اصول مذهب امام
اشاره:
ایشان در خیر القرون نفس کشیدند و از چشمهسار علم نسل اول مکتب نبوي صلى الله عليه وسلم کسب فیض و معرفت نمودند و جان سخن اینکه مربیان و مرشدان امام؛ اصحاب رسولالله و نسل تراز اول تابعین بودند همانگونه که سهل میگوید:«علم و دانش امام ابوحنیفه چکیدهی آموختههای دانشمندان سلف بوده است» و این اشاره، ما را از اینکه یک یک از استادان امام«رحمتاللهعليه» را نام ببریم بینیاز میکند از اینروی بطور مستقیم وارد فرازهای از زندهگی علمی و فقهی ایشان میشویم که نور آن برای همیشه روشن است:
اصول مذهب امام
مذهب در لغت راه و روش را گویند. مذهب در فرهنگ و اصطلاح اسلامی یعنی روش و راهکارهای عملی که انسان حرکت خویش را بهسوی رشد و تعالی در روشنایی شریعت آغاز میکند و رفتار خویش را بر اساس فرمایشهای قرآن و رهنمودهای پیامبر صلى الله عليه وسلم که توسط دانشمندان امت تفسیر و تبیین شده است، عیار میسازد.
همهي مذاهب اسلامی در اصول عقیده و کلیات دین باهم متفق بوده و منابع تشریع در نزد همه به ترتیب، قرآنکریم، سنت نبوی و اجتهاد دانشمندان صحابه میباشد و یکی از مشهور ترین و گستردهترین مذاهب اسلامی، مذهب امام ابوحنیفه: میباشد که خود ایشان در باب اصول این مذهب فرمودند: «هرگاه مسألهيي پيش آيد، براي كشف حكم آن نخست به كتاب خدا(قرآن) مراجعه ميكنم، اگر حكم آنرا در قرآن نيافتم به سنت رسولالله روي ميآورم…، اگر در سنت رسول الله صلى الله عليه وسلم هم نيافتم، هرسخني كه از يارانش مرا خوش آيد آنرا قبول ميكنم و از دایرهی گفتار ایشان خارج نمیشوم و وقتي نوبت به مجتهديني همچون ابراهيم شعبي، حسن بصري، ابن سيرين و سعيد ابن مسيب رسيد، من هم حق دارم كه همچون آنها اجتهاد نمايم.»
از این سخن امام: بدین نتیجه میرسیم که اصول مذهب ایشان عبارت از قرآنکریم، سنتنبوی، اتفاق نظر دانشمندان صحابه و تابعین بوده است. قیاس چهارمین روش و اصل صدور حکم شرعی در نزد امام میباشد. ناگفته نماند که قیاس را به عنوان یک روش اجتهادی در روشنایی منابع سهگانه نخست بهکار میبستند.
روش امام ابوحنیفه در تصویب مسايل اجتهادی:
«اجتهاد – بنا به تعبير علامه اقبال لاهوري:- عبارت است از ايجاد پيوند ميان اصول ابدي و ثابت دين و پديدههای متغير زمان. واقعیت امر این است که از يك طرف اصول اساسي دين ثابت و ابدي است و از طرف ديگر زمان همواره در حال نوسان، تحرك و تغيير ميباشد و در فرايند اين تغيير، پديدههاي تازه و مسايل جديدي در زندهگي انسان به وجود ميآيد؛ اگر قرار باشد براي همگام شدن با زمان ما از اصول اساسي دين دست بكشيم، بيگمان دچار همان وضعي ميشويم كه غرب بدان گرفتار شده است؛ به سرگرداني روح و افول معنويت مبتلا ميگرديم و پیوند ما با خدا قطع میشود و اگر قرار باشد براي ديندار بودن و ديندار ماندن با زمان همگامي و همراهي نكنيم، سنت الهی را زیر پا کرده و در این میان مسلماً از قافله بادپاي زندهگي عقب ميمانيم و به وضعيتي اسفبارتر از اين دچار ميشويم. پس آنچه كه ميتواند بين اصول ابدي و ثابت دين و پديده هاي متغير زمان پيوند ايجاد كند، اجتهاد است.
