نقش تطبیق حدود در تحکیم امنیت

چون اجرای حدود و تطبیق قانون در تأمین امنیت نقش مهم دارد. بناءً حدود الله متعال برکسانی اجرا می گردد که جان، مال و یا آبروی مردم را مورد تهدید قرار می دهند و امنیت جامعه را تهدید می کنند. اگر با تطبیق حدود الهی،‌ متناسب با جنایت شان مجازات شوند و دست شان از آزار و چپاول مال و آبروی مردم و تهدید امنیت جامعه قطع گردد، آنگاه مردم در سایه امنیت و آرامش زیست خواهند کرد و زندگی شان از هر خطری مصئون و محفوظ خواهد ماند.

افراد جنایتکاری که امنیت و آرامش عمومی را سلب می کنند و اموال و نفوس مردم را تهدید می نمایند و مردم را در معرض خطر قتل و غارت قرار می دهند،‌ باید سخت مجازات شوند؛ زیرا اسلام آئینی است که به منظور فراهم کردن فضای امن و خالی از هرگونه نا امنی و نگرانی در کنار فکتور های تشویقی که برای دور کردن انسان ها از عوامل مخل امنیت در نظرگرفته برخی قوانین و مقررات تنبیهی را مقرر داشته است؛ زیرا به تجربه ثابت گردیده که برخی انسان ها فقط هنگامی که به مجازات سخت و کیفر شدید مواجه شوند دست از گناه می کشند و خود را آلوده به معصیت نمی نمایند. از آنجا، گناهانی که از آدمی سر می زند اغلب به حیطۀ فردی خویش محدود نمانده و عواقب و نتیجۀ آن دامنگیر اجتماع نیز شده و در نتیجۀ امنیت عمومی را به مخاطره می افگند.

اجرای این قوانین و مقررات باید از سوی مجریان حکومت با جدیت دنبال شود تا در تأمین امنیت سهم خود را ایفا نمایند و یا مؤثر باشد به عنوان نمونه گناهان بزرگ مانند قتل، دزدی و محاربه از جمله عواملی هستند که اگر نسبت به آنها از جانب ارگان های امنیتی، عدلی و قضایی هر گونه سهل انگاری و مسامحه یی صورت گیرد بسیار زود تراز آنچه تصور میکنید در جامعه شیوع پیدا کرده و فراگیر میشود و در نتیجه امنیت اجتماع را به طور جدی تهدید می نمایند . از همین رو در آیات بسیاری از قرآن کریم نسبت به این گناهان هوشدار های داده شده است تا انسان ها از ارتکاب آنها خود داری کنند و چنانچه کسی پا را از این حدود الهی فراتر نهد و مرتکب یکی از این گناهان گردد، باید مطابق دستورات قرآن کریم و شرع مقدس با مرتکبین آنها برخورد قانونی شود.

در قرآن کریم حکم قصاص در رابطه با مرتکبین قتل وضع گردیده و الله متعال از این اصل به عنوان عاملی برای تداوم حیات جامعه در سایۀ امنیت یاد فرموده است :« یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَیكُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَى).( ) اى كسانى كه ایمان آورده ‏اید در بارۀ كشتگان بر شما حق قصاص مقررشده. (وَلَكُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیاةٌ یاْ أُولِی الأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ).( ) اى خردمندان شما را در قصاص زندگانى است، باشد كه به تقوا گرایید.

این آیه که در نهایت فصاحت و بلاغت بوده و به صورت یک شعار اسلامی در ذهن همه گان نقش بسته است و به خوبی نشان میدهد که قصاص در اسلام به هیچ وجه جنبه انتقام جوئی ندارد؛ بلکه دریچه ای است به سوی حیات و زندگی انسان ها، و از سوی دیگر ضامن حیات جامعه است؛ زیرا اگر حکم قصاص به هیچ وجه وجود نداشت و افراد سنگدل احساس امنیت میکردند جان مردم بی گناه به خطر می افتاد؛ همانگونه که در کشور های که حکم قصاص به کلی لغو شده آمار قتل و جنایت به سرعت بالا رفته است و در نتیجه جامعه از نظر امنیتی دچار بحران گردیده است. از طرف دیگر مایۀ حیات قاتل است چرا که او را از فکر آدم کشی تا حد زیادی باز میدارد و کنترول میکند و موجب تأمین امنیت اجتماعی میگردد.( )

همچنین در باره معضل دزدی و سرقت که یکی ازعوامل دیگری برهم زننده نظم جامعه و ایجاد نا امنی است قرآن کریم چنین فرمان میدهد :« وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَیدِیهُمَا جَزَاء بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزِیزٌ حَكِیمٌ»( ) و مرد و زن دزد را به سزاى آنچه كرده‏ اند دستشان را به عنوان كیفرى از جانب خدا ببرید و خداوند توانا و حكیم است.

