به ويرانى يکسال واگر سود نداشته باشد به ويرانى تمام عمر منجر ميشود.
9- يکى ديگر از حقوق زن بر مرد آن است که بعد از عشاء فوراً نزد او برگردد وتا ساعات آخر شب به شبنشينى خارج از منزل مشغول نشود؛ چون اين امر اگر موجب وسوسه و شک و ترديد در دل زن نگردد، حداقل موجب تشويش و اضطراب او براى شوهرش ميگردد. همچنين از جمله حق زن بر مرد اين است که در خانه دور از همسرش شب را سپرى نکند اگرچه هنگام نماز باشد تا حق او ا ادا کرده باشد. و از اين رو است که پيامبرصلی الله علیه وسلم طولانى شدن شب نشينى (در عبادت) عبدالله بنعمر و دورى ازهمسرش را بر او انکار کرد و فرمود:
(إن لزوجک عليک حقا)
«همانا همسر شما بر شما حق دارد».
10- يکى ديگر از حقوق زن بر مرد اين است که بين او هوياش – اگر هوى داشت – در خوردن و نوشيدن و لباس ومسکن و شبگذرانى در بستر، عدالت برقرار کند و در اين زمينهها مرتکب ظلم و بيعدالتى نشود. چون خداوند اين اعمال را حرام دانسته است، پيامبرصلی الله علیه وسلم ميفرمايد:
(من کان له امرأتان فمال إلى إحداهما دون الأخرى جاء يوم القيامة و شقه مائل)
«اگرکسى دو زن داشته باشد و به يکى از آنها بيش از ديگرى توجه کند روز قيامت در حالى ميآيد که يک طرفش کج است».
برادران مسلمان اين بود حقوق همسرانتان بر شما، پس در اداى آنها بکوشيد و کوتاهى نکنيد؛ چراکه رعايت اين حقوق اسباب خوشبختى زندگى زناشوئى و آرامش خانوادگى شما را فراهم کرده، و مشکلاتى را که باعث سلب آرامش و محبت و مهربانى شما ميشود، از بين ميبرد، و به زنان يادآورى ميکنيم که از تقصير و کوتاهى شوهرانشان چشمپوشى کنند و در مقابل کوتاهى شوهرانشان، در خدمت کردن به آنها دريغ نورزند؛ چون با اين کار، زندگى مشترک آنها با خوب و خوشبختى تداوم پيدا ميکند.
حقوق مرد بر زن
حاکم و غيره از حديث ابوسعيد روايت ميکنند که پيامبرصلی الله علیه وسلم فرمود:
(حق الزوج على زوجته أن لو کانت به قرحة فلحستها ما أدت حقه)
«حق شوهر بر همسرش آنقدر است که اگر زخمى بر شوهرش باشد و آنرا با زبانش پاک کند باز هم حق او را ادا نکرده استم.
۱ زن خردمند و هوشيار زنى است که آنچه را خداوند و رسول او بزرگ دانستهاند بزرگ بداند و حق شوهرش را به خوبى ادا کند و در اطاعت از او کوشش نمايد؛ چون اطاعت از شوهر موجب وارد شدن به بهشت ميشود، پيامبرصلی الله علیه وسلم ميفرمايد:
(إذا صلت المرأة خمسها، و صامت شهرها، و حفظت فرجها، و أطاعت زوجها، قيل لها ادخلى الجنة من أى أبوابها شئت)
«اگر زن نمازهاى پنجگانه را بجا آورد و روزة رمضان را بگيرد و از زنا دورى کرده و از شوهرش اطاعت کند به او گفته ميشود از هر درى از درهاى بهشت که ميخواهى داخل شو».
پس اى زن مسلمان دقت کن که چگونه پيامبرصلی الله علیه وسلم اطاعت از شوهر را از موجبات دخول به بهشت دانسته و آنرا در رديف نماز و روزه قرار داده است، پس از او اطاعت کن و از نافرمانى او بپرهيز، چون نافرمانى از او، خشم خداى سبحان را به همراه دارد.
پيامبرصلی الله علیه وسلم ميفرمايد:
(والذى نفسى بيده، ما من رجل يدعوا امرأته إلى فراشه فتأبى عليه إلا کان الذى فى السماء ساخطا عليها حتى يرضى عنها)
«قسم به ذاتى که جانم در دست او است هر مردى که همسرش را به بسترش فراخواند و او سرباز زند، ذاتى که در آسمان است از او ناراضى ميشود تا وقتى که شوهرش از او راضى شود».
