۱_خودپسندی : 

اکثر ما خود را از دیگران بهتر میدانیم و میخواهیم که همیشه از دیگران بهتر زندگی کنیم و به همین خاطر حتی الوسع جلوی پیشرفت دیگران را میگیریم ، در حالی که در کشورهای پیشرفته ، پیشرفت یکی از اعضای جامعه پیشرفت همه جامعه شمرده میشود ، و مردم برای پیشرفت خود و جامعه به پیشرفت همدیگر کمک میکنند ، چنانچه ضرب المثلی مشهور وجود دارد که :
اگر میخواهی جای رئیست را بگیری او را به سوی مقام بالاتر سوق بده

۲_عدم تعاون : 

در کشور های پیشرفته ، افراد جامعه کارها را حتی اگر کار کوچک و بی اهمیتی باشد با همکاری هم انجام میدهند ، در حالی که ما ترجیح میدهیم مهمترین کارها را به تنهایی انجام بدهیم و اگر لازم باشد دست دیگران را هم کوتاه میکنیم تا همه چیز به نام خودمان ختم شود .
۳_وابسته گی به تاریخ : ما همواره به تاریخ فکر میکنیم و از تاریخ و افتخارات اجدادمان حرف میزنیم و در مجموع تاریخ بخش مهمی از زندگی مان را تشکیل میدهد و این گونه است که ما به جای افتخار آفریدن ، افتخارات اجدادمان را ورد زبان مان میکنیم و به جای تلاش برای پیشرفت ، به تمدن گذشته گان مان میبالیم و این گونه است که ما جهان سومی مانده ایم .

۴_وجدان کاری ‌:

در کشورهای پیشرفته مردم وظیفه خودشان را به نحو احسن انجام میدهند و وجدان خود را شاهد تمام اعمال شان میدانند اما در کشورهای عقب مانده چیزی به نام وجدان کاری وجود ندارد و چنانچه کسی بداند که کارهایش مورد نظارت مقام های بالاتر نیست از هیچ خیانتی دریغ نمیکند .

۵_تکیه کردن به منابع :

در کشورهای پیشرفته ، تاریخ و منابع طبیعی نقشی در پیشرفت ندارند چنانچه بسیاری از کشورهای پیشرفته ، نه تاریخ چندهزارساله دارند و نه منابع طبیعی ، اما افراد جامعه با خود گذری و تلاش کشورشان را به بلندترین قله های ترقی رسانده اند .

۶_عدم وابسته گی به شغل : 

در کشورهای پیشرفته ، مردم عاشق شغل و وظیفه شان هستند و در هر پست و مقامی باشند با جدیت کارشان را انجام میدهند ولی در کشورهای عقب مانده مردم فقط و فقط به دنبال شغل هایی با حقوق عالی میگردند و به پست های پایین به چشم حقارت مینگرند و اگر درین پست ها باشند حتی الوسع از کار کردن فرار میکنند .

۷_ عدم وابسته گی به تحصیلات :

تحصیلات نقش مهمی در پیشرفت جوامع دارد ، یکی از دلایل عقب ماندگی ما کمبود قشر تحصیل کرده در جامعه میباشد ، کمبود قشر تحصیل کرده دلایل زیادی دارد ، منجمله : جنگ های به اصطلاح داخلی ‌، فقر ، ناامنی و . . .
ولی در کنار آن دلایل دیگری هم هست ، به طور مثال : عدم آگاهی مردم از فواید تحصیلات و . . .
همچنین مردم دلایلی هم برای تحصیل نکردن میتراشند ، به طور مثال مسئله سن ، چنانچه در جوامع عقب مانده مردم فکر میکنند که اگر کسی در کودکی درس نخوانده باشد و به مکتب نرفته باشد در بزرگسالی نمیتواند درس بخواند و این کار را عیب میدانند ، در حالی که در چین خانم مازئوکسین در سن ۱۰۲ سالگی در یکی از مدارس ابتدایی چین ثبت نام کرد و هم اکنون در صنف اول درس میخواند !

۸_نداشتن برنامه برای آینده :

مردم جهان سومی هیچوقت برای هیچ کارشان حتی اگر خیلی مهم هم باشد برنامه ای درست نمیکنند و حتی در مورد آینده شان هم برنامه ای ندارند ، ولی در کشورهای پیشرفته مردم برای کارهای کوچک شان هم برنامه خاصی درست میکنند و اگرچه باورش سخت است اما خیلی از آن ها از کودکی برنامه کارهای آینده شان را میچینند و همانطور میشود که آنها میخواهند .

۹_عدم پذیرش دیگران :

اکثر ما همدیگر را بنابر نژاد و زبان و مذهب میشناسیم و به شعار برادری و برابری قلبا باور نداریم و مدام در پی تحقیر و توهین به هم هستیم و فقط و فقط اجدادمان را به رخ هم میکشیم و همه چیز را برای خودمان میخواهیم در صورتی که بدون هم دیگر پذیری پیشرفت محقق نخواهد شد .

۱۰_وطن دوستی : 

در کشورهای پیشرفته شهروندان با تمام توان از کشور و منافع ملی شان حمایت میکنند و برای پیشرفت کشورشان از هیچ کاری دریغ نمیکنند ، چنانچه در ژاپن مردم بخاطر کار زیاد چشم از جهان میبندند
ولی در کشورهای جهان سوم مردم فقط و فقط به خودشان فکر میکنند و چنانچه مقدور باشد حاضرند بخاطر مبلغ ناچیزی کشورشان را بفروشند و اگر پیش بیاید برای یک زندگی خوب کشورشان را به آتش بکشند .
و این گونه است که ما سالهاست در ردیف کشورهای جهان سوم هستیم و بدون آنکه بخواهیم کشورمان را در حالت فقر و عقب ماندگی نگه میداریم ، امیدوارم مقاله من را به دقت خوانده باشید و فهمیده باشید که ما خودمان دلیل اصلی عقب ماندگی کشور و جامعه مان هستیم و تا خودمان نخواهیم کشورمان پیشرفت نخواهد کرد .

با عرض حرمت

محمد شریف منصور