با توجه به مفاد آیۀ مبارکه این مطلب به خوبی اثبات میشود که از نظر اسلام امنیت جامعه از چنان اهمیتی برخوردار است که فرمان میدهد به سبب برهم زدن آن دست یک انسان قطع گردد و مرتکب ایجاد نا امنی در جامعه ، یک عمر بدون دست زندگی کند؛ ولی امنیت اجتماع محفوظ بماند. اگر امروز دزدی در جامعه فراوان است به خاطر آنست که چنین حکمی اجرا نمی شود و لذا در محیطی که این حکم اجرا میگردد امنیت فوق العاده از نظر مالی در جامعه حکم فرما بوده و جالب این که این حکم اسلامی با وجود این که قرن هاست اجرا میشود و مسلمانان در پناه آن از آغاز اسلام تا حال درامنیت و رفاه زنده گی می کنند، در مورد تعداد بسیار کمی از افراد که از چند نفر تجاوز نمیکرد و در طی چندین قرن اجرا گردیده است.( )

در اینجا ضروری است که به یکی از آیات قرآن کریم که فرمان مبارزه با عوامل ایجاد نا امنی در جامعه را صادر فرموده اشاره نماییم تا هرچه بیشتر به اهتمام قرآن کریم در امر مبارزه با اخلال گری امنیت واقف شویم. چنانچه الله متعال میفرماید:«إِنَّمَا جَزَاء الَّذِینَ یحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَادًا أَن یقَتَّلُواْ أَوْ یصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَیدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ ینفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْی فِی الدُّنْیا وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ».( ) سزاى كسانى كه با دوستداران خدا و پیامبرش مى ‏جنگند و در زمین به فساد مى‏ كوشند جزاین نیست كه كشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پای شان بر خلاف جهت ‏یكدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند این رسوایى آنان در دنیاست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت.

در این آیۀ شریفه عبارت « إِنَّمَا جَزَاء الَّذِینَ یحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ» بیان کنندۀ حال کسانی است که به دشمنی با خدا و رسول خدا ( صلی الله علیه وسلم ) اقدام میکنند، و مراد از محاربه یعنی دشمنی با خدا و رسول،عملی است که برگشت میکند به ابطال اثر چیزی که رسول از جانب الله سبحان بر آن مامور شده است، نظیر جنگیدن کفار با رسول و با مسلمانان و راهزنی راه زنان که امنیت را خدشه دار میسازد، امنیتی که با گسترش دامنۀ حاکمیتش آن را وسعت بخشیده و همین که بعد از ذکر محاربه با الله و رسول جملۀ (وَیسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَادًا) را آورده، معنی مورد نظر را مشخص میکند و می فهماند که منظور از محاربه با خدا و رسول افساد در زمین از راه اخلال به امنیت عمومی و رهزنی است.( )

پس از آنکه دانستیم مراد از محاربه با خدا و رسول، اخلال در امنیت اجتماع است با نگاه به متن آیۀ مبارکه استفاده میشود که برای آنان که امنیت اجتماع را برهم زده و موجبات نا امنی جامعه را فراهم آورده اند. خداوند متعال چهار نوع کیفر معین فرموده است که بنا بر نوع جرم، حاکم اسلامی یکی از آنها را برای مجازات در نظر میگیرد که عبارت است از: کشته شدن، به دار آویخته شدن، بریدن دست و پای آنها به طور مخالف و تبعید از محل زندگی. در ضمن، آیۀ مبارکه به خوبی بیان گر اهمیت والای امنیت جامعه در آئین اسلام است. چرا آنانی که به این امر مهم لطمه وارد می نمایند به عنوان محارب با الله و رسول یاد شده اند؟ یعنی امنیت جامعه امریست که به طور مستقیم وابسته به الله و رسولش است و جزء حدود الهی محسوب میگردد و هرکه به این حدود تجاوز کند در واقع حد و مرز الهی را مورد سوء قصد قرار داده است.

شعراوی در تفسیر وزینش می نویسد: نخستین مسئله در جنگ عبارت از استیلاء است؛ ‌به این معنی که یک قوم با قوم دیگری به محاربه و جنگ می پردازند و می خواهند به سرمایه و دارایی های آنها سلطه یابند؛ ولی محاربه با خدایی که غایب است، چگونه؟ جنگ با خدا یعنی عبارت از تلاش برای تسلط یافتن بر شریعت و قانون خدای متعال است.( )

