اندیشه ملیت گرایی در ترازوی اسلام و خرد بشری

مفهوم قوم:

همزمان با قدم گذاردن انسان از زندگی جاهليت به سوی مدرنيته نياز احساس می شد که در ميان انسان ها و اقوام، وحدت و همگرايي تأمين گردد و همه برای برآوردن هدف مشترک، همگام حرکت نمايند و تلاش های مشترک بخرچ دهند و با رشد و پيشتازی تمدن بشری بايستی گستره وحدت اجتماعی و همبستگی ملی وسعت يابد تا انسانهای بيشتری زيرچتری اين وحدت و همبستگی قرارگيرند که اين مجموعه ی انسان ها را قوم می گويند.
گرچند واژه قوم با درنظرداشت کاربرد خاص آن، اصطلاح جديدی معلوم می شود, ولی در حقيقت واژه قوم به کدام معنای که امروز بکاربرده می شود چنان پيشينه پرسبز دارد بسان تمدن امروزينه، قوميت نامی از همان ساختاری است که در بابل، مصر، روم و يونان به وجود آورده شده همسان آنکه امروز همين پديده فراچشم فرانسه، انگلستان، جرمنی و ايتاليا قرار داشته و مورد کار برد قرارمی گيرد.

پديده های جدايي ناپذير قوميت:

در اين ترديدی وجود ندارد که آغازحرکت قوميت به اساس جذبه پاک بود، به اين معنا که هدف نخستين راه انداختن اين حرکت, به خاطر آن بود که افراد قوم خاص برای منافع و مصالح مشترک خود، تلاش های مشترک نمايند و بربنياد نيازهای اجتماعی، دست به ساختار يك ملت يا جماعت بيازند.
اما به هرپيمانه ی که بنياد قوميت در ميان انسان ها تقويت يابد به طورلزوم به همان اندازه ريشه های عصبيت شان تقويت می يابد و برافراد وابسته به آن رنگ و بوی عصبيت غالب می گردد.
هرگاه قومی برای نگهداشت منافع خود به تنيدن رشته وحدت قومی مبادرت ورزند يا به عبارت ديگر، برای حفظ منافع خود، پيرامون خويش ديوار اعمار نمايند، به طور حتمی ميان افرادی که در داخل چهار ديوارى و آنهای که بيرون از آن هستند يا ميان خويش و بيگانه تفاوت و تفکيك به ميان می آيد, افراد خود را بر ديگران در تمام …بنابرين، در ميان اين طيف پيوسته صلح و جنگ به وجود آمده می تواند، ولی آنچه که مانع و سد بزرگ فراروی صلح قرار می گيرد و پله ی جنگ را سنگين می سازد همانا پديده عصبيت و حميت قومی است و اين عصبيت ويژگی لازمی قوميت است که همزمان با زايش پديده قوميت زاده می شود.معاملات ترحيج و حق اولويت می دهد و در تمام مصاف مردم خود را همراهی کرده از آنها حمايت و جانبداری می نمايد و هرگاه ميان اين دو دسته درونی و بيرونی، در زمينه های منافع و مصالح تصادم به وجود آيد، اينها در سنگردفاع از مردم خود برخواسته و از منافع و مصالح افراد خود پاسداری می نمايند و برای پاسداشت منافع افراد خود، از نقض و لگدمال کردن منافع ديگران دريغ نمی ورزند.
بنابرين، در ميان اين طيف پيوسته صلح و جنگ به وجود آمده می تواند، ولی آنچه که مانع و سد بزرگ فراروی صلح قرار می گيرد و پله ی جنگ را سنگين می سازد همانا پديده عصبيت و حميت قومی است و اين عصبيت ويژگی لازمی قوميت است که همزمان با زايش پديده قوميت زاده می شود.

