زن افغان، در چنگال رسم و رواج های قبیله یی و غرب گرایی
دیدگاه در مورد زن یکی از حساس ترین و بحث بر انگیزترین موضوعاتی است که از دیر باز افکار بشری را به خود معطوف داشته و تحت تاثیر همین دیدگاه های گوناگون و بسا اوقات متضاد، قوانینی در جوامع تدوین شده است که گاهی زن را در حصار برده گی و ذلت محصور ساخته و گاهی هم زن را چنان لجام گسیخته ساخته که هویت و کرامت انسانی اش را زیر سوال برده است.
احمد فرید فرزاد هروی
با ظهور اسلام و انتشار پیام نجات بخش آن و افول دوران استیلای حاکمیت جاهلی در مناطقی که نور هدایت الهی تابید، در حیات تاریک زنان نیز روزنه های امید پدیدار گشت و زنان از اسارت فرهنگ های گوناگون و متحجر نجات یافتند.
در کشور عزیز ما افغانستان نیز همچون سایر نقاط کره ی خاکی، در دوران قبل از اسلام با زن همچون یک برده رفتار می شد و همرای اموال به ارث برده می شد. گر چه همزمان با ظهور دین رهایی بخش اسلام به زنان هویت تازه بخشیده شد و زنان از قید و بندهای جاهلیت رها شده و کرامت و جایگاه انسانی شان احیاء گردید. اما متأسفانه از یک سده بدینسو، زنان دچار بحران عمیقی گردیده و تجربه های تلخی را شاهد بوده اند. اگر به پیشینه ی تحولات و نگرش ها به زن در افغانستان نظر اندازیم، زن افغان در کشاکش بین دو بحران مواجه بوده است:
بحران اول: حاکمیت رسم و رواج های قبیله یی:
متأسفانه در دوران خواب آلوده گی امت اسلامی که منجر به کم رنگ شدن تعالیم اسلامی در بین جوامع اسلامی گردید، بسیاری فرهنگ های جاهلی و رسم و رواج های دیرینه قبل از اسلام در جامعه جای پا باز نمود و دوباره ابرهای سیاه تحجر و کوته اندیشی بر آسمان زنده گی زنان سایه افگند و زنان را کماکان اسیر ظلم و بی عدالتی اجتماعی نمود.
جنگ ها و نا بسامانی های کشوری نیز عامل بزرگی شد تا سطح سواد و آگاهی دینی در جامعه ی ما را به حداقل برساند و در پرتو همین مشکلات، نه تنها جامعه ی زن آسیب فراوان دید، بلکه تمام عرصه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشور دچار بحران های عمیقی گردید که هر کدام از این ابعاد تأثیرات منفی خویش را روی زنان نیز بر جای گذاشت.
این روند متأسفانه چنان در اجتماع افغانی ریشه دوانید که جزیی از رسوم و عنعنات معمولی گردید و دوباره زن را چون برده ای اسیر عملکردهای غیر انسانی گردانید که تا کنون کماکان بر جامعه ی ما حاکم است.
تحت تأثیر همین رسم و رواج ها، زن از تمام حقوق و امتیازاتی که اسلام برایش به عنوان یک فرد در نظر گرفته بود، محروم گردید تا جایی که به زن دو باره مانند یک برده نگاه می شد و تمام وظایف و مســوولیت هایش در خدمـت به مرد خلاصـه می گردید. خشونت علیه زن اوج گرفت، فخر فروشی مردان بر زنان موجب تحقیر زن شد، لت و کوب زن بنا بر هر دلیل زن را به ستوه آورد، مردان خانواده شوهر، زن را به میراث می بردند، برادران و اقوام وی، حق میراث زن را سلب نموده و پدران مهریه ی زن را از آن خود می دانستند، زن در بدل خون و قروض داده می شد، زن حق انتخاب همسر را نداشت و… موارد زیادی که متأسفانه تا کنون آثار آن را در جامعه ی افغانی خویش شاهدیم.
بحران دوم: تهاجم غرب گرایی:
زن، در فرهنگ تهاجم فکری – روانی غرب علیه شرق اسلامی به عنوان حربه ی اساسی معرفی شده است و روی این اساس، زن در خط اول این مبارزه قرار دارد. غربی ها چه در دوران استعمار و چه بعد از آن در هر منطقه ای کوشیده اند تا ابتداء زنان را با خود همراه سازند.
غرب، با تجربه ای که از تهاجم علیه مسیحیت داشت در صدد بود تا در شرق نیز همان روش را استفاده نموده و تمام نابسامانی ها در جامعه ی مسلمین را به نام دین برچسپ بزند. در این راستا غربیان کوشیدند تا با ایجاد سهولت های تحصیلی برای محصلین و بازدیدها برای حاکمان کشورهای اسلامی؛ شخصیت های تأثیر گزار بر جوامع اسلامی را مرعوب فرهنگ غرب سازند.
