منهج امام غزالی رح در اصلاح
منهج امام غزالی در اصلاح:
امام غزالی رحمه الله برنامه ی اصلاحی خویش را بر سه محور متمرکز ساخت:
محور اول:
بیان این اصل که هویت امت اسلامی بر حمل رسالت به همه گوشه های جهان است و از زمانی که این امت از رسالت اصلی خویش دست کشیده است، عالم به فتنه و فساد بزرگی مواجه شده و از مسلمان و غیر مسلمان قربانی های فراوانی گرفته است.
محور دوم: تلاش و جستجو جهت تشخیص اسباب و علل دست کشیدن و فراموش نمودن مسلمانان رسالت بزرگی که از طرف پروردگار به ایشان واگزار شده است.
محور سوم:
تقدیم علاج و نسخه ی مفید جهت درمان این وضعیت و بیدار نمودن امت از خواب و غفلتی که در آن فرو رفته است.
با توجه به تصور فوق روش اصلاحی و تجدیدی امام غزالی رحمه الله در راستای علاج مشکلات امت اسلامی از ویژه گی هایی به شرح ذیل برخوردار است:
ویژه گی اول خالی بودن نوشته های امام غزالی رحمه الله از تشویق و انگیزه دادن مسلمانان به سوی جهاد علیه صلیبی ها و مغول و حتی عدم اشاره به جنایات و وحشی گری هایی که لشکریان صلیبی و مغول در سراسر جهان اسلام مرتکب می شدند.
دومین ویژه گی روش اصلاحی امام غزالی رحمه الله اعتماد بر نقد امت اسلامی از درون (نقد ذاتی) است. از این روی ملامتی را متوجه قوای اشغال گر نساخته بلکه بر ضعف درونی و قابلیت استعمار پذیری امت از درون متمرکز شده و این روش مطـابق است با این مبدأ قـــرآنی که می فرماید:
(وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ) (شورا/30)
«آنچه از مصایب و بلا به شما ميرسد، به خاطر كارهایي است كه خود كردهايد و خداوند از بسياري (از كارهاي شما) گذشت ميكند».
بنا بر این امام غزالی رحمه اللهبه جای این که برای مشکلات و مصایب نوحه سرایی کند و گناه غفلت امت را به دوش دیگران بار کند؛ تلاش می کند تا قابلیت های شکست و استعمار پذیری را معالجه کند و این همان علاجی است که مالک بن نبی در عصر حاضر از آن سخن می گوید که ما به جای ملامت کردن استعمار، قابلیت های استعمار پذیری خویش را مورد کاوش و مطــالعه قرار بدهیم و درمان کنیم و امام غزالی رحمه الله نیز تصور می کرده است که تمام مشکلات امت در آن عصر ناشی از فساد محتویات فکری عقیدتی و شکست نفسی آن است البته با این تفاوت که امام غزالی رحمه الله نامی از استعمار نبرده بلکه اندیشه ای خویش را به طور عملی با تطبیق برنامه های اصلاحی خویش پیاده کرده است.
ویژه گی مهم دیگری که منهج امام غزالی رحمه الله از آن برخور دار بوده است آغاز کار اصلاحی بر اساس روش اسلامی اصیل بوده است و کار خویش را متوجه اصلاحات سیاسی و نظامی و… نکرده است بلکه اصلاح فکری و نفسی افراد را نقطه ای آغاز کار خویش قرارداده و این همان مبدأ روشن قرآنی است که:
(إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ) (رعد/11).
«همانا خداوند حال و وضع هيچ قوم و ملّتي را تغيير نميدهد (و ايشان را از بدبختي به خوشبختي، از ناداني به دانایي، از ذلّت به عزّت، از نوكري به سروري، و… و بالعكس نميكشاند) مگر اين كه آنان احوال خود را تغيير دهند».