دکتور وهبه زحیلی در تفسیر المنیردر ذیل آیۀ محاربه می نویسد: این آیۀ درتضاد ومخالفت کلی با جرم کفر و سرقت است؛ ولی ‌ترسناک ساختن راه ها و فساد در زمین جرمی است که امنیت جامعه را تهدید می کند، ترس،‌ خوف و نگرانی را در میان مردمی که در امنیت زندگی می نمایند،‌ گسترش می دهد، ‌خداوند متعال کیفر و مجازات محاربین را که بر جان ها، اموال و اعراض مردم تجاوزم ی کنند، شدید ساخته است. مجازات شان به ترتیب و متناسب به جنایات آنهاست. کسی که قتل نموده و مال را گرفته،‌ جزایش قتل و صلب است، ‌کسی که تنها مال را گرفته، ‌دســـت و پایش بر خلاف بریده میشود، هرکه راه را خوفناک و نا امن ساخته، قتل نکرده و مال را نگرفته، تبعید می شود.( )

سیدقطب در تفسیر آیۀ محاربه می نویسد: جامعۀ اسلامی همه ابعاد حیاتش را بر آیین و شریعت خدای متعال برپا می دارد؛ امور و ارتباطات خود را بر مبنای آیین و احکام این شریعت تنظیم مینماید. برای حیات افراد و جامعه همه عناصر عدالت، کفایت، استقرار و طمأنینه را تضمین می کند، همه عوامل تشنج، تنش،‌ توطئه و فتنه انگیزی، ‌همه عوامل شکست ، خواری و نابودی و همه عوامل ظلم و تجاوز و همه عوامل نیاز و ضرورت را بسنده می نماید.( )

چرا قطاع الطریق بر چنین مجازات کیفر می گردد؟
جواب اول: ستیزه و جنگ با بنده گان الله (جل جلاله) را پروردگارعالمیان جنگ با خدا و رسول خوانده است، یعنی انسان نزد خداوند(جل جلاله) منزلت عظیم دارد، یا به عبارت دیگر انسان عالم کوچک به حساب می آید، درحدیثی از پیامبر(صلی الله علیه وسلم)چنین آمده است:( لَزَوَالُ الدُّنْیا أَهْوَنُ عِنْدَ اللهِ مِنْ قَتْلِ رَجُلٍ مُسْلِمٍ).( ) زوال دنیا نزد پروردگار سهل تر از قتل یک انسان مسلمان است. وقتی که قطاع الطریق اهمیت و ارزش انسان را که نزد پروردگارعالمان دارد ارج نگذارد، باید با چنین مجازات کیفر شوند.

جواب دوم: امنیت انفرادی و اجتماعی، حق تمام اتباع کشور است، اگر قطاع الطریق حق یک فرد را تلف می کند و یا حق کل اتباع را به خطر مواجه میسازد، در هر دو صورت، امنیت عامه را مختل ساخته است، مختل شدن امنیت عامه همه منافع سیاسی، اقتصادی دینی و اخلاقی جامعه را از میان میبرد و منجر به ضرر عامه و خطر جدی میگردد، بدین جهت قطاع الطریق به سخت ترین مجازات رسوا کننده به حکم الله(جل جلاله) مواجه میگردد، تا این جزاء عبرت برای دیگران شده و این عمل شنیع تکرار نشود، مردم در امنیت و آرامی که حق طبیعی و شرعی شان است، به سر برند.

جواب سوم: قطاع الطریق هم جزء جامعه است، وی نیزقبل از اقدام به جان، مال، آبرو و عزت مردم و برهم زدن نظام اجتماعی، سیاسی و اخلاقی جامعه عین حرمت را داشت، این حق حرمت را هیچ کس از او سلب نکرده؛ بلکه خودش با ریختن خون در جامعه، تلف کردن مال، پایمال کردن عزت و نظام مردم، در حقیقت خود را بی حرمت و بی عزت کرده است.

آبروی هرکس به دست خودش است، کسی را کشتی کشته میشوی، مال کسی را گرفتی مالت را میگیرند، کسی را بی عزت کردی بی عزت میشوی، امنیت و آرامی مردم را در نظر نگرفتی امنیت و آرامی تو را هم کسی در نظر نمیگیرد، اگر بخواهی مال و جان و آبرو و عزتت مصؤن باشد بکوش از جان مال و عزت مردم دفاع کنی، ضرر دیگران را ضرر خود بدان و نفع دیگران را نفع خود به شمار.( )

بنابراین، اعتدا و تجاوز بر نفس و حیات چنین جامعه یی فضیلت گستر،‌ عدالت محور، متوازن و متعهد، با تجاوز برنظم عمومی ویا بر ملکیت فردی، جنایتی هولناک و تکان دهنده است. این امور، مجازات سخت گیرانۀ جنایت و مجرمان بر ضد امنیت عمومی را تفسیر می کند.