در کشور ما هم طوری که در بالا گفته آمد؛ حاکم بودن بعضی از رسوم دوره ی جاهلیت حربه ی خوبی بود تا تمام مشکلات و بحران ها را به نام دین پیوند بزنند و زن مسلمان را مظلوم؛ و تفکر غربی را تنها راه نجات جلوه دهند.
متأسفانه که این حربه نه تنها در عرصه ی جامعه ی زن، بلکه در عرصه های مختلف دیگر نیز تا زمانی که جوامع اسلامی از اندیشه ی اسلامی دور بودند، کار آمد و اقع گردید و چه بسا که حتی بعضی از حاکمان و متفکرین کشورهای اسلامی نیز با نداهای غرب گرایانه همراه شده و انگشت انتقادها را متوجه اسلام ساخته و راه حل را در بیرون آوردن زنان از دایره ی پاک اسلام عنوان می ساختند.
نمونه های این حرکت ها را می توان در ظهور جنبش های آزای خواهی زنان در قالب روشنفکران غرب گرا که افکار آنان از تفکر فمنیستی آب می خورد و همچنین روی دست گرفتن اقدامات ضد فرهنگی و ارزشی بعضی از حاکمان کشور مان در ادوار مختلف ذکر نمود. تا آنجا که عملاً این جنبش ها به مبارزه با ارزش های اسلامی که زنان به آن پایبند بودند، برخواسته و حتی یکی از شاهان کشور ما با فشار و زور، بی حجابی و مد لباس غربی را بر زنان تحمیل می کند و خود با همسرش با همان سبک غربی ظاهر می شوند تا الگویی باشد برای خود باخته گی و بیگانه پرستی!.
متأسفانه عمال فشارها و محدودیت های غیر شرعی که ناشی از طرز تفکر و برداشت های نا درست از دین بوده، از جانب بعضی از گروه ها تحت نام دین، نیز عامل دیگری برای مخدوش ساختن دیدگاه های روشن اسلام در قبال زن گردیده است و این مورد زمینه را برای تقویت پندارهای نادرست وصله زدن تفکرات تحجر آمیز به دامان پاک اسلام، فراهم آورده است. این قضیه با پر رنگی زیاد مورد سوء استفاده ی دشمنان اسلام قرار گرفته و تبلیغات زهر آگین آن ها را متوجه زن مسلمان ساخته است؛ چه بسا دشمنان دین با سوء استفاده از جریان خاصی و استناد به تفکرات و عملکردهای آنان جامعه و زنان را از دین و حاکمیت اسلام می ترسانند.
اکنون زن افغان خسته و کوفته از تحمیل رسم و رسوم دست و پا گیر، نداهـای غربی را راه نجـات دانسته و فکر می کند نداهای آزادی خواهی و عدالت طلبی از گلوهای دلسوزانه ای بیرون می شود که برای خیر و صلاح وی تلاش می کنند. از این رو، عده ای از زنان افغان نیز با منادیان فمنیزم برای رسیدن به حقوقي از قبيل آزادي بي حد و بدون چارچوب در جامعه، حق طلاق، حق آزادي از رسالت مقدس مادري، حق سقط جنين، حق برقراري هر نوع رابطه با هر شخص و…. هم صدا شده اند؛ غافل از این که این موارد به ظاهر حقوق، که خلاف فطرت سلیم زن است، چه مصیبت ها و آفات انسانی را برای جوامع غربی بوجود نیاورده است!.
گر چه با تحولات اخیر در کشور ما، وضعیت زنان اندکی رو به بهبودی نهاد و جامعه ی ما با تلاش هایی که در جهت آگاهی فکری و دینی که از سوی نهادهای بیداری و دعوی صورت گرفت، کم و بیش آگاهی حاصل نموده اند و توانسته اند گوشه ای از رسم و رواج های ناپسند را کنار بزنند اما در فضای فعلی کشور که غرب بیش از پیش، نیش-هایش را در جامعه ی ما فرو نموده و با دست های باز هر روز آهنگ دیگری می آغازد، هنوز هم زنان در دو بحران فوق دچار سرگشته گی و بی تکلیف اند.
این موارد گوشه هایی از حالات گوناگونی بود که زن افغان تا کنون به تجربه نشسته است. اما آن چه در خور توجه است، این است که تا چه زمانی می باید زن مسلمان افغان در چنگال بحران رسم و رواج هــای جاهلی و غرب-گرایی دست و پا بزند. امروزه واقعاً زن مسلمان افغان در بین این کشاکش نمی داند کدام مورد مربوط به دینش است، کدام مورد رسم و عنعنات است و کدام مورد تهاجم بیگانه گان بر علیه اوست.
