ديدگاه اسلام درمورد پديده صلح
قبل از همه نگاه مختصر می اندازم در مورد نگاه قرآن و حدیث به قضیه صلح و رفع اختلافات و بعدا به کنکاش جوانب مختلف آن تماس می گیرم.
صلح درقران کریم:
ازجمله:
{والصلح خیر} نساء 128
ترجمه : صلح بهتراست .
(واصلحوا ذات بینکم)
ترجمه : صلح را درمیان تان پیاده سازید.
{فاصلحوا بین اخویکم}
ترجمه : میان برادرانتان صلح اورید.
صلح درحدیث پیامبرصلی الله علیه وسلم:
ازعمروبن عوف روایت شده که به تحقیق پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده اند
( الصلح جائزبین المسلمین الاصلحا حرم حلالا اواحل حراما والمسلمون علی شروطهم الا شرطا حرم حلالا اواحل حراما ) رواه ابوداود.
تعریف لغوی صلح :
صلح کلمه عربی بوده ویازده معنا دارد. چنانچه راغب اصفهانی ودانشمندان دیگرزبان عربی نیزاین معنی را تائید کرده اند .
معانی مذکور را بطور خلاصه بیان می کنیم:
– بمعنای آتش بس وخود داری ازجنگ .
– بمعنای اتحاد واتفاق .
– بمعنای آشتی .
– بمعنای آسایش ونعمت.
– بمعنای خوبی وخیراندیشی وانجام عمل شائسته .
– بمعنای نفع وفائده .
– بمعنای بسیاربودن وکثرت چیزی .
– بمعنای ترمیم ورفع کاستیهائی که درکسی وجود داشته وانرا رفع وازخود دورساخته خودش را اصلاح واکمال می نماید.
– بمعنای استعداد وکفایت .
– بمعنای حسن وخوبی .
– بمعنای لیاقت ومناسبت داشتن.
درقرانکریم کلمه صلح بمعنای یازده گانه فوق مصداق دارد .ازان جمله :{والصلح خیر} نساء 28
تعریف اصطلاحی صلح:
درباره معنای اصطلاحی صلح فقهاء اقوال مختلفی دارند. این اختلافات به خاطری است که صلح مصا دیق ومواردمختلف دارد. مانند صلح درمعاملات ، صلح میان زن وشوهر، صلح میان اطراف درگیرجنگ وسایرحالات صلح که هرکدام تعریف مخصوص به خود را دارند. پس دراین جا من یکی از تعریفات را ذکرمی کنم که تمام انواع صلح را دربرمی گیرد:
(الصلح :هورفع الحرب والمخاصمات علی شروط تعرف بشروط الصلح ، اوهوعقد یرفع النزاع )
ترجمه : صلح دراصطلاح بمعنای متارکه ، اتش بس ، ازمیان بردن دعوی ،ختم اختلافات ومنازعات میان دوجهت درگیر. انهم درروشنی همان شروطی که بنام شروط صلح یاد میشود. یا به عبارت دیگر: صلح برموافقت نامه مصداق دارد که به جنگ ومنازعه خاتمه می بخشد.
تفاوتی ندارد که منازعه لفظی ، (جنگ سرد)ویابرخورد مسلحانه؛ (جنگ گرم) باشد.
پیش زمینه صلح:
قابل تذکراست که ضرورت ونیازمندی به صلح بعد از بروز اختلافات ونزاع ها تصورمی شود. بناء مناسب می بینیم که به اختلاف وانواع ان اشاره مختصری داشته باشیم .
وحکم ان ازنظر شرعی بدوگونه است:
الف – مشروع وجائز:
ازجمله مثالهای ان اختلاف نظردرقضایای علمی وفقهی ودران جای که اختلاف نظر منجربه نتائج مثبت ومفید میگردد. ونباید این نوع اختلاف نظرمنجربه نزاع ودشمنی دربین مسلمانان گردد.
