اهميت آگاهي سياسي
نويسنده: دكتور فتحي يكن
مترجم: امين الله متعصم.
عدم آگاهي سياسي يعني اضطراب و متزلزل شدن شؤون مردم، و اين حالتي است شبيه به ازميانرفتن توازن و فقدان بينش، و نتيجهي آن ضايع شدن مصالح مسلمانان و فراگير شدن مفاسد در ميان آنان خواهد بود و بالآخره ضعف و فروپاشي مسلمانان را در پي داشته، نقش آنان را به حيث يك امت موجود در ميان امتهاي ديگر كه وظيفهي امر به معروف، نهي از منكر و شهادت بر ساير امم را به عهده دارند، تعطيل خواهد كرد؛ الله تعالي در مورد ميفرمايد:
وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا(البقرة143)
(بیگمان شما را ملت میانهروی خلق کردهایم (نه در دین افراط و غلو میورزید، و نه در آن تفریط و تعطیلی میشناسید. حق روح و حق جسم را مراعات میدارید و آمیزهای از حیوان و فرشتهاید) تا گواهانی بر مردم باشید (و بر تفریط ماديگرایان لذائذ جسمانی طلب، و روحانیت باخته، و بر افراط تاركان دنیا و ترک لذائذ جسمانی کرده، ناظر بوده و خروج هر دو دسته را از جادهي اعتدال مشاهده نمائید) و پیغمبر (نیز) بر شما گواه باشد (تا چنان که دستهای از شما راه او گیرد و یا گروهی از شما از جادهي سیرت و شریعت او بیرون رود، با آئین و کردار خویش بر ایشان حجت و گواه باشد)
خداوند متعال در يك نگرش سريع به سوي نقش امت اسلامي در زندهگي ميفرمايد:
كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنْ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ(آل عمران110)
(شما (اي پيروان محمّد) بهترين امّتي هستيد كه به سود انسانها آفريده شدهايد (مادام كه) امر به معروف ميكنيد و نهي از منكر مينمائيد و به خدا ايمان داريد…)
شيخ محمد غزاليرح ميگويد: «فكر سياسي در نزد عموم متدينان برچسب قصور و ناتواني ميخورد… اينها فساد را ميبينند اما اسباب آن را نميشناسند، تاريخ را ميخوانند ولي از آن پند نميگيرند، وقتي به آنان گفته شود ما در گذشته عزت داشتيم، ايشان راز عزت از دست رفتهي خود را نميدانند… و اگر گفته شود در فلان عصر شكست خوردهايم، سبب آن را درك كرده نميتوانند» نقل از كتاب (حركة الاسلامية، رؤية مستقبلية)
آگاهي سياسي و شناخت عصر:
بايد بدانيم كه آگاهي سياسي مقدمهي اساسي شناخت عصر و عنصر مهمي در كاميابي پروژهي اسلامي به حساب ميآيد… مبالغه نخواهد بود اگر بگوييم بسياري از پيشآمدهاي وارده بر جهان اسلام و بيشترين مصائبي كه حركتها و جريانهاي اسلامي در جهان با آن روبهرو ميشوند، اسباب آن به عدم آگاهي سياسي و در نتيجه عقبماندهگي از درك حقيقت عصر برميگردد.
متغيرات سريع و هميشهگي كه امروزه جوامع بشري پشت سر ميگزارند، انقلابهايی كه برپاشده و برپا ميشود، پيشرفتهايی كه جوانب مختلف زندهگي انسانها را در برگرفته است، همه و همه پيگيري جريانهاي روزمره، و به گونهي خاص ميزان تأثيرگذاري آن بر فعاليتهاي اسلامي و آوردن تعديلات لازم بر آن و رشد دادن آن را حتمي ميسازد.
-بايد واقعيتهاي موجود شناسائي شده، نيروهاي مؤثر برآن بازيابي گردد.
-بايد رويدادها را پيگيري كرده، تحليل نمود و از پيشفرضها، ابعاد و آثار آن پرده برداشت.
-بايد تقاليد، عرفها، فرهنگها، علوم و قوانين مسلط بر عصر را شناخت و به دقت پيگيري نمود.
-بايد پروژههاي ديگران -اعم از دوستان و دشمنان- و تجارب تغييرآورندهي مختلف را شناخت و اسباب كاميابي و شكست هريك را كشف كرد.
