تدبر در قرآن آداب و شرايط آن
يگانه راه مطمئن بسوی کسب معرفت الهی ، تدبر در قرآن کريم است .
اما قبل ازينکه وارد بحث شويم تذکر اين نکته را ضروری ميدانيم که وحی الهی مانند علم خفی و يا علم لدنی که ارباب تصوف مدعی آن اند ، چيزی ماورای عقل و فطرت انسانی نميگويد بلکه چنانچه قبلا اشاره شد بر بنياد عقل و فطرت انسانی استوار ميباشد . قرآنکريم هيچگاهی نگفته است که سخنانی که بشما گفته ميشود ، وجود آن سند صحت آن است و خود هم دليل است و هم مدلول . بلکه در جاهای متعدد و با شيوه های مختلفی ميفرمايد که عقل سليم انسان خواهان اين فرموده ها بوده و فطرت شما بر صدق و صحت آن گواه ميباشد و برای تصديق و ثابت ساختن آن هميشه از آفاق و انفس دليل می آورد و آنچنان با وضاحت و مستدل سخن ميگويد که جای انکار برای هيچ کسی باقی نمی ماند .
به تعبير ديگر ميتوان گفت که وحی الهی در حقيقت گنجينه های مدفون در فطرت انسانی را در چشمان ما ميگذارد و عقل ما بر ما شاهد ميسازد .
اگر آنچه را وحی ميفرمايد ، ما خود بر اساس عقل و فطرت خود دريافت نموده و انجام دهيم , امکان خطا و غلطی در آن وجود دارد و اين خطاها آنقدر خطرناک خواهد بود که هم در دنيا و هم در آخرت اسباب هلاکت و شقاوت ما را فراهم ميسازد . به همين علت است که الله جل جلاله بواسطۀ وحی انسانها را هدايت و رهنمايي مينمايد که از هر نوع شک و شبهه فراتر و از کشف و مشاهدۀ ارباب تصوف و هر تصور و انديشۀ ديگری برتر و مطمئن تر است . پس اگر در قرآن فهم و بصيرت کماحقه حاصل نمايد ، بدون شک به نور يقين و شرح صدر نايل ميگردد که اصل مقصود بوده و ارباب تصوف بخاطر رسيدن به آن رياضتهای گوناگونی را متحمل ميگردند و گمان ميکنند که باين ترتيب خود را به سرمنزل کشف و مشاهده ميرسانند .
از توضيح بالا بخوبی برمی آيد که علم نبوی عقل انسانی را مانند علم خفی و لدنی اهل تصوف مفلوج و بی ارزش نميسازد بلکه در تمام مسايل اساسی شناخت به رهنمايی عقل پرداخته و او را در راه رسيدن به نتايج صحيح و قطعی قدم به قدم هدايت ميکند و بعد از تربيت و هدايت عقل برايش دستور ميدهد که مطابق خطوط ترسيم شده از سوی وحی به تفکر پرداخته و خود را به فهم درست جزئيات برساند . به همين علت است که قرآن کريم بار بار انسان را به تفکر ، تدبر و تعقل دعوت ميکند .
تعقل در فرهنگ قرآنی به اين معناست که انسان در تعاملات زندگی ، خواهشات ، شهوات و احساس و عاطفۀ خود را رهنمای زندگی قرار ندهد و نه جلو زندگی خود را در کف اوهام و خرافات بگذارد . بلکه عقلی را که الله متعال در وجودش به وديعت گذاشته است بعد از تربيت و توجيه وحی رهنمای خود قرار داده و به رهنمايی های او اعتماد کند .
معنای تفکر اينست که به نظام کائنات و قوانين آن و به خواسته های فطرت سليم انسانی حکيمان غور و دقت نموده و اصول و اساساتی را که در نتيجۀ اين دقت و تفکر بدست می اورد با کمال ايمانداری و صداقت بپذيرد و در زندگی خود عملی سازد .
مفهوم تذکر اينست که بديهياتی را که در نتيجۀ تفکر و تدبر بدست آورده و به آنها يقين دارد ، در گيرودار احساسات و شهوات بباد فراموشی نسپرده و در هر حالتی بياد داشته باشد و به نتايجی که از آن بدست می آورد به صورت کلی تسليم باشد .
خلاصه اينکه وحی الهی در راه کسب معرفت الله متعال چشم عقل را نمی پوشاند بلکه عقل ما را بسوی دقت در آفاق و انفس و مطالعۀ قوانين و سنتهای وضع شده از سوی خالق کائنات فرا ميخواند و اصولی را که در نتيجۀ اين سير و تماشا در عالم اصغر و عالم اکبر بدست می آيد بحيث ضابطه و قانون حيات در برابر ما قرار ميدهد و جزا و پاداشی را که در نتيجه سرکشی و يا پابندی به اين اصول مرتب ميگردد و هم رهنمايی های لازم براى سعادت آخرت را پيشکش ما ميسازد و به اين ترتيب عقل انسانی تحت رهنمايی های هدايتگر مأمون و قابل اعتماد قرار گرفته و به معرفت حقيقی دست می يابد .