زیراین گونه اختلاف پیرامون مسائل دینی واحکام درمیان صحابه کرام وجود داشته وباعث این نگردید که میان شان نزاع وخصومت واقع شود. مثال: اختلاف نظر دربعضی قضایای عقیدوی ویا فروعات.
ب – اختلاف نامشروع ومذموم:
که ان عبارت ازاختلافی است که منجربه نزاع ، خصومت ودشمنی گردد، درقران پاک ایات متعددی وجود دارد که ازچنین اختلافات به صراحت منع شده است.
{واعتصموا بحبل الله جمیعا ولاتفرقوا} سوره ال عمران آیت 103
ترجمه: به ریسمان الهی (قرآن پاک) چنگ بزنید واز تفرقه جویی اجتناب ورزید.
{ولاتنازعوا فتفشلوا وتذهب ریحکم}
ترجمه : منازعه ودشمنی نکنید که شکست می خورید وقوت تان ازبین می رود.
وقتی چنین نوع اختلاف بروزمی کند مسلمانان مکلف اند که درازاله وازبین بردن ان اقدام جدی کنند که انرا صلح می نامند.
حکم شرعی صلح :
درشریعت اسلامی همه انواع صلح ورفع اختلافات ذات البینی جوازدارد. اما به یک شرط که چنین صلحی حلالی را حرام وحرامی را حلال نسازد. ویابه تعبیردیگردرصلح رعایت حدود شرع امر حتمی است که البته بیرون ازمحدوده شریعت صلح عبث بوده ومعنای ومفهومی ندارد.
زیرا شریعت اسلامی چنین صلحی را تحریم نموده است.
چنانچه پیامبرصلی الله علیه وسلم فرموده اند: (عن عمرو بن عوف رضی الله عنه ان رسول الله صلی الله علیه وسلم قال: الصلح جائزبین المسلمین الاصلحا حرم حلالا اواحل حراما والمسلمون علی شروطهم الا شرطا حرم حلالا اواحل حراما ) ابوداودوابن ماجه والترمذی
ترجمه: ازعمروبن عوف رضی الله عنه روایت شده که به تحقیق رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: میان مسلمانان صلح واشتی جوازدارد اما صلحی که چیزهای حلال را حرام ویاحرام را حلال بگرداند جواز ندارد ومسلمانان باید پایبند همان شروط صلح واشتی باشد که رعایت واحترام ان برانها لازم می افتد که درزمان امضای معاهده صلح بران موافقه شده است . اما التزام به شروطی که حلال را حرام ویا حرام را حلال بگرداند برذمه مسلمین نیست. این حدیث را امام شوکانیی (رح) درشرح این حدیث می نویسد:
عبارت این حدیث میرساند که هرصلح درشریعت جائزاست مگران صلحی که ازاین مشروعیت وجوازبیرون است. وهمچنان امام ابوحنیفه (رح) امام مالک (رح) وامام احمد حنبل (رح) وجمهور فقهاء نیزگفته اندکه: انواع صلح جوازدارد مگر ان صلحی که با نصوص شرعی مخالف باشد
انواع صلح :
درشریعت اسلامی بطور عام شش نوع صلح می باشد.
چنانچه ابن حجر عسقلانی رح درکتابش فتح الباری شرح بخاری کتاب صلح گفته است:
صلح چند نوع است:
1- صلح میان مسلمانان وکافران
2- صلح میان زن وشوهر
3- صلح دروصیت
4- صلح میان دو آزرده خاطر ودرگیردریک دعوی
5- صلح ذات البینی به خاطر وجود زخم ها وجراحات که بروارد کننده جرح دیت همان عضو مجروح لازم می گردد.
6- صلح میان دوسهم دار ویا صلح میان چند نفر که دراملاک با یکدیگرشریک باشند ویا دعوی مربوط به راه عام باشد.
ویا درموارد دیگر.
