نگاهی به دوران سلطنت شاه زمان کبیر
زمان شاه سومین شاهنشاه سلسله درانی بود و پس از سقوط او دوران طلایی سلسله درانی به پایان رسید .
آغاز سلطنت :
همایون برادر بزرگتر شاه زمان سلطنت او را نپذیرفت و علم شورش برافراخت ولی از شاه زمان شکست های فاحش خورد و در آخر توسط محمد خان حکمران لیه دستگیر و به فرمان شاه زمان از هردو چشم نابینا شد (۲)
همایون چرا کور شد ؟
همانطور که دیدیم همایون سلطنت شاه زمان را نپذیرفت و با او بیعت نکرد و بر علیه او شورید ، همایون در نبود شاه زمان به قندهار لشکر کشید و در میدان جنگ شخصا به شاهزاده قیصر فرزند شاا زمان ضربت شمشیری زد و او را زخمی کرد .
بزرگترین اشتباه همایون زخمی کردن شاهزاده قیصر بود ، شاه زمان ذاتا انسان بی رحمی نبود و اگر او چنین بود برادرانش را در حبس از دم تیغ میگذراند ، محمود هم سودای پادشاهی در سر داشت و برای گرفتن تاج و تخت لشکری مهیا کرد ولی شاه زمان او و لشکرش را درهم کوبید و محمود به هرات فرار کرد و بعد مادرش را برای شفاعت به حضور شاه زمان فرستاد ، شاه زمان شفاعت مادر محمود را پذیرفت و او را بعد از آن همه مشکلاتی که به بار آورده بود عفو کرد ، سرداران او را هم ضمن بخشیدن هدایای ارزنده مورد عفو قرار داد . (۳)
همایون با زخمی کردن قیصر ثابت کرد که برای رسیدن به تاج و تخت از هیچ کاری سرباز نخواهد زد و اگر همایون نابینا نمیشد جنگ های او و شاه زمان با همان حرارت ادامه میافت .
عبدالشکور ایثار یکی از خبرنگاران افغانستان در پیج فیسبوکش در مورد شاه زمان چند سطری نوشته است که مملو از اشتباه املایی و اشتباه های غیر قبل قبول است مثلا : حتی را حتا نوشته ، گذراند را گزراند نوشته است و اشتباهات دیگر او :
او نوشته است که شاه زمان در دوران سلطنت پدرش متولد شده و در ۲۱ و یا ۲۲ سالگی به تخت نشسته است ، عبدالشکور منابع این دو تاریخ را ذکر نکرده است ،
تیمورشاه در سال ۱۷۷۳ به پادشاهی رسید و در ۱۷۹۳ دارفانی را وداع گفت ، حتی اگر شاه زمان در سال اول سلطنت پدرش به دنیا آمده باشد بازهم هنگام جلوس به تخت سلطنت درانی ۲۰ سال داشته است ک با گفته جناب ایثار همخوانی ندارد ، مرحوم غبار سن شاه زمان را هنگام تاجگذاری ۲۴ سال و مولف تاریخ احمدشاهی ۲۳ سال نوشته است .( ۴ و ۵ )
و در آخر نوشته که شاه زمان کور کردن را اختراع و خودش هم از آن بهره برده است ، و در جواب مخاطبانش گفته است که اختراع را طنزگونه و کنایه ای نوشتم .
اختراع یعنی کسی کاری بکند که پیش از او کسی نکرده و چیزی را ایجاد کند که قبل از آن موجود نبوده است ، شاه زمان چطور میتواند مخترع کور کردن باشد در حالی که نادرشاه افشار چندین دهه قبل از او فرزندش رضا قلی میرزا را از بینایی محروم کرده بود ؟
نادرشاه هم مخترع این کار نبود و کور کردن در عصر صفویان هم شایع بود به طور مثال شاه عباس دو تن از فرزندانش را کور کرد ، البته بعد از شاه زمان هم کور کردن در ایران ادامه یافت و محمدشاه جانشین فتحعلی شاه دو برادرش را کور کرد .
با گذشت بیش از دو قرن اکنون کسی شاه زمان را برای کور کردن همایون ملامت نمیکند بلکه مورخان مانند مرحوم غبار بخشیدن محمود را به باد انتقاد میگیرند .
اگر شاه زمان محمود را نمیبخشید و او را مانند همایون مجازات میکرد به طور حتم اکنون تاریخ را به گونه دیگری میخواندیم .
شاه زمان شیفته قدرت نبود و گرنه قبل و یا بعد از دفن پدر به جای آنکه لویه جرگه را برگذار کند اعلان سلطنت میکرد .
شاه زمان یکی از بزرگ مردان این سرزمین است نه سوژه طنز و کنایه
در ضمن امیدوارم جناب ایثار به شغل پراهمیت خبرنگاری اکتفا کنند و تاریخ نگاری را به نویسندگان و مورخان واگذارند .
شاه زمان ، استعمار ستیز بزرگ :
تمام مورخانی که سرگذشت شاه زمان را نوشته اند اتفاق نظر دارند که او از بزرگترین دشمنان استعمار گران انگلیسی بود و با جدیت میکوشید که شر آنها را از سر هند کم کند .