در جامعه ای که مجرمین بی باکانه برجان، مال و ناموس مردم تجاوز کنند، امنیت عمومی جامعه را به سوی پرتگاه تشنج و بی نظمی سوق دهند، ‌زندگی مردم را به جهنم تبدیل نمایند و در لایه های مختلف مردم ترس، ‌خوف و نگرانی را ترویج نمایند، در چنین حالتی تطبیق حدود خدای متعال بهترین راه ومناسب ترین درمان برای تامین امنیت در جامعه، ‌استقرار آرامش، اطمینان و دفاع از نوامیس مردم است؛ لذا یکی از عوامل استقرا امنیت در جامعه، اجرای حدود خدای متعال و تطبیق قوانین موجود در جامعه می باشد.

در دوران صحابۀ کرام و تابعین قضات همین استقلال، قوت و صلاحیت را در وظیفه و در شأن خود (‌در پهلوی صلابت و متانتی که داشتند )‌ احساس می نمودند، در‌فیصله های شان در رابطه به ملوک، امراء‌ و سلاطین نیز از حق عدول نمی کردند و در اجراآت نیز برای هیچ یک از متنفذین و ارباب قدرت درهیچ بخش آن جزئی ترین تنازل را نپذیرفتند. تاریخ پر افتخار قضاء در اسلام مثالهای زیادی در رابطه به صدور فیصله علیه خلفاء‌، سلاطین و امرا، را در خود دارد و اوراق تاریخ قضاء‌ با ثبت و نگهداشت آن جاویدانه مزین گردیده اند.

همین استقلال قضاء‌ و احساس آزادی قضاء‌ بود که به قاضی جرأت می داد تا امر حاکم را که خلاف اصول صادر گردیده می بود رد نماید.

امروز که جهان بشـریت قیمت و ارزش استقلال قضات را دانسته است در اکثر کشورها جنجالهای خطرناک و مهم را با استفاده از استقلال امنیت قضایی از طریق همین ارگان حل می نمایند. و گاهی هم که در رأس دولت تغییر و یا تبدیل به طورغیر قانونی صورت می گیرد و یا این که بین رئیس دولت و صدر اعظم و یا رئیس دولت و پارلمان مشکلی پیدا می شود، از همین طریق به رفع آن می پردازند.

برای فعلاً هم اگر روی قانون اساسی در یک نظام اسلامی کار صورت می گیرد، قضاء به صفت یک ارگان مستقل عرض اندام نمود وجایب و مسئولیت های خود را با استفاده از آزادی و صلاحیت خود انجام دهد؛ لذا به صورت مختصر گفته می توانیم؛ قضاء در اسلام به احکام و مقررات اسلامی و آداب شرعی پابند بوده و از لحاظ تأثیر دیگران بر روند قضایی و یا مداخله در امور آن و یا اعمال نفوذ بر منسوبین آن، کاملاً مستقل بوده و از امنیت قضایی برخور دار است. در صورتی که قاضی بخواهد عدل و انصاف را به صورت درست بدون موانع اقامه نماید و حق را به حقدار برساند می تواند.

در نتیجه جایگاه امنیت اجتماعی در قرآن کریم و مقام والای آن در بحث های گذشته روشن و مبرهن شد و به این مطلب نیزپی بردیم که از دیدگاه قرآن نخستین نیاز زندگی اجتماعی انسان همانا امنیت است. اگر در یک اجتماع کوچک حتی چند نفری امنیت برقرار نباشد سایر تلاش ها و فعالیت ها نیز ثمرۀ چندانی درپی نداشته و استفاده از سایر مزایای زندگی فردی و اجتماعی برای آدمی گوارا نخواهد بود.

یکی از مهمترین مؤلفه های اجتماعی که وجود آن در هر جامعه، از ضروریات محسوب شده و بدون آن زندگی سعادتمندانه برای آحاد مردم امکان پذیر نمی باشد، مسأله امنیت است. که عامل مهمی برای رشد و تو سعۀ فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، علمی و اقتصادی نیزمیباشد. از همین روست که تمامی عقلا و خردمندان جوامع بشری از این مؤلفه به عنوان نخستین نیاز هر جامعه یاد کرده و حاکمان را به تأمین و ایجاد آن توصیه کرده اند.
اجرای صحیح قوانین، تطبیق حدود امنیت قضایی و مصئون ماندن از عواقب و تبعات احتمالی اجرای فیصله ها، امنیت قضایی را در کشورت أمین می نماید و این اطمینان باید در ذهن مردم دولت مردان زمامداران و تصمیم گیرنده گان به وجود بیاید که امنیت قضایی برای ادامۀ زندگی بدون دغدغه شرط اساسی است.

نویسنده: معاون سرمحقق استاد عبدالوهاب عابد

د نصاب کتابونه

Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

Atomic Habits
Atomic Habits
Back to top button
واسع ویب