آنچه را در بالا شرح داديم چنين ميتوان خلاصه کرد که قران حکيم يگانه وسيلۀ کسب معرفت بوده و با تدبر در قرآن است که انسان راه تعقل و تفکر صحيح را می يابد و بالآخره اهليت خدا شناسی را کسب کرده و تا سرحدی برايش ممکن است به معرفت الهی ميرسد .
آداب تدبر در قرآن :
گفتيم ؛ يگانه وسيلۀ کسب علم حقيقی و معرفت الهی قرآن کريم است . اما بايد بدانيم که هر گونه قرآن خوانی و تلاوتی نتيجۀ مطلوب را درين مسير تحويل انسان نميدهد . بلکه آداب و شرايطی است که اگر مراعات گردد مقصد اصلی حاصل ميگردد . در غير آن رسيدن به نتيجۀ مطلوب ناممکن ميباشد .
پس کسانيکه تزکيۀ نفس خود را بحيث عزيز ترين هدف خواهان ميباشند بايد اين شرايط و آداب را کاملا مراعات نمايند تا از فيض قرآن بهره مند شوند .
خداوند می فرمایید:
آیا به آیات قرآن نمی اندیشید؟
یا بر دلهایشان قفلهای نهاد شده است؟ ( سورت نسا )
اينک مختصرا به شرح آداب تلاوت قرآن ميپردازيم .
1 – صفای نيت :
خلوص و پاکيزگی نيت قبل از هر امر ديگری درين راستا قرار دارد و به اين معناست که انسان طالب هدايت بايد قرآن را صرفا بخاطر کسب هدايت و معرفت تلاوت کند و هيچگونه هدف دنيايی و مقصد شخصی ديگری در آن دخالت نداشته باشد . زيرا اگر غير از هدايت و کسب معرفت اهداف و مقاصد ديگری منظور انسان قرار گيرد ، نه تنها از فيض قرآن محروم ميماند بلکه اين خوف وجود دارد که از قرآن کريم دورتر گرديده و بالآخره کاملا بيگانه گردد .
اگر کسی قرآن را بخاطر تحت مطالعه قرار دهد که نزد مردم به نام مفسر معرفی گردد و يا تفسيری نوشته و به شهرت و منفعت مادی دست يابد و يا به اين هدف قرآن را بياموزد که نظريات خود را با ملمع کاری با آيات قرآنی به مردم تحويل دهد ، ممکن است تا حدی به مقصد خود برسد . اما تا جاييکه به کسب معرفت و هدايت تعلق دارد هيچ توفيقی درين مسير بدرقۀ راهش نخواهد شد .
2 – قرآ کريم را بحيث کلام برتر بپذيرد :
شرط ديگر کسب فيض از قرآن اينست که قرآن مجيد را بحيث کلام برتر دانسته و عظمت و بزرگی آنرا در قلب خود جا دهد . زيرا اگر انسان عظمت و اهميت قرآن را درک نکرده ازآن بيخبر ماند کوششی را که برای کسب معرفت و دريافت معارف و حقايق آن لازم است بکار نميبرد .
اگر چه اين سخن نزد بعضی ها شايد تعجب آميز باشد که کتابی را قبل از مطالعه و دانستن محتويات آن چگونه با اين گونه حسن ظن پذيرفت ؟
اما بايد گفت که قرآن مجيد از جملۀ کتابهای مجهولی نيست که بدست انسان قرار ميگيرد . بلکه کتابی است که تاريخ خيلی با عظمتی در ورای خود بجا گذاشته است و کارنامه های آن در تغيير اذهان و افکار انسانها معجزاتی را بيادگار گذاشته است .
علاوه برآن قرآن مجيد کتابی است که بخش عظيمی از جهان بشريت آن را بحيث کتاب الهی ميشناسند که از لوح محفوظ نازل گرديده است و کلام معجزی است که انسانها در گذشته و حال از آوردن مثل آن عاجز اند و انسانهای منصف در هر زمانی به حقانيت و صداقت آن معترف اند . بنابرين انسان زمانی ميتواند که حق آنرا اداء کند که اين اهميت و عظمت آنرا هميشه در نظر داشته باشد .