پس اى زن مسلمان بر تو واجب است که در هر چيزى که شوهرت به شما امر ميکند و خلاف شرع نيست از اواطاعت کني، البته با وجود اين، از افراط ورزيدن در فرمانبرداى بقدرى که منجر به ارتکاب معصيت شود، دورى کن، چون اگر در مخالفت با شرع از او اطاعت کنى گناهکار ميشوي.
از جمله فرمانبردارى در معصيت اين است که مثلاً هنگام آرايش براى او در کندن موى صورتت از او اطاعت کنى چون پيامبرصلی الله علیه وسلم زنى را که موى صورت زنان ديگر را ميکند و زنى که موى صورتش کنده ميشود را، لعنت کرده است.
يا در برداشتن روسرى هنگام خروج از خانه، از او اطاعت کني؛ چراکه شوهرت دوست دارد که به زيبايى شما در ميان مردم افتخار کند، پيامبرصلی الله علیه وسلم ميفرمايد:
(صنفان من أمتى من أهل النار لم أرهما، قوم معهم سياط کأذناب البقر يضربون بها الناس و نساء کاسيات عاريات مميلات،مائلات رؤسهن کأسنمة البخت المائلة، لايدخلن الجنة و لايجدن ريحها، و إن ريحها ليوجد من مسيرة کذا و کذا)
«دو دسته از امت من از اهل آتشاند که هنوز آنها را نديدهام، دستهاى که شلاقهائى مانند دم گاو در دست دارند و با آن مردم را ميزنند و دستهدى ديگر زنانى هستند که در عين اينکه لباس بر تن دارند، عريان هستند، از اطاعت خدا رويگردان هستند و مردم را بر اين کار تشويق ميکنند، سرهايشان را مانند کوهان شتر خرامان خميده ميکنند. اين گروه از زنان داخل بهشت نميشوند و بوى آن هم به مشامشان نميرسند در حالى که بوى آن از فاصله فلان و فلان به مشام ميرسد».
همچنين بر زن حرام است که اگر شوهرش در زمان قاعدگى يا از طريق غيرمشروع قصد آميزش جنسى با او داشت، از او اطاعت کند؛ چون پيامبرصلی الله علیه وسلم ميفرمايد:
(من أتى حائضا أو امرأة فى دبرها، أو کاهنا فصدقه بما يقول فقد کفر بما أنزل على محمد)
«هر کس در زمان قاعدگى يا از غير محل نسل با همسرش آميزش کند يا نزد کاهنى برود و آنچه را (کاهن) ميگويد تصديق کند، به آنچه بر محمد صلی الله علیه وسلم نازل شده کافر شده است».
زن همچنين بايد در رفتن به ميان مردان و اختلاط و دست دادن با آنان از اطاعت شوهرش اجتناب کند، چون خداوند متعال ميفرمايد:
( وَ إَذا سَألتُمُوهُنَّ مَتَاعاً فَسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ ) (احزاب: 53)
«هنگامى که از آنان چيزى از وسايل منزل خواستيد از پس پرده از ايشان بخواهيد».
و پيامبرصلی الله علیه وسلم ميفرمايد:
(إياکم و الدخول على النساء، قيل يا رسول الله: أفرأيت الحمو – و هو قريب الزوج کأخيه و ابن أخيه و عمه و ابنعمه و نحوهم – قال: الحموالموت)
«از داخل شدن بر زنان بپرهيزيد، گفته شد اى رسول خدا! نظرت درباره حمو (نزديکان شوهر مانند برادر و پسر برادر و عمو و پسر عمو و مانند آنها) چيست؟ فرمود: حمو مرگ است».
پس هر چيزى را که مخالف شرع پروردگار است بر اين قياس کن، لذا به آنچه تو را به اطاعت از همسرت مجبور ميکند فريب مخور، بطوريکه در گناه هم از او پيروى کني، چون اطاعت در معروف است، و در نافرمانى خالق نبايد از مخلوق پيروى شود.
2– حق ديگر شوهر بر همسرش اين است که ناموس او را حفظ و از شرف خود مواظبت کند، و از مال و فرزندان و ديگر شئونات منزل همسرش پاسدارى نمايد. به دليل فرموده خداوند متعال:
) فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلغَيبِ بِمَا حَفِظَ اللهُ ( (نساء: 34)
«پس زنان صالح آنانى هستند که فرمانبردار (اوامر خدا و مطيع دستور شواهران خود) بوده و اسرار (زناشويي) را نگه ميدارند چراکه خداوند به حفظ (آنها) دستور داده است».