اول صلح میان مسلمانان وکافران:
دررابطۀ صلح مسلمانان با کافران خداوند جل جلا له مسلمانان را چنین ارشاد وهدایت فرموده حکم می نماید:
{وان جنحوا اللسلم فاجنح لها وتوکل علی الله انه هوالسمیع العلیم وان یریدوا ان یخدعوک فان حسبک الله هوالذی ایدک بنصره وبالمؤمنین.} انفال 61و62
ترجمه : اگرکافران به صلح ومتارکه تمایل نشان بدهند توهم به پیشنهاد صلح میل کن. وبرخداوند جل جلاله توکل کن وبه تحقیق خداوند جل جلاله برتمام اقوال، نیک شنوا وبرتمام اوضاع واحوال اگاهی نیک دارد. واگرکافران پیش کننده صلح اراده نمایند تاترا فریب بدهندهراینه به بتحقیق خداوند ترا کافی وبسنده است. والله همان ذاتی است که ترا به پیروزی خویش نیروبخشیده وبا مؤمنان تقویت نموده است.
ازاین ایت مبارک برمی آید که مسلمانان می توانند باکافران عقد صلح وپیمان ببندند وبرهمین شیوه واساس رسول الله صلی الله علیه وسلم باکافران عقد صلح رابسته اند وچند مرتبه با اقوام وملت های مختلف مانند نصاری ومشرکان مکه ویهود ازراه صلح پیش امده اند. بطورنمونه ازصلح شان درسال پنجم هجرت بیش ازغزوه احزاب با بنی نضیروبنی قریظه درمدینه منوره میتوان نام برد که این صلح نامه بعدا ازطرف ان دوقبیله نقض گردید.
شروط صلح باکافران :
شرط اول: میعاد پیمان صلح باید معلوم باشد
شرط دوم: همان صلح جائزاست که به مصلحت وخیرملت وملک باشد .
شرط سوم: درصورت که مسلمانان کمزور وبی قوت باشند
شرط چهارم: پیمان صلح را حاکم اسلام ویا نائب اومنعقد می گرداند.
شرط پنجم: درپیمان صلح نباید داد وستد اسلحه ووسائل جنگی گنجانیده شود.
شرط ششم : نباید پیمان صلح را نقض کرد.
شرط هفتم: درصورت که صلح درعوض مال باشد باید همخوانی با شروط مذکورموافق باشد.
دوم صلح میان زن وشوهر:
نوع دوم صلح: همانا اصلاح میا ن زن وشوهر است. ازدیدگاه اسلام این نوع صلح ازارج واهمیت خاصی برخوردار می باشد. زیرا ازیکطرف شوهروزن دوپایه اساسی وبنیادی خانواده را تشکیل می دهد وازجانب دیگر بدون وجود این دوعنصر اساسی که ستون فقرات محیط خانواده اند به هیچ طریق نمیتوان خانواده را تشکیل داد.
پس وقتی که اینها دوپایه اساسی خانواده وستون فقرات محیط خانواده هستند اقتضا دارد تامیان هردواحترام متقابل اخلاص، گذشت وایثار دربرابرهمدیگر موجود شود. تا اختلاف انها باعث نشود که اثران بالای فرزندان شان تاثیرمنفی وارد کند.
زیرا کودکان شان امانت بزرگ جامعه اند واگردربین زن وشوهراختلاف بروزمیکند باید دورازچشم کودکان شان حل وفصل گردد. اگر دفع اختلاف شان توسط زن وشوهر ممکن نبود دراین صورت خداوند جل جلاله به اقارب هردو طرف دستورمی دهد که دربین انها صلح پیاده کند وباعث جدا شدن انها نگردد. چنانچه خداوند جل جلاله می فرماید:
{وان خفتم شقاق بینهما فابعثوا حکما من اهله وحکما من اهلها ان یریدا اصلاحاً یوفق الله بینهما } نساء35
ترجمه : اگرخوف داشتید از وقوع نزاع میان زوجین پس بفرستید داوری را ازجانب مرد، وداوری را ازجانب زن (به غرض رفع نزاع وپیاده نمودن صلح) اگراراده صلح راداشته باشند. خداوند توفیق می بخشد.