اما نكتهی قابل درنگ اينجاست كه همه روشهای اجتهادي ياراي آنرا ندارند تا از پس اين وظيفهي سترگ برآيند. برخي ساز وكارهاي اجتهاد چنان در چنبرهي خشك ظاهرگرايي و شكلگرايي افراطی تخته بند شده اند كه اين ظرفيت در آنها وجود ندارد تا به وسيلهی آن بتوانند بين اصول ابدي و ثابت دين و پديدههاي متغير زمان ايجاد رابطه و پيوند كنند. ولي روش اجتهاد امام ابوحنيفه: از چنين ظرفيتي برخوردار است که در ادامهی بحث این مدعا به اثبات خواهد رسید: همان گونه که در باب اصول مذهب نیز تذکر رفت ایشان دربارهي روش اجتهادي خود چنين ميگويد: «هرگاه مسألهيي پيش آيد، براي كشف حكم آن نخست به كتاب خدا (قرآن) مراجعه ميكنم، اگر حكم آنرا در قرآن نيافتم به سنت رسول الله روي ميآورم…، اگر در سنت رسول الله صلى الله عليه وسلم هم نيافتم، هر سخني كه از يارانش مرا خوش آيد آنرا قبول ميكنم و از دایرهی گفتار ایشا خارج نمیشوم و وقتي نوبت به مجتهديني همچون ابراهيم شعبي، حسن بصري، ابن سيرين و سعيد ابن مسيب رسيد، من هم حق دارم كه همچون آنها اجتهاد نمايم.»
درباره ي روش و راهکار اجتهاد امام ابوحنيفه دو نكته شايان ذكر است:
نكتهي اول:
اين كه امام از نظر چگونگي در حوزهي اجتهاد تحول آفريد و آنرا از يك تلاش فكري فردي تبديل نمودند به صحنهي ديالوگ گروهي و تلاش جمعي و به اصطلاح مجلس شوراي اجتهادي پديد آوردند و بدينگونه بين اجتهاد و شورا پيوند ايجاد كردند.
اعضاي اين مجلس شوراي اجتهادي 36 تن از ياران امام: بودند كه هركدام در زمينهي خاصي از قبيل تفسير، حديث، نحو، ادبيات، تاريخ، علم الرجال، و… تخصص و تبحر داشتند و به فرمودهي حضرت امام شايستهي مقام قضاوت و اصدار فتوا بودند.
درين مجلس اجتهادي تا زمان رحلت امام ابوحنيفه: بنا به روايتي هشتاد و سه هزار مسألهي فقهي در حوزههاي مختلف حقوق فردي، خانوادهگي، اجتماعي، مدني، اقتصادي، سياسي و… مورد بحث و بررسي قرار گرفت و به تصويب رسيد.
روش امام درين مجلس اين بود كه نخست مسألهيي را مطرح ميفرمود و نظر خود را در مورد ابراز ميكردند و سپس هر يك از اعضاي شورا در بارهي موضوع به ابراز نظر ميپرداختند و بنا به روايتي، چه بسا كه بحث و تبادل نظر در مورد يك مسأله هفتهها به طول ميانجاميد و آنگاهکه به نتیجهی نهایی میرسیدند، دستور میفرمودند که مسأله ثبت و ضبط گردد.
نكتهي دوم: اينكه امام در حوزهي اجتهاد از نظر مفهومي نيز طرحي تازه ايجاد كرد؛ بدين شرح كه اجتهاد در نظرگاه حضرت امام به سه مفهوم به كار ميرفت:
الف: اجتهاد به مثابة كشف حكم شرعي: اين نوع اجتهاد در زمينهي مسايل و پديدههاي جديدي كه در جامعه به وجود ميآمد توسط امام صورت ميگرفت.