با شناختی که از شاه زمان کبیر داریم میدانیم که اگر فتنه انگیزی های محمود نبود و آن فرومایه بازیچه دست انگلیسی ها و ایرانی ها نمیشد شاه زمان کبیر به آسانی میتوانست هند را از چنگال بریتانیا نجات بدهد .
حکام هند منجمله تپو سلطان بارها از شاه زمان درخواست کردند که به هند لشکر بکشد و آنها را از استعمار بریتانیا نجات بدهد ، او پذیرفت زیرا از یکسو میل داشت که به هند لشکر بکشد و به وسعت قلمرواش بیفزاید
و از سوی دیگر خطر تحکیم سلطه انگلیس بر هند و عواقب آن برای افغانستان را درک میکرد .
بریتانیایی ها هم محمود و فیروز را مورد حمایت قرار دادند و موفق شدند با بذل پول فتحعلی شاه بوالهوس را با خود متحد کنند .
محمود هم به نوبه خود چندین بار به جنگ شاه زمان رفت ولی هربار بدتر از بار دیگر شکست خورد .
جنگ روانی :
بریتانیایی ها با شناخت عمیقی که از رشادت و دلاوری و درایت شاه زمان داشتند میدانستند که در میدان جنگ حریف شاه زمان نخواهند شد بنابرین سناریوهای مختلفی را برای براندازی شاه زمان طرح کردند ، یکی از آن سناریو ها سقوط شاه زمان از طریق تبلیغات منفی و جنگ روانی بود ،
شاه زمان و وزیر رحمت الله خان هم حدالامکان ماموران مخفی جنگ نرم بریتانیا را شناسایی و به دار مجازات می آویختند .
مثلا میا غلام محمد جاسوس روحانی نما انجمنی سری تشکیل داده بود و میخواست بوسیله تشویق اشخاص سرشناس کوتایی را به راه بیندازد و شاه زمان را از سلطنت برکنار و وزیر رحمت الله خان را اعدام کند .
شاه زمان و رحمت الله خان بوسیله یکی از وفاداران دولت از این نقشه شوم مطلع شدند و میامحمد و اعضای انجمن شیطانی او یکی پس از دیگری از دم تیغ گذشتند .(۶)
یکی دیگر از فتنه انگیزان عطامحمد ملقب به حاضرخان بود که مردم قندهار را بر علیه شاه زمان میشوراند ، شاه زمان محرمانه برای زمان خان پیام فرستاد که شخصی به نام دلک را شبانه برای کشتن عطامحمد بفرستد ، این ماموریت با موفقیت انجام شد .(۷)
افغانستان ، قدرت بزرگ :
قدرت نظامی افغانستان در عصر شاه زمان :
در وصف قدرت نظامی افغانستان در عصر شاه زمان همین بس که اکثر حکام هند مصرانه از دعوت میکردند که به هند لشکرکشی کند و آنها را از چنگال استعمارگران بریتانیایی نجات بدهد .
و حتی ناپلئون هم در پی اتحاد با او بود ولی شاه زمان که میخواست با تکیه بر توان نظامی خودش اشغالگران بریتانیایی را از هند اخراج کند نپذیرفت (۹)
لطفعلی خان زند شاه آواره ایرانی هم قبل از مرگ میخواست تا به افغانستان بیاید و برای پس گرفتن تاج و تختش از او کمک بگیرد ولی موفق نشد (۱۰)
شاه زمان ، مدافع تمامیت ارضی :
شاه زمان کبیر یکی از بزرگترین مدافعان تمامیت ارضی افغانستان در تاریخ کشور است ، او حدود یک دهه با تمام قوا در برابر تجزیه طلبان ایستاد و قلمرو وسیع سلطنت درانی را حفظ کرد ، متاسفانه جانشینان او سر مویی از شجاعت و درایت او را نداشتند و پس از شاه زمان بخش وسیعی از قلمرو کشورمان را از دست دادیم .
پایان کار شاه زمان :
بالاخره اتحاد مثلث شوم یعنی انگلیسی ها ، ایرانی ها و محمود توانست شاه زمان را از سلطنت خلع و از بینایی محروم کند .
یاران وفادار شاه زمان مانند وزیر رحمت الله خان و زمان خان هم پس از دستگیری به شهادت رسیدند .
روح شهریار پرآوازه افغانستان و یاران وفادارش شاد و یادشان گرامی باد .
محمد شریف منصور
منابع :
۱_افغانستان در مسیرتاریخ ، مرحوم غلام محمد غبار ، ص ۳۷۹
۲_همان منبع ، ص ۳۸۳
۳_تاریخ درانیان (احمدشاهی)مترجم سیدحسین شیرازی ، ص ۱۵۹ و ۱۶۰
۴_افغانستان در مسیر تاریخ ، غبار ص ۳۷۹
۵_تاریخ درانیان (احمدشاهی) ص ۱۳۸
۶_افغانستان در مسیر تاریخ ، غبار ، ص ۳۸۶
۷_تاریخ درانیان ، ص ۱۷۰
۸_همان منبع ، ص ۱۸۷
۹_افغانستان در مسیر تاریخ ، ص ۳۸۱ و ۳۸۲
۱۰_لطفعلی خان زند ، پناهی سمنانی ، ص ۱۶۴