امام غزالی رحمه الله همان گونه که تذکر رفت ابتدا این منهج را بر خویشتن تطبیق می کند و بعد در صدد تغییر شاگردان و اطرافیان خویش طبق این منهج بر آمد. چنانچه این روش را بعد از امام غزالی رحمه الله شیخ عبدالقادر گیلانی با اندکی تغییر و گسترده گی بیشتر در پیش گرفت و سبب بوجود آمدن نسل نورالدین زنگی و صلاح الدین ایوبی گردید و بیت المقدس فتح و بساط شوم جنگ های صلیبی برای سال ها برچیده شد.
ویژه گی چهارم منهج امام غزالی رحمه الله:
در این است که قضایای مسلمانان را به عنوان یک امت جدا که با سایر امت ها سر ستیز و جنگ داشته باشد، مورد معالجه قرار نداده؛ بلکه به اعتبار این-که امت اسلامی به عنوان یک امت رسالت مند از وظیفه ی امر به معروف و نهی از منکر دست کشیده اند، مورد توجه قرار می دهد و بر پاک کردن جامعه ی اسلامی از امراضی که از داخل او را تکه پاره می کند تمرکز نموده و بر حمل رسالت اسلامی به تمام گوشه های جهان تأکید می کند تا پایه های ایمان و امنیت در همه جهان استوار گردد.
اتهام زدایی:
با در نظر داشت ویژه گی ها و برنامه ی آگاهانه و هدفمندی که امام غزالی برای اصلاح جامعه ترسیم نموده است این یک ظلم آشکار است که گفته شود امام غزالی رحمه الله با اختیار گوشه گیری راهبانه خود را از حوادث و جریان های روز دور داشته است. اسباب چنین اندیشه ها و فیصله های عجولانه در حق اصلاح گر فرزانه ای مانند امام غزالی رحمه اللهسطحی نگری و عدم توانایی تحلیل حوادث و پیوند دادن میان مقدمات و نتایج آن و از طرف دیگر عدم آگاهی از منهجی است که امام غزالی رحمه الله اختیار کرده و فعالیت های خویش را برآن استوار داشته است. (د. ماجد عرسان، کیف نشأ جیل صلاح الدین ص.86).
از جمله دلایلی که امام غزالی رحمه الله گوشه گیر و جامعه گریز نبوده این است که اولاً زاویه نشینی اش دوام دار نمی شود بلکه بعد از سامان دادن به افکار، اندیشه و دیدگاه های خویش دو مرتبه به زنده گی عادی بر می گردد و دوم این که مصادر تاریخی ذکر کرده اند که امام غزالی با شنیدن از عدالت یوسف بن تاشفین پادشاه مغرب به سویش عزم سفر می کند تا او را نسبت به ایجاد دارالاسلام تشویق کند؛ اما هنوز در اسکندریه است که خبر وفات شاه مغرب به او می رسد و از ادامه ی سفر دست می کشد.(طبقات شافعی جـ4، ص105).
سوم اثر گزاری امام غزالی بر محمد بن تومرت مؤسس دولت موحدین مغرب است که به بغداد آمده نزد غزالی درس می خواند و ازاندیشه هایش متاثر گردیده و بر می گردد تا آن ها را در قلمرو خویش تطبیق نماید چنانچه ابن خلدون نیز در مقدمه ی خویش بدان اشاره دارد. (کیف نشأجیل صلاح الدین/د. ماجد عرسان ص87).
غزالی و تشخیص امراض جامعه:
فساد در رسالت علماء:
معیار اساسی نزد غزالی رحمه الله نسبت به فساد و صلاح جامعه در نوع علاقه میان عقیده، سیاست و جامعه مشخص می شود؛ اگر چنین باشد که روند حرکت جامعه و نظام سیاسی در فلک اسلام و عقیده ی پاک دوران کند و علماء در روشنایی فهم و اخلاص و قطع علاقه از منصب و مقام و مصالح، واجبات خویش را انجام دهند و زمام ارشاد مردم را به کف بگیرند جامعه را اصلاح و نظام زنده گی سامان می گیرد.