ب: اجتهاد به مثابهي بازانديشي در آراي اجتهادي ديگران: پيشتر اشاره شد كه امام فرمودند: «اگر حكم شرعي را در قرآن، سنت پيامبر صلى الله عليه وسلم و آراي صحابه نيافتم و نوبت رسيد به مجتهديني همچون شعبي، حسن بصري، ابن سيرين و… من هم مثل آنان اجتهاد ميكنم.» يعني امام فرمود نظر ديگر مجتهدين برايم الزام آور نيست؛ لذا امام در مورد آراي اجتهادي ديگران به بازانديشي ميپرداخت و به اساس قناعت خود يكي را ميپذيرفت يا اينكه نظر تازهيي ابراز ميكردند. اين دو نوع اجتهاد تازهگي نداشت و پيش از امام نيز معمول بودند.
ج: اجتهاد تغيير شكل حكم شرعي: اجتهاد به اين مفهوم زاييدهي انديشهي خلاق و مبتكرانهي حضرت امام: بود. ایشان اولین کسی بودند که بهجای پرداخت بعضی از صدقات به شکل جنس اجازه داده اند که انسان میتواند قیمت آنرا هم بپردازد.
ویژهگی های فقه امام ابوحنیفه:
دکتور محمد یوسف موسی در کتاب خود (ابوحنفیه نعمان) به نقل از علام کوثری، نگاشته است که: این امام بزرگ در هنگام اختلاف روایات، عمل به آنچه که ذمهی انسان را کاملاً مبراء نماید، لازم و ضروری میدانست و تا حد توان کوشش میکرد که عملکرد مرد عاقل از بین نرود و در احکام اختلافی جانب فقراء، بردهگان و مستضعفان را در نظر داشت؛ دلایل احتمالی را به گونهای تفسیر کرد که به سود شخص مجازات شده باشد؛ تا به قاعدهی «رفع حدود به شبهات» عمل نماید. دوکتور در همین بخش از کتاب خود برخی از ویژهگی های فقه امام را بر میشمارد که چنین است:
آسانگیری در عبادات و معاملات: آسان گیری از مسایل بنیادین و اساسی شریعت اسلامی است و خداوند (جل جلاله) میفرماید:
وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ (حج/78)
«و خداوند در دين كارهاي دشوار و سنگين را بر دوش شما نگذاشته است»
امام ابوحنیفه: با الهام از این آیهای شریفه در باب دور کردن نجاست میفرماید: «وقتی که بدن و یا لباس به نجاست آلوده شود، شستن آن به وسیلهی هر مایعی که پاک کننده باشد، جایز است. همچنان در باب معاملات، خرید جنس را بدون دیدن مشتری جایز میداند و مشتری را مختار قرار میدهد که بعد از دیدن جنس معامله اجرا و یا فسخ نماید؛ در این مورد به حدیثی از رسولالله صلى الله عليه وسلم استناد میکند که فرمودهاند «هرکس چیزی را بخرد که قبلاً ندیده است، بعد از دیدن مخیر است که بپذیرد و یا رد نماید»
رعایت کردن جانب فقراء و ناتوانان: این هم از مسايل مورد تاکید قرآنکریم و سنت نبوی صلى الله عليه وسلم است و امام نیز در باب پرداخت زکات جانب فقرا را در نظر گرفته و زکات را در زیور آلات زنان واجب میداند، و این رویکرد بسیاری از اصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم مانند حضرت عمر، عبدالله بن مسعود، عبدالله بن عمر، عبداللهبن عباس (رضی الله عنه) و مذهب جمهور تابعین می باشد. امام در این مورد به حدیثی که آنرا ابو داود و نسائی روایت نمودهاند، استدلال میکند که زنی وارد مجلس پیامبر صلى الله عليه وسلم شد در دست خود دو حلقه دست بند داشت و پیامبر صلى الله عليه وسلم امر به پرداخت زکات نمودند.