صلح درجراحات:
هدف ومقصود ازجراحات اینست که دونفرویا بیشترمیان خود جنگ می کنند ویکطرف به اثر حمله وضربه طرف دیگر زخم برمی دارد. سرودندانش میشکند چشمش زخمی ویا کورمی شود ومانند اینها…
دراین باره قانون جزای اسلامی هدایت می دهد که دربرابرجراحات وارده قصاص گرفتن جوازدارد ومقابله به مثل می شود. وهمان ضرری را که ضارب به مضروب (جانی به مجنی علیه ) وارد نموده مضروب به ضارب وارد نماید. چنانچه خداوندجل جلاله میفرماید: {وکتبنا علیهم فیها ان النفس باالنفس والعین بالعین والانف بالانف والاذن بالاذن والسن بالسن والجروح قصاص فمن تصدق به فهو کفارة له } مائده 45
ترجمه: وفرض گردانیدیم ما برانها درتورات که به تحقیق باید کشته شود شخص دربرابرشخص، قاتل دربرابر مقتول، وچشم دربرابرچشم وبینی دربرابربینی وگوش دربرابرگوش وکشیده شود دندان دربرابردندان وحکم جراحات باعتبارمماثلت وهمگونی است. اگرکسی عفو مینماید ومیگذرد پس این عفو برای وی کفاره است وازگناه برکنارمی ماند.
تفسیر: مفسرین دررابطه به این ایت نوشه اند گرچه این حکم درشریعت موسی علیه السلام نیزموجود بود اما درشریعت محمد صلی الله علیه وسلم نیزهمین حکم است .
قران کریم درمورد جراحات دوتجویزوراه حل وضع کرده است:
1- قصاص وبدل گرفتن و2- عفو ودرگذشتن وراه حل سومی را احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم که مصدردوم شرع است تجویزنموده است وعبارت ازصلح است
صلح میان زخمی کننده وزخمی شده است که با احادیث ثابت شده است.
صلح دررابطه به حقوق مالی :
نوع چهارم : صلح میان دوطرف درگیردردعوی عبارت ازصلح درحقوق مالیه است . این نوع صلح درمیان مسلمانان نه تنها جائزبوده ومشروعیت دارد بلکه من حیث یک ضرورت شناخته میشود. این جوازبه این سبب است که محبت وبرادری وامنیت میان مسلمانان به دشمنی وعداوت تبدیل نگردیده وکشیده گیهای حقوقی به محاکم کشانیده نشود وعداوت وکینه میان مسلمانان ریشه نداوند .
صلح مالی به این معنای که میان دونفربرسرپول، جایداد، جنس ودیگرانواع حقوق شود یکی می خواهد ومی طلبد وجانب مقابل نمی دهد یا جانب مقابل قناعت دارد اما به تاخیر می اندازد دادن چیزرا.
پس دراین صورت باید چند نفر خیرخواه وصلح اندیش برای انجام صلح میان دوطرف سعی وکوشش نماید.
اساس این نوع صلح را ما ازاحادیث پیامبرصلی الله علیه وسلم ثابت می کنیم:
ازحضرت کعب بن مالک رضی الله عنه روایت شده است که اوبرصحابی دیگری که حضرت عبدالله بن حدر اسلمی بود دین داشت که میعاد پرداخت ان رسیده بود. درمسجد نبوی روزی هردوباهم روبرو شدند که حضرت کعب طالب دین خود شد. عبدالله گفت اکنون پول ندارم. تادیه کنم حضرت کعب گفت: امروزفردا را قبول ندارم اکنون تادیه کن. دراینجا میان هردوسروصدای بلند شد. ورسول الله صلی الله علیه وسلم جدال لفظی انها را شنید وبه محضرانها تشریف آوردند وعلت را جویا شد بعد از تحقیق بین انها صلح فرمودند به این شیوه که برای کعب بن مالک فرمود: ازمناصفه قرض خود برای اوبگذر. کعب پذیرفت وبرای عبدالله بن حدر اسلمی گفت: باقی مانده راهمینجا تادیه کن. اوهم پذیرفت ان را بدون تاخیرتادیه کرد.