عناصرتکوين و ساختارقوميت:

وحدت و همبستگی که بر اساس قوميت باشد همواره بر يك جانب استوار می باشد، برابراست هرطرف و جانبی که باشد؛ البته به شرط آنکه درميان شان چنان ضوابط و روابط قوی وجود داشته باشد که با وجود بيشتربودن افراد همه را به يك کلمه، يك نظر، برای يك هدف و يك کار جمع نمايد و تمام شاخه های قوم را به گونه ی با قوميت پيوند دهد که همه همانند بزرگ ترين کوه قرار گيرند و چنان در دلها و افکار افراد قوم, اين وحدت نهادينه شود که برای دستيابی منافع ملی و مصالح مشترک خود، همه متحدو يكپارچه شده و برای تحقق هدف خود، آماده هرگونه قربانی و فداکاری باشند.
رويكردها و جهت های که وحدت زا و مايه و پايه همبستگی و اتحاد است، بسيار است ولی از همان آغاز تاريخ تا اکنون، همه مليت ها و اقوام جز مسلمانان، مايه ها و رويكردهای زيرين در ساختار وحدت قومی شان نقش داشته است.
همگرايي نژادی: اين وحدت بربنياد نسل و نسب استوار می باشد.
همگرايي وطنی: اين وحدت وطنی گفته می شود که بربنياد جغرافيای خاص استوار می باشد.
همگرايي زبانی: دراين وحدت، زبان وسيله اساسی وحدت فکر و نظر قرار می گيرد و درساختار حرکت قوميت تأثير ويژه دارد.
وحدت رنگ: اين وحدت به اساس وحدت رنگ به وجود می آيد و بعداً اين احساس وحدت، چنان رشد می کند که سبب برای جدايي اين طيف از ديگران می شود.
مشترکات ابزارهای اقتصادی: به اثر مشترکات وسايل اقتصادی، افراد يك نظام اقتصادی از نظام اقتصادی ديگری جدا می گردد.
و اين جدايي به سرحدی می رسد که بر اساس همين تفاوت وسايل و ابزار، هر نظام اقتصادی برای دستيابی حقوق و منافع اقتصادی خود تلاش و تکاپو می نمايند و از افراد وابسته به خود به دفاع و حمايت می پردازد.از گذشته ها تا به امروز(سده ی بيست و يكم) اگر به هر پيمانه ی که عناصر اصلی اقوام و ملت ها مطالعه شود، شما همين عناصر مزبور را در می يابيد، که دو، سه هزارسال قبل از امروز، انديشه يونانيت، روميت، اسرائيليت، ايرانيت و … به بنياد همين پديده ها استواربود آنچنانی که اکنون همين ابزارهسته ی گرايش های انديشه جرمنيزم، ايتالويزم، فرانسويم انگريزيزيم، چاپانيزم و … قرار گرفته است.
نظام حکومتی مشترک: اين نظام حکومتی مشترک، مردم کشورخاص را به رسن نظم و دسپلين مشترک پيوند می دهد و اين امر سبب ساز برای ايجاد فاصله و جدايي ميان اين کشور و کشورهای ديگر می شود.
از گذشته ها تا به امروز(سده ی بيست و يكم) اگر به هر پيمانه ی که عناصر اصلی اقوام و ملت ها مطالعه شود، شما همين عناصر مزبور را در می يابيد، که دو، سه هزارسال قبل از امروز، انديشه يونانيت، روميت، اسرائيليت، ايرانيت و … به بنياد همين پديده ها استواربود آنچنانی که اکنون همين ابزارهسته ی گرايش های انديشه جرمنيزم، ايتالويزم، فرانسويم انگريزيزيم، چاپانيزم و … قرار گرفته است.