اما اگر بر عکس، اسلام در خدمت سیاست باشد و عقیده در فلک خواسته های سیاست مداران دوران کند و علماء به توجیه و تبرئه ی زور مداران و دولت-مردان بپردازند و واجبات خویش را فراموش کنند و از فهم و اخلاص دور شوند و نسبت به ارشادات دینی کوتاهی نمایند، آن گاه است که خلل و فساد در زوایای چنین جامعه ای رسوب کرده و منجر به سقوط و فروپاشی می شود.
امام غزالی می گوید: »اصل زنده گی در این است که الله جل جلاله هنگامی انسان ها را خلق کرده و دنیا و آخرت را آفریده و بهشت و دوزخ را بوجود آورده است دنیا را میدان فراچنگ آوردن توشه آخرت قرار داده است. حال اگر همه انسان ها در این میدان عادلانه رفتار کنند و از نعمت های الهی عادلانه استفاده نمایند، جای برای دشمنی و خصومت نمی ماند اما استفاده نا عادلانه و تن به هوا و هوس ها دادن است که دشــــمنی می آفریند و آتش خصومت ها را شعله-ور می سازد که در این هنگام ضرورت می افتد به حکومتی که مردم را رهبری کند و این حکومت نیز نیازمند قانونی است که بر اساس آن زنده گی مردم را به سامان آورد«.
»بنابر این فقیه یعنی مرشد و رهنمای حکومت در راستای سامان بخشیدن به زنده گی مردم در دنیا است که هرگاه امور زنده گی در دنیا سامان پیدا کند راه حرکت به سوی آخرت نیز هموار می شود و این است رابطه میان دین و دنیا زیرا دنیا کشت زار آخرت می باشد. پس دین اصل و اساس زنده گی است و حکومت پاسدار آن، و هر آنچه اصل و ریشه ندارد نابود می شود و آنچه را که پاسداری نباشد ضایع می گردد«. (احیاء العلوم/ج1صـ18).
امام غزالی رحمه الله می افزاید که این قاعده و معیار که اصل دین باشد و همه چیز در فلک دین دوران نماید، همان معیار تجربه شده در عصر درخشان خلفای راشدین است؛ زیرا ایشان خود علمای هدایت گری بودند که شناخت درستی از خدا داشته و عالم بر احکام شریعت بودند و فیصله های خویش را مستقلانه از شریعت می گرفتند و محتاج فقیهان نبودند مگر در حد مشوره جهت به دست آوردن پخته ترین نظریات؛ اما بعد از این عصر درخشان، صنف علماء جدا و صنف حکام جدا شدند و معیارها تغییر کرد و دین در فلک سیاست بازی های اقوام افتاد و حکام در قسمت فهم احکام شریعت نیازمند فقها شدند، این جا بود که علماء نیز بر دو دسته تقسیم شدند، تعدادی با اقتدا به سلف از سیاست ها و هوس بازی های حکام دامن خویش را پاک نگهداشته و تعدادی هم دین ودانش خویش را در خدمت سیاست بازان قرار داده مصلحت خویش را اصل و دین را در خدمت مصالح قرار دادند و آن را تجارت سودمندی در نزدیک شدن به خلفاء و حکام دانستند و تخصص در فقه را نیز به همین نیت اختیار کردند.
این همان فسادی است در رسالت علماء معاصر امام غزالی رحمه الله رخنه می کند و غزالی از آن در صفحه ی 42 از جلد اول کتاب احیاء چنین سخن می-گوید: «فقیهان بعد از این که مراد مردم بودند مرید دنیا شدند و بعد از عزتی که در روی گردانی از حکام به دست آورده بودند با دست بوسی قدرت مندان ذلیل شدند مگر اندکی که توفیق الله رفیق شان شده بود«.