و پيامبرصلی الله علیه وسلم ميفرمايد: (والمرأة راعية فى بيت زوجها و مسئولة عن رعيتها) «وزن در خانه شوهرش نگهدار و در برابر زيردستانش مسئول است».
3– حق ديگرمرد بر زن آن است که زن خود را براى شوهرش بيارايد و هميشه در رويش بخندد و عبوس نباشد و خودش را طورى نشان ندهد که شوهرش از او بدش بيايد، طبرانى از حديث عبدالله بن سلام روايت کرده که پيامبرصلی الله علیه وسلم فرمود:
(خير النساء من تسرک إذا أبصرت، و تعطيک إذا أمرت، و تحفظ غيبتک فى نفسها و مالک)
«بهترين زنان زنى است که وقتى به او نگاه ميکني، تو را خوشحال ووقتى که به او امر ميکنى تو را اطاعت کند و در غياب تو حافظ خود و مال شما باشد».
بسى جاى تعجب است که زن در خانه خود و در کنار همسرش به خودش نرسد، ولى هنگام خارج شدن از خانه در آراسته کردن خود مبالغه کند بطوريکه در مورد او اين گفته صادق است که: (ميمون خانه وآهوى خيابان) است پس اى بنده خدا! درباره خود و شوهرت از خدا بترس که شوهرت مستحقترين مردم به زينت و آرايش تو است، و پرهيز کن از اينکه خود را براى مردان نامحرم بيارايي؛ چون اين کار نوعى بيحجابى و حرام است.
4– حق ديگر مرد بر همسرش آن است که در خانه بماند و بدون اجازه شوهرش خارج نشود حتى اگر براى رفتن به مسجد باشد. به دليل فرموده خداوند متعال:
(وَ قَرنَ فِى بُيُوتِکُنَّ) (احزاب: 33)
«و در خانههايتان بمانيد».
5– يکى ديگر از حقوق مرد بر زن اينست که بدون اجازه شوهرش کسى را به خانه راه ندهد، به دليل فرموده پيامبرصلی الله علیه وسلم:
(فحقکم عليهن ألا يوطئن فرشکم من تکرهون، و لايأذن فى بيوتکم لمن تکرهون)
«حق شما بر زنانتان اين است که ناموستان را حفظ کنند و کسى را که دوست نداريد به خانههايتان راه ندهند».
6- حق ديگر مرد بر زن آن است که از دارايى شوهرش مواظبت کند و بدون اجازه او آن را صرف نکند، به دليل فرموده پيامبرصلی الله علیه وسلم:
(ولا تنفق امرأة شيئا من بيت زوجها، إلا بإذن زوجها، قيل و لا الطعام؟ قال: ذلک أفضل أموالنا)
«زن نبايد از مال شوهرش مصرف کند، مگر اينکه شوهرش به او اجازه دهد، گفته شد حتى غذا؟ فرمود: آن بهترين اموالمان است».
بلکه حق شوهر بر همسرش اين است که حتى از مال شخصى خود هم بدون اجازه شوهرش مصرف نکند. به دليل فرموده پيامبرصلی الله علیه وسلم:
(ليس للمرأة أن تنتهک شيئا من مالها إلا بإذن زوجها)
«زن نميتواند در مال خودش تصرف کند مگر به اجازه شوهرش».
7- حق ديگر مرد بر زن آن است که در حضور شوهرش روزه سنت نگيرد مگر اينکه به او اجازه دهد؛ به دليل فرموده پيامبرصلی الله علیه وسلم:
(لايحل للمرأة أن تصوم و زوجها شاهد إلا بإذنه)
«جايز نيست که زن در حضور شوهرش روزه بگيرد مگر به اجازه او».
8- حق ديگر مرد بر زن آن است که وقتى زن از مال خود براى خانه يا فرزندانش مصرف ميکند بر شوهرش منت نگذارد چون منت نهادن اجر و پاداش را از بين ميبرد، خداوند متعال ميفرمايد:
) يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَتُبطِلُوا صَدَقَاتِکُم بِالمَنِّ وَ اَلأذَى ( (بقره: 264)
«اى کسانى که ايمان آوردهايد بذل و بخششهاى خود را با منت نهادن و آزار رساندن پوچ و تباه نسازيد».