-بالآخره بايد اصطلاحات عصر و زبانهاي سياسي، ادبي و علمي آن را شناخت و خطاب عصر را به خوبي خواند.
علاوه براين بايد چيزهاي زياد ديگري را كه حصول آن از جملهي فرائض عيني يا فرائض كفايي به حساب ميآيد به دست آورد.
آگاهي سياسي شرط بيداري اسلامي است:
ما اگر به مستواي بلندي از آگاهي سياسي نرسيم و به قضاياي عصر احاطه نداشته باشيم، و در عين حال به فعاليتهاي سياسي خود صفت بيداري اطلاق كنيم، در حقيقت به جريان اسلامي ظلم نمودهايم. همين قضيه است كه بسياري از دعوتگران و علما را وادار نموده و وادار ميكند تا با تأكيد اصرار ورزند كه بايد فرزندان بيداري اسلامي به تمام آنچه بيداري اسلامي ضرورت دارد مسلح شوند، حتا اين قضيه تأكيد بر وجوب بازنگري روشهاي تربيتي و ساختاري و ابزار و سازوكارهاي ساختن شخصيت اسلامي دارد. چه زيبا گفته آن كس كه فرموده است: «رحم كند خدا به حال كسي كه زمان خود را شناخته، با روشي مناسب با آن رفتار ميكند»
نتائجي كه بر عدم آگاهي سياسي مرتب ميگردد:
فقدان آگاهي سياسي آثار بدي به جا ميگذارد كه تشخيص و درك آن به صورت كامل امري است مشكل و طاقتفرسا، زيرا نبود آگاهي سياسي باعث بر هم خوردن توازن شده، حالتي از انحطاط متواتر و پيدرپي را ايجاد ميكند.
يكي از برادران تحقيق علمي دارد پيرامون ضررهاي آگاهي سياسي كه ما هم با آوردن برخي از موارد آن در اينجا اكتفا ميكنم، زيرا آن چه در اين بحث آمده به ياري الله در مورد كفايت ميكند:
-عدم فهم زبان سياسي كه مردمان پيرامون ما، در سطح الفاظ و مدلولات، يا در سطح اسلوبها و ابعاد آن، با يكديگر گفتگو ميكنند؛ مانند اصطلاحاتي چون: (نظم جهاني)، (خاور ميانه)، (افراطگرايي)، (بنيادگرايي)، (مبارزه با تروريزم)، (برخورد تمدنها)، (جهاني شدن) و…
-ناتواني از فهم فراگير اسباب و عوامل رويدادهاي جهاني.
-ناتواني از وضع پلاني مناسب براي حركت و تكاپو.
-عملي شدن پلانهاي دشمن بدون اين كه احساس شود، چنان چه در لبنان سالهاي متمادي اين جريان ادامه پيدا كرد و ثمرهي تلاش مبارزان لبناني و فلسطيني در قدم اول نصيب دشمن اسرائيلي گرديد، در قدم دوم خواستههاي عربهاي را كه با هم درگير بودند برآورده ساخت و در قدم سوم كشورهاي مشخصي از منطقه از آن به نفع خود بهرهبرداري كردند.
-پيداشدن تناقض در مورد قدمهاي مناسبي كه بايد در مقابله با دشمن برداشته شود.
-گير كردن در شگافهاي سياسي-فكري، به گونهيي كه در پيمودن مسير ايجاد آشفتهگي و سردرگمي نمايد.
-استفاده نكردن از فرصتهاي بهدستآمده و نقطهضعفهاي موجود در كيان دشمن سياسي.
-مصروف شدن به غير دشمن حقيقي، و همدست شدن با جريانهاي همطراز و همپيمان با دشمن.
-عدم اعتماد به كار مردمي منظم به عنوان ابزاري كارآمد عليه دشمنان.
-ضائع كردن فرصتهاي مناسب، در كنار ناآگاهي از خسارتهاي كه در دراز مدت وارد ميشود.
در خاتمه لازم ميدانيم تا با تأكيد بيشتر بگوييم كه براي كامياب كردن پروژهي اسلامي و فعاليتهاي كاركنان آن ضرورت مبرم به آگاهي سياسي است، و بايد اين توجه و اهتمام در تربيتگاهها، روشهاي آمادهگي و روشهاي سازندهگي تحقق يابد، همان گونه كه بايد اين كار از خلال دورههاي كه خاص براي همين غرض تنظيم ميگردد متحقق شود.
خدا يگانه كمككننده است و بايد به او توكل نمود.