سرچشمه شروفساد:

اين واقعيت دارد که برکدام بنيادهای که اقوام مختلف جهان به وجود آمده و به آن استوارمانده اند، آنها اين پايه ها و بنيادهای را با کاربرد قوت و نيرومندی به وجود آورده اند و در کناراين، اين موضوع را بپذيريم که اين گونه ساختارهای قومی برای جهان و انسانيت مصبيت ها آفريده اند و جهان انسانی را به صدها و هزارها قسمت، تجزيه کرده اند و چنان بی احساسی در برابر همديگر را به وجود آورده اند که اگر گوشه ی از جهان از ميان برود، گوشه ی ديگرآن در برابر آن هيچ احساسی نمی داشته باشد.
واقعيت اين است که يك نسل را به نسل ديگری نمی توان تبديل کرد، از يك وطن وطنی ديگری نمی توان ساخت، گوينده زبانی را نمی توان به زبان ديگری تبديل کرد، افراد يك رنگ را نمی توان به رنگ ديگری تعويض کرد، اهداف اقتصادی يك قوم را نمی توان تبديل به اهداف اقتصادی قوم ديگری نمود، يك کشور به کشورديگری تعويض کرده نمی شود، ( چون همه آفريده پروردگاراند که به اين نمط و شکل به وجود آمده اند) .union
از اين همه چنان نتيجه به دست می آيد که به کدام بنيادهای که اقوام و ملت ها به وجود آمده اند، در ميان آن هيچ راه و روزنه ی برای آشتی نمانده است، و ا ين اقوام به اساس عصبيت و مليت گرايي، برخلاف يكديگر پيوسته در مصاف جنگ، مقابله و مسابقه با همديگر قرار می گيرند و برای از بين بردن يكديگر کوشش می نمايند و با هم می جنگند و به اثر جنگ نابود می شوند، و قومهای ديگر در همين فضای تيره وتاربه وجود می آيند و اين سلسله جريان می يابد که اين امر در حقيقت سرچشمه و منبع زايش هميشگی فساد، بدامنی و شرارت بوده و بزرگ ترين لعنت خداوند را براين اقوام موجب می شود و همچنان اين امر، نيرومندترين وسيله در دست شيطان قرار می گيرد که با آن دشمن ديرينه و هميشگی خود (انسان) را به شکست و ذلت مواجه  سازد.

تعصبات جاهلی:

خواسته فطری اين گونه قوميت اين است که عصبيت جاهلانه را در وجود انسان برمی انگيزد واين پديده به خاطری در ميان اقوام و مليت ها مخالفت و نفرت را ايجاد می نمايد که چرا فلان قوم يا قوم ديگری وجود دارد؟
اين طيف با معيارهای حق، صداقت، ديانت ومسلمانی هيچ وابستگی ندارند و تنها به خاطرآن که فلان سياه پوست است، در نظرانسان سفيدپوست حقيرو کم ارزش معلوم شده و فردامريكايي برای حق تلفی و تجاوز بر آنها خود را وقف می سازد.
برای شخص نشتاين به حيث يك شخصيت دانشمند, اسرائيل بودن بسنده است که جرمنيان از وی نفرت نمايند و برای تشکيدی, سياه پوست بودن کافی است که او باورمند باشد که اجازه است به جرم سزا دادن اروپائيان اختيار از وی گرفته شود و برای امريكا که خود را ملتی متمدن و مهذب جهان ميداند، جايز باشد که انسان حبشی را بگيرد و به آتش سوزاند به جرم اينکه او حبشی و سياه پوست است و برای فرانسوی ها، فرانسوی بودن و برای جرمنى ها جرمنی بودن بسنده است که از يكديگرنفرت نمايند و محاسن و نيكی های شان در نظرگاه يكديگرعيب و نقص فشرده اينکه امتيازات نژادی و مليتی, انسان را از ديدن حق و رعايت عدل و انصاف کور می سازد و به همين خاطراصول شرافت، عزت و معيارهای اخلاقی در قالب قوميت و مليت به سنجش گرفته می شود. بنابراين، گاهی يك پديده در جای شکل ستم و درجای انصاف، در مکانی صداقت و درجای دروغ و درجای ذلت و در مکانی شرافت اختيار می نمايد و اين موضوع به اساس معيارهای قومی در جاهای مختلف مفاهيم و مصداق های متضاد ميداشته باشند.جلوه نمايد و برای افغان ها، افغان بودن و برای دمشقيان عرب بودن کافی است که برای انگريزها و فرانسويان حق دهد که ايشان را مورد بمباردمان قرار دهند و آنها را قتل عام نمايند، گرچند چنين بمباردمان و تجاوز نزد شهروندان اروپا حرکت و عمليه وحشيانه انگاشته شود.