9- حق ديگر مرد بر زن آن است که به کم راضى شود و به آنچه موجود است قناعت کند و چيزى را که خارج از توان شوهرش است از او نخواهد، خداوند متعال ميفرمايد:
(لِيُنفِق ذُو سَعَة مِن سَعَتِهِ وَ مَن قُدِرَ عَلَيهِ رِزقُهُ فَلِيُنفِق مِمَّا آتَاهُ اللهُ لاَيُکَلُِّف اللهُ نَفساً إِلاَّ مَا آتَاهَا سَيَجعَلُ اللهُ بَعدَ عُسرٍ يُسراً)(طلاق:7)
«آنان که دارا هستند از داريى خود (براى زن شيرده به اندازه توان خود) خرج کنند و آنان که تنگ دست هستند از چيزى که خدا بديشان داده است، خرج کنند. خداوند هيچ کسى را جز بدان اندازه که بدو داده است مکلف نميسازد، خداوند بعد از سختى و ناخوشي، گشايش و خوشى پيش ميآورد».
10- حق ديگر مرد بر زن آنست که فرزندانش را به خوبى تربيت کند و در حضور شوهرش از فرزندانش ناراحت نشود و بر آنها دعاى شر نکند و آنها را دشنام ندهد چون اين کار باعث ناخرسندى شوهرش ميشود. پيامبرصلی الله علیه وسلم ميفرمايد:
(لاتؤذى امرأة زوجها فى الدنيا إلا قالت زوجته من الحور العين: لاتؤذيه قاتلک الله، فإنما هودخيل عندک يوشک أنيافرقک إلينا)
«هرزنى که شوهرش را در دنيا اذيت کند، همسرش از حوريان بهشتى ميگويد: خدا ترا بکشد او را اذيت نکن، او موقتاً نزد تو است و پس از اندکى تورا ترک ميکند و به سوى ما ميآيد».
11- حق ديگر مرد بر زن آن است که با پدر و مادر شوهر و نزديکان او خوش برخورد باشد؛ زيرا زنى که با پدر ومادر و نزديکان شوهرش بدى کند در واقع به شوهرش بدى کرده است.
12- حق ديگر مرد بر زن آن است که هرگاه شوهرش او را به بستر خودش فراخواند، امتناع نورزد، به دليل فرموده پيامبرصلی الله علیه وسلم:
(إذا دعا الرجل امرأته إلى فراشه فلم تأته فبات غضبان عليها لعنتها الملائکة حتى تصبح)
«هرگاه مرد از همسرش خواست تا در بسترش حاضر شود و همسرش امتناع ورزيد و شوهرش از او خشمگين شد، ملائکه تا صبح او را لعنت ميکنند».
و در حديثى ديگر ميفرمايد:
(إذا دعا الرجل زوجته لحاجته فلتأته و إن کانت على التنور)
«هرگاه مرد همسرش را براى نيازش فرا خواند، بايد نزد او برود اگرچه بر تنور باشد (مشغول پخت و پز باشد)».
13- حق ديگر مرد بر زن آن است که از افشاى اسرار خانوادگى خوددارى کند. از مهمترين اسرارى که زنان در پوشيده نگه داشتن آن سهل انگارى ميکنند و آنرا فاش ميکنند اسرار بستر و کارهايى است که زن و مرد در بستر انجام ميدهند، در حاليکه پيامبرصلی الله علیه وسلم از اين کار نهى کرده است: از اسماء بنت يزيد(رض) روايت است که گفت: نزد پيامبرصلی الله علیه وسلم بودم و زنان و مردانى هم دور او نشسته بودند پيامبرصلی الله علیه وسلم فرمود:
(لعل رجلا يقول ما يفعل بأهله، و لعل امرأة تخبر بما فعلت مع زوجها، فأرم القوم، فقلت إى و الله يا رسول الله، إنهن ليفعلن و إنهم ليفعلون، فقال صلی الله علیه وسلم: فلا تفعلوا، فإنما مثل ذلک کمثل شيطان لقى شيطانة فى طريق فغشيها و الناس ينظرون)
«شايد در ميان شما مردى باشد که آنچه را با زنش انجام داده بگويد، و يا زنى باشد که آنچه را با شوهرش انجام داده تعريف کند!؟ مردم ساکت شدند، گفتم: به خدا قسم اى رسول الله! زنان اين کار را ميکنند و مردان هم اين کار را ميکنند، پيامبرصلی الله علیه وسلم فرمود: اين کار را نکنيد چون اين کار مانند کار شيطان نرى است که شيطان مادهاى را در راه ميبيند و در حاليکه مردم به آنها نگاه ميکنند با او آميزش ميکند»
14- حق ديگر مرد بر زن آن است که بر تداوم و گذراندن زندگى با او حريص باشد و بيمورد از او تقاضاى طلاق نکند. از ثوبان رضى الله عنه روايت است که پيامبرصلی الله علیه وسلم فرمود:
(أيما امرأة سألت زوجها الطلاق من غير ما بأس فحرام عليها رائحة الجنة)
«هر زنى که بدون سبب از شوهرش تقاضاى طلاق کند، بوى بهشت بر او حرام است». و در حديثى ديگر ميفرمايد:
(المختلعات هن المنافقات)
«زنانى که خلع ميکنند (تقاضاى طلاق ميکنند) منافقاند».