تصحیح عملکرد انسان تا حد ممکن: یکی از مسايل کلامی و مورد اختلاف علماء، ایمان کودک هوشمند است؛ امام ابوحنیفه: بر اين باور دارد که ایمان چنین کودکی درست است در حاليکه امام شافعی بر عدم صحت آن قایل است. امام ابوحنیفه معتقد است که کودک وقتی خدا، رسول و شریعت را تصدیق نماید، یک کار واقعی انجام داده است که رد آن ممکن نیست و دلیل شان ایمان آوردن حضرت علی (کرم الله وجهه) در سنین هشت یا ده سالگی است که از جانب رسول الله صلى الله عليه وسلم پذیرفته میشود. همچنان امام ابوحنیفه: در مسايل کفر و اسلام جانب اعتدال را مد نظر گرفته و با ارائهی نظریه مسلمان دانستن اهل قبله با پدیدهای تکفیرگرایی مُهر بطلان میزند.
احترام به انسانیت و آزادی انسان: امام ابوحنیفه: اراده و تصمیم زن را محترم دانسته و او را در انتخاب همسر آزاد میداند؛ و برای سرپرست او تسلطی قایل نمیشود؛ او معتقد است زن ماداميکه دارای اهلیت و شایستهگی کامل است، میتواند با مردی مناسب و همشأن خانوادهاش در برابر مهر زنان همسان خود ازدواج نماید؛ اثبات ولایت و سیطرهی انسانی بر انسان دیگر، جز در هنگام ضرورت نباید ثابت گردد؛ زیرا این امر با آزادی که حق مسلم انسانهاست، منافات دارد.
جان کلام اینکه مذهب امام ابوحنیفه: در گوشه و کنار وطن اسلامی ملیونها انسان را در زیر چتر خود گرفته و نام امام در تمام مجالس علمی بر زبانها جاری است؛ و اکثریت مسلمانان جهان پیرو امام ابوحنیفه: میباشند و نکتهي جالب اینکه در اکثریت کشورهای اسلامی که در باب عبادات از دیگر مذاهب پیروی میکنند در فقه معاملات آراء فقهی امام ابوحنیفه: را به اجراء میگذارند، طوریکه »مجلة الاحکام عدلي« تدوین شده در فقه امام ابوحنیفه در اکثریت کشورهای اسلامی مورد استفاده همهي مسلمانان است.
شاید کسی پرسان کند که چرا این مذهب، نسبت به سایر مذاهب بيشتر مورد استقبال مسلمانان قرارگرفته و شرف اقبال یافته است؟! جواب این است که امام ابوحنیفه: با استعداد خداوندیاش دانش و فرهنگ اسلامی را از اصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم و نسل تراز اول تابعین به ارث میبرد «علم و دانش امام ابوحنیفه چکیدهای آموختههای دانشمندان سلف بوده است» و همین دانش را بر پایهها و اصول ماندهگار علمی بنا میکند و به آنها شگرد سازگاری و همآهنگی با کاروان در حال ترقی زندهگی بشر میبخشد ، آنگاه است که مردم در باب استخراج احکام، خود را نیازمند این اصول بدانند و بدون اینکه کسی و یا کسانی بیایند به نفع این مذهب کمپاین کنند و یا بهسوی آن فرا بخوانند و دعوت کنند، صلاحیت علمی این مذهب، بدو شرف نفوذ و سیطره در جغرافیای پهناوری از این کرهای خاکی میدهد.
در نهایت این نوشته باید گفت که ویژهگیهای برشمرده شدهای مذهب امام ابوحنیفه با ید در وجود همه حنفیها بهخصوص آنهايی که از آدرس این مذهب مردم را ارشاد میکنند و فتوا صادر مینمایند جلوهگر باشد و باید همهي ما که سنگ حنفی بودن را بر سینه میزنیم، تمام جوانب مورد تاکید امام بزرگوار را در راستای رفاهیت و سعادت مسلمانان مد نظر داشته و سختگیریهای بیمورد، سلیقههای شخصی و برداشتهای نارسای خود را بهنام حنفیت بر فقه پویا و اصول ارزشمند مذهب امام ابوحنيفه تحمیل نکنیم.