فشرده اينکه امتيازات نژادی و مليتی, انسان را از ديدن حق و رعايت عدل و انصاف کور می سازد و به همين خاطراصول شرافت، عزت و معيارهای اخلاقی در قالب قوميت و مليت به سنجش گرفته می شود. بنابراين، گاهی يك پديده در جای شکل ستم و درجای انصاف، در مکانی صداقت و درجای دروغ و درجای ذلت و در مکانی شرافت اختيار می نمايد و اين موضوع به اساس معيارهای قومی در جاهای مختلف مفاهيم و مصداق های متضاد ميداشته باشند.
آيا برای انسان از اين بيشتر ذهنيت و تصور اشتباه وجود دارد که يك شخص نالايق، بدعمل و شرير را بر انسانی دانشمند و نيك عمل تنها به خاطری ترجيح  و اولويت دهد که آن شخص نخست با وی زاده يك نسل اند و آن شخص دانشمند از نسل ديگری است يا انسان اول سفيدپوست است و دومی سياه پوست، شخص اول در سرکوه غرب زندگی می کند و دومی شهرنشين شرق، شخص نخست به يك زبان صحبت می کند و دومی به زبان ديگری، شخص اول تابعيت يك کشور, دارد و دومی تابعيت کشوری ديگری را.

رنگ پوست چه نقش و رولی در صفايي، پاکی و رفعت روح دارد؟
آيا عقل می پذيرد که کوه ها، درياها، زمين هموار در فساد و اصلاح اخلاق نقش دارد؟
آيا عقل می پذيرد که پديده يى در شرق حق باشد ولی در غرب باطل؟
آيا در قلب صفا و صحتمند, جای به اين تصور وجود دارد که معيار امتياز، شرافت و ارزشمندی انسان و جوهراو همانا خون، زبان و وطن باشد؟
يقيناً واضح است که عقل برای اين همه سوالات پاسخ منفی ميدهد، ولی نژاد و سمت گرايان که در واقع اين دو زادگان يك مادراند، به اين سوالات جواب مثبت می دهند.
عناصرنشنليزم در ترازوی نقد خرد:
لازم است که در اينجا مکثی نماييم بر مشترکات و نقاط همانندی که اساس نشنليزم و قوميت را تشکيل می دهد و بعداً به شگافتن اين قضيه پردازيم که آيا آنها در واقع بنيادهای سالم و قوی اند يا تنها بنيادهای خيالی و زاده شک و ترديد؟

نسل و نژاد:

نسليت و نژادانديشی چه چيزی است؟ تنها اشتراک خونی؟ نقطه آغازين آن نطفه مادر و پدر است که از آن روابط خونی چند انسان پديدآمده و از همين نقطه آغاز شده و خانواده تشکيل می گردد. پس از آن قبيله، نژاد و نسل از آن هسته می يابد و بعد از آن انسان از پدر خويش که مورث بلند و برتر اين نسل شمرده می شود، به اندازه ای فاصله می گيرد که موريثيت وی به يك شی خيالی و گمانی مبدل می گردد.
در دريای به اصطلاح “نسل” از بيرون جويبارها و نسل ها با هم يكجا می گردند بعد ازآن هيچ انسان دارای عقل، علم و دانش نمی تواند ادعا کند که اين دريا به شکل خالص آن, از آبی ساخته شده است که از منبع اصلی خود سرچشمه گرفته است.
اگر با وجود اين همه تشتت و پراگندگی، انسانی نسليت يا نسل پرستی و نژاد گرايي را برای خود براساس اشتراک خونی، سبب وحدت می داند، پس چرا به اساس اشتراک خونی وحدت و اتحادی را تشکيل نمی دهد که همه انسانها از همان پدر و مادر اولی تشکيل شده اند؟ و چرا همه انسان ها را به سوی يك نسل و يك اصل منسوب نمی نمايند؟
امروز که به افرادی خطاب بانی و مؤسس نسلی اعطا می شود اگر نسب ايشان را با دقت بنگريم حتماً در يك محلی باهم يكجا می شوند و پيوند می خورند که بالاخره اين همه از يك نسل اند که همانا آدم عليه السلام و بی بي حوا اند, پس چگونه به اساس نژادهای آريايي، ساميايي و … تقسيم شده می توانند؟
وطن گرايي:
اشتراک مرزها و سرحدات بيشراز اشتراک خونی موهوم و خيالی اند، انسان در محلی که تولد می شود ، بيشتر از يك مترمساحت ندارد، اگر انسان اين محل  را وطن خويش می خواند، پس يك کشور و مملکت را شايد نتواند کشور خود بخواند، وی در گرد اين ساحه محدود و بسا اوقات صدها و هزارها کيلومتر دور تر از آن يك امروز که به افرادی خطاب بانی و مؤسس نسلی اعطا می شود اگر نسب ايشان را با دقت بنگريم حتماً در يك محلی باهم يكجا می شوند و پيوند می خورند که بالاخره اين همه از يك نسل اند که همانا آدم عليه السلام و بی بي حوا اند, پس چگونه به اساس نژادهای آريايي، ساميايي و … تقسيم شده می توانند؟خط سرحدی را ترسيم مي کند و ادعا می کند اين جا وطن من است و آنسوی اين خط هرچه صورت می گيرد به من هيچ ارتباطی ندارد. اين فقط و فقط همانا تنگ نظری وی است، اگرچنين نيست پس در وطن خطاب نمودن به همه کره زمين هيچ مانعی برای وی وجود ندارد.
بنابردلايلی که شخص می تواند وطن خود را از يك مترمربع زمين به هزاران متر مربع وسعت دهد برهمان دليل, اين انسان می تواند وطنيت همه کره زمين را نيز ادعا نمايد.
اگر انسان دايره ديد و نظرخود را تنگ نسازد، می تواند مشاهده کند که اين درياها، کوه ها و… که او به گمان خود آن را مرزو سرحد جدا کننده تلقی نموده است، چگونه می توانند بين يك زمين و زمين ديگری فرقى به وجود اورده در حالى كه همه اجزای زمين بزرگی اند، پس بنابرکدام دليل درياها و کوه ها را حق می دهدتا به يك منطقه مشخص ارتباط داشته باشد.
چرا نمی گويد که من باشنده کرهء زمين هستم، همه کره ی زمين وطن من است، همه تعداد انسان های که در کره ی زمين زندگی می کنند، همه هموطنان من اند، من به همه سياره های زمين به همان اندازه حق دارم به اندازه ای که بالای يك مترمربع دارم.

امتيازات زبانی:

مشترکات زبانی فايده اش چنين است مردمی که به يك زبان حرف می زنند، فرصت و شانس تفاهم در ميان هم و ارايه و تقديم افکار به يكديگر بيشتر وجود دارد وفايده ی ديگرهمزبانی اين است آنهايي که به يك زبان حرف می زنند می توانند بدين وسيله مشکلات خود را مطرح کرده حل نمايند و تبادل افکار و نظريات در ميان هم به گونه درست صورت می پذيرد و احساس بيگانگی را کم می سازد.
ولی وسيله تعبيرو بيان فکر و نظر يعنی زبان، تابع وحدت فکر ونظر نيست يعنی آنهای که زبان شان مشترک است فکرشان هم مشترک باشد يك فکر و نظر به ده زبان مختلف تعبير می شود و امکان وحدت و همگرايي درميان  گويندگان به اين زبان ها نيز وجود دارد.