صلح میان دوگروه مسلمان درگیرجنگ:
نوع پنجم صلح :همانا آشتی دادن وصلح کردن میان همان مسلمانانی است که درمیان خود درگیرجنگ بوده وبه قیام مسلحانه پرداخته اند. این صلح که میان دوگروه درحال جنگ صورت می گیرد وبه آتش بس می انجامد. مهم ترین انواع صلح به شمارآمده وخیلی ضروری دانسته میشود. زیرا جنگهای ذات البینی تباه کننده بوده ونتائج بسیاربد مادی ومعنوی دارد وازناحیه ویرانی وخساره مثال ورقیبی ندارد. ازهمین جهت خداوند مسلمانان را دررابطه به جنگ های ذات البینی دستوربه صلح میدهد.چنانچه خداوند می فرماید:{وان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما فان بغت احداهما علی الاخری فقتلوا التی تبغی حت تفئ الی امرالله فان فاءت فاصلحوا بینهما بالعدل واقسطوا ان الله یحب المقسطین انما المومنون اخوه فاصلحوا بین اخویکم واتقوالله لعلکم ترحمون} حجرات
ترجمه: اگردوگروه ازمومنان دربین شان به جنگ وبرخورد مسلحانه بپردازند پس درین وقت شما ای مسلمانان میان ان گروه درگیره جنگ به اصلاح بپردازید ونصیحت شان کند اگرگروهی ازتجاوزوظلم دست برنداشت وراه صلح را درپیش نگرفت. پس شما مومنان همه درصف مظلوم قراربگیرد ودربرابرظالم تجاوزگربجنگید. وتا زمانی حمایت خود را ازمظلوم ادامه بدهید که ظالم به سوی احکام الهی آمده به صلح ومتارکه حاضرشود. واگرگروهی متجاوزوجنگیده ازظلم وتجاوزدست بردارشدند وبه احکام الهی گردن نهادند پس شما میان هردوگروه به عدالت وانصاف اصلاح کنید. به تحقیق خداوند عدالت کنندگان را دوست دارد.
هرآینه که مومنان باهمدیگربرادراند پس شما ای مصلحین خیراندیش میان انها صلح دائمی برقرارنمائید وشما ای مصلحین دروقت اصلاح میان هردوجهت درگیرازخداوند بترسید. به خاطرکه این ترس سبب رحمت الهی برشما می گردد وخداوند با این صلح آتش جنگ را برای همیشه خاموش می گرداند.
صلح دروصیت:
نوع ششم صلح مشروع دروصیت نهفته است واین صلح طوری است که شخص درحالت نزع درمال خود به یکی ازورثه ویا دوست بیگانه خود ویا خویش وقریب دور تر وصیتی می نماید طور که برای ورثه قابل پذیرش نباشد که دراین صورت ازجمله اقارب به مصلحین ومردم خیراندیش پیش قدم شده ومیان انها صلح وآشتی می نمایند.
نتیجه:
اکنون بعد ازمطالعه وبرسی کامل موضوع باین نتیجه می رسیم که دین مبین اسلام پیروان خود را به محبت، اخوت وبرادری فـداکاری، ایثاربه صلح وآشتی وازنزاع ها اختلافات وبرخورد ها وجنگ های گرم وسرد منع میکند.
چناچنه خداوند می فرماید {انما المومنون اخوه فا صلحوابین اخویکم }
وهمچنان به این نتیجه می رسیم که صلح دراسلام ازجایگاه خاص برخورداراست خلاصه اینکه صلح دراسلام یک امرمشروع ومسلمانان ماموربه ان اند. مگربعض حالات که مخالفت شرع باشد جوازندارد.
تهيه: حميد