اى زن مسلمان اين بود حقوق شوهرت بر تو؛ پس لازم است که با تمام توان در ادا آنها تلاش کنى و از کوتاهى شوهرت درحق خودت چشمپوشى کني؛ چون با اين کار محبت و رحمت پايدار ميماند و خانوادهها اصلاح ميشوند و با اصلاح خانوادهها جامعه اصلاح ميشود.
بر مادران واجب است بدانند که از جمله وظايف آنها اين است که دخترانشان را به حقوق شوهرانشان آشنا کنند، و هر مادرى بايد قبل از رفتن دخترش به خانه شوهر اين حقوق را به او يادآور شود؛ چون سنت زنان سلف(رض) همين بوده است.
عمرو بن حجر پادشاه کنده از ام إياس بنت عوف شيبانى خواستگارى کرد، وقتى که زفاف فرا رسيد مادرش امامه بنت حارث در تنهايى او را وصيت کرد و پايههاى زندگى مشترک سعادتمند و وظايف او نسبت به شوهرش را برايش شرح داد و گفت: اى دخترم: اگر وصيت به خاطر رعايت ادب، ترک ميشد، آنرا به خاطر تو ترک ميکردم، اما وصيت يادآور غافل و ياورعاقل است، و اگر زنى پيدا ميشد که به خاطر ثروتمند بودن پدر ومادرش و نياز آنها به او، از شوهر بينياز شود، تواز همه زنان بينيازتر ميبودي. ولى بايد بدانى که زنان براى مردان و مردان براى زنان آفريده شدهاند.
اى دخترم! تو از محيطى که در آن متولد شده و پرورش يافتهاى جدا ميشوي، و کاشانهاى را که در آن بزرگ شدهاى پشت سر ميگذارى و به آشيانهاى ميروى که آن را نميشناسى و همنشينى را خواهى داشت که بدان الفت نگرفتهاى و او مالک و مراقب تو خواهد بود، پس براى او کنيزى باش تا او هم براى تو غلامى فرمانبردار باشد، و در برابر او همواره ده خصلت را حفظ کن که برايت ذخيره و اندوختهاى خواهد شد:
1 و 2- با قناعت به وي، در برابر او تسليم باش و به وى دل سپار، و از او فرمانبردارى کن، و گوش شنوا داشته باش.
3 و 4- مواظب چشم و بينى او باش، تا چشم او بر زشتياى از تو نيفتد، و از تو به مشامش نرسد مگر بهترين بوها.
5 و 6- مواظب وقت خواب و غذايش باش؛ چون گرسنگى پى در پي، آتش غضب را شعلهور ميکند، و پريدن خواب چشم را برميانگيزد.
7 و 8- از ثروت و دارائى او نگهدارى کن و زيردستان و خانوادهاش را مورد لطف و عنايت خود قرار بده، چون ملاک امر در مال، حسن تقدير، و در خانواده، حسن تدبير است.
9 و 10- از دستور او سرپيچي، و اسرار او را فاش مکن، چون اگر با او مخالفت کنى آتش خشم در سينهاش برافروزي، و اگر سرِّ او را فاش کنى از خيانت و غدر او ايمن نخواهى شد، از خوشحالى نزد او هنگامى که ناراحت است و همچنين از افسردگى در نزد او هنگامى که خوشحال است، پرهيز کن.
ربنا هب لنا من أزواجنا و ذرياتنا قرة أعين واجعلنا للمتقين إماما
پروردگارا! براى ما از همسران و فرزندانمان روشنى چشمانعنايت کن و ما را براى متقيان امام قرار ده.
گرفته شده از کتاب مختصر فقه