برخلاف اين، ده تن به يك زبان بيانيه های مختلف ارايه می نمايند واين حرفی دور از حقيقت نيست که افکار اينها با وجود همزبانی مختلف باشد (چون می شود که زبان اينها يك باشد ولی افکار و نظريات شان از هم متغاير و متفاوت باشد)
به همين خاطر وحدت فکری که در حقيقت روح قوم می باشد، اشتراکات زبانی را نياز ندارد و نه به اثر اشتراکات زبانی، ايجاد همفکری و وحدت نظر ضروری است، ولی سوال بزرگ اين است که زبان مرد در مردانگی اش و حسن و زيبايي ذاتی او چه نقشی دارد؟ تنها فرازمندی مقام شخص در ان نهفته است که يكی به آلمانی حرف زند  وديگری به زبان فرانسوی و … ولی پديده ی مهم و جوهراصلی در شخصيت آنها نهفته است نه در زبان.
فشرده اينکه در بيشرفت و رشد يك کشور ضرورت آن است که کارکنان آن به زبان همان کشور آشنايي داشته و حرف زنند، اما هيچگاه زبان در امتيازبخشی نقش ندارد.

رنگ انديشی:

در جامعه انسانی امتياز به اساس رنگ، پديده ی بی ارزش شمرده می شود، رنگ تنها صفت جسم است و شرافت انسان متکی برجسم نيست بلکه شرافت انسان وابسته بر روح و نفس ناطقه است، سرخ رنگی و زردرنگی همچنان سياه پوست بودن و سفيد پوست بودن يك پديده ی بی معنا است و ما در ميان گاو های شيردهنده سياه و سفيد هيچ فرقی قايل نيستيم بلکه ما نظر به شيرآنها می اندازيم، زيرا هدف ما همانا شير است نه گاو ها.
هرگاه صفات معنوی انسان ناديده گرفته شود و تنها نظر به رنگ و پوست انداخته شود، اين در واقع بزرگ ترين  نشانه ی بی خردی است.

ديدگاه وسيع و گسترده ى اسلام :

آنچه که اسلام می گويد، حق بوده  و حرفی است درست و بهتر، اسلام فرق ها و تفاوت های مادی و حسی را در ميان انسان ها نمی پذيرد که معيارشايستگی و فرازمندی باشد، اسلام می گويد همه انسان ها از يك اصل زاده شده اند:
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالا كَثِيرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالأرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا (١)وَآتُوا الْيَتَامَى أَمْوَالَهُمْ وَلا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَلا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِكُمْ إِنَّهُ كَانَ حُوبًا كَبِيرًا (٢) (سوره النساء آيه 1)

ترجمه: اى مردم از پروردگارتان كه شما را از نفس واحدى آفريد و جفتش را [نيز ] از او آفريد و از آن دو مردان و زنان بسيارى پراكنده كرد بترسيد و از خدايى كه به [نام] او از همديگر درخواست مي‏كنيد هراس نماييد و زنهار از خويشاوندان مبريد كه خدا همواره بر شما نگهبان است.
وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ  (سوره انعام آيه 98)

ترجمه: و او همان كسى است كه شما را از يك تن پديد آورد پس براى شما قرارگاه و محل امانتى [مقرر كرد] بى‏ترديد ما آيات خود را براى مردمي كه مي‏فهمند به روشنى بيان كرده‏ايم.
پس ازاين،  الله متعال در مورد اختلاف و تفاوت نسل و نژاد انسانی چنين می فرمايد )  يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ (١٣) (سوره
حجرات آيه 13)
ترجمه: اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفريديم و شما را ملت ملت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست بى‏ترديد خداوند داناى آگاه است.
يعنی تفاوت و اختلاف اقوام و قبايل و طيف های بشری برای سهولت شناخت بوده نه آنکه وسيله ی برای دشمنی و عداوت در ميان همديگر، يا ابزار فخر و نازيدن بريكديگر و عامل بروزجنجال و جنگ باشد.
در اين اختلاف اقوام و مليت ها آنچه که معتبراست اصل انسانی است نه نفس قبايل و قوميت ها و آنچه که مايه تفاوت و اختلاف حقيقی ميان انسان هاست همانا از رهگذر داشتن اخلاق و اعمال شايسته می باشد نه براساس پديده های ديگری.
خداوند بعد ازاين مشخص می نمايد که راه افتادن اختلافات در ميان شما از رهگذر گروه گرايي عذاب پروردگار است، تا مزه دشمنی را حس نماييد.
قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَيُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ (٦٥) (سوره انعام آيه 65)