راه حل چیست؟
با اندکی تعمق می توان نتیجه گرفت که هر دو بحران فوق در اثر خلای آگاهی های دینی و کم رنگ شدن فرهنگ اسلامی در میان جامعه ی اسلامی ما به وجود آمده است. زیرا جامعه ای که فهم صحیح از اسلام داشته و با قوت به اسلام پایبند بوده و به آن عمل می کند، هیچ گاه به خود اجازه نمی دهد که خلاف هدایات قرآنی بر قشر خاصی ظلم روا دارد و یا حقوق آن ها را زیر پا بگذارد.
در جامعه ی فعلی ما، نه تنها در بخش زنان، بلکه در اکثر بخش های جامعه چون اجتماع، اقتصاد و سیاست؛ متأسفانه نابسامانی های بسیار جا افتاده است که عامل همه گی آن بر می گردد به پایین بودن سطح آگاهی های دینی و عدم توجه به دساتیر رهایی بخش اسلام و تفکرات جدایی دین از سیاست و اجتماع.
همچنان که ریشه ی تمام این دردها یکی است، داروی درمان آن را نیز باید در یکجا جستجو نمود و آن برگشت به هدایات قرآنی و آراسته ساختن تمام شئون زنده گی بر مبنای ارشادات دین و حاکم گردانیدن قانون اساسی اسلام یعنی قرآن، بر سرنوشت نسل ها و عصرهاست.
در این راستا لازم است تا تمام اقشار دخیل در تعالی و یا بحران آفرینی برای زنان گام های اساسی و عملی در جهت بهبود وضعیت و رفع شبهه ها بر دارند:
• علماء و روشنفکران مسلمان می باید در راه روشنگری و توسعه ی آگاهی دینی عامه و آشنا سازی زنان مسلمان با حقوق واقعی شان، تدابیر عملی را روی دست گرفته و تلاش نمایند تا هدایات قرآنی در مورد حقوق زن جای گزین رسم و رواج های ناپسند گردیده و احترام به مقام والا، کرامت و شخصیت زن را در بین مردم نهادینه گردد.
• زنان افغان با خود باوری و اعتماد به نفس، به فرهنگ والای خویش استوار باشند و تلاش نمایند تا با فهم درست از حقوق حقه ی شان و با بیداری در برابر تهاجمات خصمانه ی دشمنان بیاستند و از ارزش ها و فرهنگ اسلامی خویش دفاع نمایند و با سهل انگاری نگذارند که قربانی رسم و رواج ها قرار گرفته و یا مورد سوء استفاده ی ابزاری دشمنان قرار گیرند.
• گروه هایی که بنا بر فهم ناقص از اسلام و برداشت جزیی از دین خواسته و یا نخواسته اعمالی را انجام داده اند که مورد استفاده ی ابزاری دشمنان قرار گرفته، سعی نمایند تا دست از خشونت و تفرقه بردارند و فهم شان را از اسلام کامل گردانند تا وحدت و یک پارچه گی ملت ما اعاده گردد.
• آن عده از هموطنان ما که متأسفانه نتوانسته اند رسم و رواج های ناپسند جامعه را به خوبی درک کنند و در اثر آگاهی اندک از دین، به گمان خود، اسلام عزیز را مسبب نابسامانی های اجتماعی قلمداد می نموده اند و خواسته یا نخواسته فریفته ی فرهنگ غرب گردیده اند، تلاش کنند تا عینک غرب را از چشمان خویش برداشته و با بینش منصفانه و حق جویی در مورد اسلام و خصوصاً جایگاه زن در اسلام مطالعه نمایند که الحمدلله امروزه منابع زیادی در این زمینه در دسترس است و آنگهی در پرتو نتایج همین پژوهش ها، دید واقع بینانه نسبت به زن و جامعه ی اسلامی داشته باشند.
• دشمنان اسلام نیز بدانند که هیچ گاه نمی توانند بنا به خواهش خود، آب را گل آلود نموده و ماهی بگیرند. اکنون موج بیداری اسلامی که جهان اسلام را در تب و تاب آورده، سیل خروشان آن جامعه ی ما را نیز دست خوش تغییر نموده که الحمــدلله نشــانه های آن از هم اکنــون هویـدا است. پس – همانطور که خود می دانید- زمان خروش و فتنه انگیزی شما سر آمده و شما چون قطرات پراگنده در برابر این موج عظیم توان مقابله نخواهید داشت و دیر یا زود مجبور خواهید بود گلیم تان را در بغل گرفته و سرافگنده و خجل راهی دیار تان شوید. پس چه خوبست؛ تا دیر نشده، به خود آمده و با پند گیری از تاریخ، فکری به حال خود نمایید. و من الله توفیق
احمد فرید فرزاد هروی