اين تنبيه بخاطری ضروری است که در رابطه با قرآن بعضی غلط فهمی هايی نزد مردم وجود دارد که در اثر آن اهتمام و توجهی را که لازمۀ کسب فيض از قرآن است بکار نمی گيرند .
بعضی ها قرآن را محض کتاب حلال و حرام دانسته و فقط در پی فهم احکام فقهی و قانونی آن اند و بعد از استخراج و مرتب کردن احکام دينی توجه چندانی به آن نميکنند و اگر به تلاوت آن گاهگاهی ميپردازند فقط بخاط تبرک ميباشد . اهل تصوف آنرا يک صحيفۀ علم ظاهر دانسته علم باطن و اسرار و حقايق را میخواهند از کشف و مشاهده کسب کنند . عوام الناس قرآن را فقط بخاطر دور کردن سختی های ساعت نزع و ايصال ثواب به خوانش ميگيرند و شماری هم آنرا وسيلۀ دفع بلاها و آفات دانسته و تعويذ تومار درست ميکنند و …
مسلمانی که گرفتار اين نوع غلط فهمی ها در مورد قرآن شده است ناممکن است که از قرآن کريم همان حاصل و فيضی را بردارد که بخاطر آن نازل شده است.
3 – عزم تبديلی در خود به مقتضای قرآن :
سومين شرط استفاده از قرآن اينست که انسان عزم محکم نمايد که مطابق تقاضای قرآن در ظاهر و باطن خود تبديل و تغيير می آورد .
وقتی انسان با دقت به قرآن نظر می اندازد در هر قدم متوجه ميشود که خواسته ها و آمالش در اختلاف با مقتضيات قران قرار دارد ، تصورات و انديشه های خود را جدا از قرآن می يابد ، در معاملات و روابط خود, خويشتن را از حدود تعيين کردۀ قرآن فراتر می بيند ، در ظاهر و باطن خود را جدا از قرآن احساس ميکند …
با مشاهدۀ اين جدايی و اختلاف هر انسان با انصاف و حق طلب مصمم ميگردد که ظاهر و باطن خود را مطابق دساتير قرآن تغيير دهد و درين راه هر نوع قربانی را متحمل گردد .
ليکن اگر اين همت را نداشت و خود را در دايرۀ هوی و هوسهای خود محصور احساس کرده و تصميم تغيير و تبديلی در خود را گرفته نتوانست در حقيقت پردۀ ضخيمی بين خود و قرآن ايجاد کرده است . کسيکه درين انديشه باشد که اگر اخلاق و اعمال خود را مطابق قرآن عيار سازد از جامعه منزوی و جدا خواهد شد واز منافع و لذتهايی که اکنون بهره مند است محروم و حتی با مصيبتها و شکنجه و زندان مواجه خواهد شد ، چنين شخصی هرگز از فيض قرآن منور نخواهد شد . زيرا قبول اين همه مشکلات کار افراد بی همت و سست عنصر نميباشد و فقط کسانی ميتوانند با سختيها روبرو گردند که از همت عالی و تصميم قاطع برخوردار باشند .
4 – تدبر در آيات :
شرط چهارم استفاده از قرآن کريم تدبر در آيات آن است . صحابه کرام که مخاطب اول قرآن کريم بودند هميشه قرآن را با تدبر و دقت در مفاهيم آن تلاوت ميکردند و آنکه بيشتر در قرآن تدبر ميکرد فهم بيشتری از قرآن اندوخته بود . آنها حلقات قرآن را داير کرده و به صورت دسته جمعی به تلاوت و شرح معانی آن ميپرداختند و از روايات معلوم ميشود که پيامبر صلی الله عليه وسلم و بعد از ايشان خلفای راشدين با اين حلقات علاقه و دلچسپی خاصی داشتند .
تلاوت بدون فهم و تدبر در قرآن طريقۀ صحابه نبود . بلکه اين شيوۀ تلاوت زمانی عام و رايج گرديد که مردم قرآن کريم را بعوض کتاب هدايت و حکمت بحيث وسيلۀ حصول برکت تلقی کرده و رابطۀ شان با اين کتاب فقط منحصر به لحظۀ نزع گرديد تا سختی های جانکندن بر ايشان آسان گردد و بعد از مرگ هم عدۀ گرد هم آمده و بخاط ايصال ثواب به ميت آياتی را تلاوت کنند . اما اينکه قرآن در فراز و نشيب زندگی رهنما و روشنگر راه ايشان قرار گيرد ، امر کاملا بيگانه و نا آشنا گرديد . ذريعۀ دوم قابل اعتماد برای کسب معرفت و تزکيه اسوۀ حسنۀ رسول الله صلی الله عليه و سلم است و اين بحث را در درس آينده دنبال خواهيم کرد .
نويسنده :مومن حكيمي