ترجمه: بگو او تواناست كه از بالاى سرتان يا از زير پاهايتان عذابي بر شما بفرستد يا شما را گروه گروه به هم اندازد [و دچار تفرقه سازد] و عذاب بعضي از شما را به بعضي [ديگر] بچشاند بنگر چگونه آيات [خود] را گوناگون بيان مي‏كنيم باشد كه آنان بفهمند.
اسلام اين گونه گروه سازی و گروپ بندی را جرم می داند و به اساس همين جرم بود که فرعون گرفتار عذاب گرديد:
إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الأرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ (٤) (سوره قصص آيه 4)
ترجمه: فرعون در سرزمين [مصر] سر برافراشت و مردم آن را طبقه طبقه ساخت طبقه‏اى از آنان را زبون مي‏داشت پسرانشان را سر مي‏بريد و زنانشان را [براى بهره‏كشى] زنده بر جاى مي‏گذاشت كه وى از فسادكاران بود.
پس از اين، الله متعال می فرمايد که زمين از آن الله متعال است، که انسان نائب و خليفه اوتعالی در روی زمين است. و الله متعال همه اشيا و پديده های را تابع انسان کرده و به خدمت او گماشته است، پس بايد انسان برده و غلام کسی ديگرنشود، زمين الله متعال گسترده و پهناوراست و به روی انسان باز و غيرمرزبند شده است که از آن همواره انسان کارگيرد و استفاده نمايد، گاهی اگر جايي را خوش ندارد، می تواند به جای ديگررخت اقامت و سکونت اندازد آن جای که سرشار از نعمت های پروردگار باشد.
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لا تَعْلَمُونَ (٣٠) ( سوره بقره آيه 30)

ترجمه: و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمين جانشيني خواهم گماشت.
زمين ازآن الله متعال است:
إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الأرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا (٩٧) (سوره نساء آيه 97)

ترجمه: كسانى كه بر خويشتن ستمكار بوده‏اند [وقتى] فرشتگان جانشان را مي‏گيرند مي‏گويند در چه [حال] بوديد پاسخ مي‏دهند ما در زمين از مستضعفان بوديم مي‏گويند مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت كنيد پس آنان جايگاهشان دوزخ است و [دوزخ] بد سرانجامي است.
اگر شما تمام قرآن را بخوانيد هيچ کلمه ی را شما پيدا کرده نمی توانيد که در آن نسل انديشی و نژادگرايي و طن پرستی مورد تأييد قرار گرفته باشد بلکه برغم اين، می بينيد که خطاب اسلام به تمام انسان است و همه انسان ها را به سوی نجات و کاميابی فرامی خواند و در اين زمينه فرقی و تفاوتی و تفکيكی ميان هيچ قوم، ملت، وطن ، نژاد و کشور وجود ندارد. و زمينی که در آن قرآن نازل شده است همانا مکه است و در مورد آن چنين می فرمايد: إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءً الْعَاكِفُ فِيهِ وَالْبَادِ وَمَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ (٢٥) (سوره حج آيه 25)

ترجمه: بى‏گمان كسانى كه كافر شدند و از راه خدا و مسجدالحرام كه آن را براى مردم اعم از مقيم در آنجا و باديه‏نشين يكسان قرار داده‏ايم جلو گيري مي‏كنند و [نيز] هر كه بخواهد در آنجا به ستم [از حق] منحرف شود او را از عذابي دردناك مي‏چشانيم.
هرملک ملک ماست      که ملک خدای ماست

اسلام عليه تعصبات جهاد و مبارزه می نمايد:

از بحث های گذشته چنان پديدارشد که پس از شرک و کفر، دشمن بزرگ ديگر از بحث های گذشته چنان پديدارشد که پس از شرک و کفر، دشمن بزرگ ديگر اسلام همانا طاغوت نژاد گرايي و تعصبات سمتی و منطقه يي است و رسول الله صلی الله عليه وسلم پس از شکست دادن جبهه کفر و شرک، توجه مبارزاتی خود را متوجه از بين بردن همين پديده کرد و زندگی خود را در اين مورد وقف نمود،اسلام همانا طاغوت نژاد گرايي و تعصبات سمتی و منطقه يي است و رسول الله صلی الله عليه وسلم پس از شکست دادن جبهه کفر و شرک، توجه مبارزاتی خود را متوجه از بين بردن همين پديده کرد و زندگی خود را در اين مورد وقف نمود، اگر شما به ارشادات نبوی متوجه شويد، برای تان معلوم می گردد که رسول الله صلی الله عليه وسلم چگونه امتيازات و تفاوت های ارزشی برمبنای خون، رنگ، زمين، زبان، بادار و غلام را از بين برد و همه اين معيارهای دروغين امتياز را لگدمال کرد و همه ديوارهای غيرطبيعی امتيازات ميان انسان ها را فروانداخت و همه انسان ها را از يك اصل و نسب معرف نمود، رسول الله صلی الله می فرمايد:
(عن جبير بن مطعم أن رسول الله صلي الله عليه وسلم قال ليس منا من دعا إلى عصبية وليس منا من قاتل على عصبية وليس منا من مات على عصبية) (سنن ابی داود 13/ 325)
از مانيست کسی که برای عصبيت فراخواند و به خاطرعصبيت بجنگد و در راه عصبيت بميرد.
رسول الله صلی الله عليه وسلم با اين اعلان خود، تمام امتيازات براساس زبان، وطن، رنگ و نژاد را لغو نمود:
(قال رسول صلي الله عليه وسلم: أيها الناس, ألا إن ربكم واحد, ألا وإن أباكم واحد, ألا لا فضل لعربي على عجمي, ولا لعجمي على عربي)
اي مردم! آگاه باشيد که پروردگار شما يكی است، پدر شما يكی است، نه عربی برعجمی فضيلت دارد و نه عجمی برعربی.
و مشخص کردکه معيارارزش و فضيلت تقواست:
(فليس لعربي على عجمي فضل, ولا لعجمي على عربي فضل, ولا لاسود على أبيض  و لا لابيض على أسود فضل إلا بالتقوى)
نه عربی برعجمی فضيلت و برتری دارد و نه عجمی برعربی برتری دارد و نه سياه پوست برسفيد پوست برتری دارد ونه سفيدپوست برسياه پوست برتری دارد جز به تقوا.
( عن أنس بن مالك رضى الله عنه قال قال رسول الله صلي الله عليه وسلم اسمعوا وأطيعوا وإن استعمل عليكم عبد حبشي كأن رأسه زبيبة)
يعني بشنويد و فرمان بريد گرچند يك غلام حبشی برشما اميرگماشته شودکه سروی بسان کشمکش باشد.
پس از فتح مکه، زمانی که سرها و گردن های سرداران عربی خم گرديد، رسول الله در خطبه خود فرمود: (ألا وإن كل شيء من أمر الجاهلية موضوع تحت قدمي هاتين)
آگاه باشيد که همه امتيازات و افتخارات جاهليت زيراين قدمهای من است.
(عن أبي هريرة قال : قال رسول الله صلي الله عليه وسلم: إن الله عز وجل قد أذهب عنكم عبية الجاهلية وفخرها بالاّباء)
الله متعال غرور و کبرجاهليت و فخرکردن به پدران و نياکان را از شما دور کرد و از بين برد.
پس از ادای عبادت پروردگار ، سه چيز را  به دربارالله متعال شهادت دهيد:
نخست: جز الله متعال هيچ معبودی نيست.
دوم: حضرت محمد صلی الله عليه وسلم بنده و رسول الله متعال است.
سوم: همه بندگان خداوند متعال درميان هم برادران اند.

نويسنده: ابوالاعلی مودودي

ترجمه: نقيب الله حميد

د ښوونکي لارښود کتابونه
د نصاب کتابونه

Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

Atomic Habits
Back to top button
واسع ویب