اسلام دين همزيستي و برادرى است
دین مقدس اسلام در سرزمینی ظهور کرد که مردم آن با مصایب زیادی دست و پنجه نرم می کردند. نظامی که بر جوامع عربی آن وقت حکم می نمود و اکنون هم دوباره احیا شده است نظام قبیله بود که همیشه با اندیشه های تنگ قبیلوی بسوی قضایا نگریسته و روی مسایل اندک باهم در گیر می شدند و انسان های زیادی تحت همین عنوان کشته و به اسارت برده می شد.
گاهی این درگیری ها سالها بل دهها سال ادامه می یافت که بعنوان نمونه میتوان از جنگ های دوره جاهلی بنام های غبرا، داحث و بسوس نام برد که دهها سال در میان قبایل اوس و خزرج دوام یافت.
کسانی که همواره به آتش افروزی، نفاق و تفرقه در میان آنها دامن میزد، یهودی های مدینه بود که بخاطر تضعیف آن قبایل از هر وسیله ای مدد می جستند تا از خاتمه درگیری ها و دشمنی های آنان جلو گیری به عمل آورند. قبایل اوس خزرج که از این نبرد ها بی معنی به شدت خسته شده بودند برای پایان آن در جستجوی رهبر دلسوز و پیام رهایی بخشی بودند تا به آلام بی شمار آنان خاتمه دهد و دشمنی و عداوت را در میان شان به دوستی ، محبت و برادری عوض کند.
ولی آنگاه که آوای ملکوتی را از کوه پایه های مکه شنیدند، نجات و رستگاری خود را در پیروی از تعالیم نجات بخش آن دیده و با گرویدن به اسلام دشمنی های آنان برای ابد از میان شان رخت بربست.
این دین جاودانی بر چهره همه نابرابری ها، وبرتری جویی های قبیلوی و نژادی سیلی محکم نواخت و عدالت و مساوات و برادری را در میان همه افراد و جوامع بشری اعلان داشت و همه آنان را بسوی وحدت و اخوت و دوستی فراخواند.
اسلام با صدای بلند اعلان داشت که هیچ عرب بر عجم و عجم بر عرب و هیچ سفید بر سیاه و سیاه بر سفید فضیلت و برتری ندارد مگر از ناحیه پرهیزگاری و تقوا.
همان بود که محمد عربی صلی الله عليه وسلم ، بلال حبشی، صهیب رومی و سلمان فارسی رضی الله عنه را باهم جمع کرد، محبت، صداقت، ترحم و برادری را به بهترین سیمای آن در میان شان به وجود آورد. تمیز و نژاد پرستی را تحریم داشت و آن را از ویژگیهای جاهلیت بر شمرد. طوریکه روزی ابوذر غفاری بلال را بخاطر مادرش که سیاه پوست بود، تحقیر نمود و بلال از آن سخت ناراحت شد و نزد پیغمبرصلی الله علیه وسلم رفت و از ابوذر شکایت کرد و آنحضرت به ابوذر گفت تو مردی هستی که تا هنوز در وجود تو خصلت دوره جاهلیت باقی مانده است ابوذر رضي الله عنه بعد از شنیدن سخن پیامبر صلی الله عليه وسلم از کرده خود سخت پشیمان شد و از بلال عذر خواهی کرد.
قرآن کریم در آیات بی شماری مسلمانان را به وحدت و اخوت و دوستی فرامی خواند و می فرماید: {واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا}. “وهمگی به رشتۀ (ناگسستنی قرآن) خدا چنگ زنید و پراگنده نشوید”.آل عمران:103.
و می فرماید:{إنما المؤمنون إخوة فاصلحوا بین اخویکم}. “همانا مؤمنان برادران همدیگرند، پس میان برادران خود صلح و صفا برقرار کنید”. الحجرات:10.
اسلام ارزشهای اخلاقی و انسانی را معیار برتری و فضیلت می شمارد و هر گونه تقرقه و تبعیض را که از تصور و اندیشه های جاهلی منشأ گیرد باطل داشته و به جای آن وحدت و یگانگی خانواده بشری را اعلان نمود. زیرا خداوند بزرگ در آیه -13- از سوره حجرات می فرماید:{یا أیها الناس إنا خلقناکم من ذکر و أنثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا إن اکرمکم عند الله أتقاکم}.” ای مردم ما شما را از مرد وزنی آفریده ایم، و شما را گروه گروه و قبیله قبیله نموده ایم تا همدیگر را بشناسید، بی گمان گرامی ترین شما در نزد خدا متقی ترین شما است”.
همان بود که نه تنها مسلمانان بلک پیروان ادیان و مذاهب مختلف دیگر توانستند با آزادی و آرامش خاطر در میان مسلمانان زندگی نمایند در حالی که در زیر سایه هیچ نظامی دیگر غیر از اسلام از چنین آرامشی برخوردار نبودند.
بازگوکننده این حقیقت ،معاهدات و پیمان هایی است که در تاریخ اسلام و فتوحات اسلامی از سوی صحابه کرام اجرا گردیده است که ازجمله پیمان حضرت عمر با اهل بیت المقدس می باشد .
در زمان خلیفه دوم عمر بن خطاب وقتی برای امضای معاهده صلح و امنیت به بیت المقدس رفت درآنجا معبدی را یافت مربوط به قوم یهود که جز قسمت بالایی آن بقیه در زیر خاک مدفون شده بود ،خاک های متراکم شده آن را با دامنش دور کردن گرفت و در این میان مسلمانان هم به او اقتدا نمودند و معبد را از زیر خاک و آوار بیرون کردند تا یهودیان مراسم دینی شان را درآن برگزار نمایند.
روایت شده که در این سفر مبارک روزی عمر رضی الله عنه در جوار کلیسای بیت المقدس نشسته بود که هنگام نماز فرا رسید . وی از جا بلند شد و دورتر اقامه نماز کرد. مسلمانان پرسیدند مگر نماز خواندن در داخل کلیسا جایز نیست ؟ زمامدار عدالت پیشه و آزاد اندیش پاسخ داد:من ترسیدم که اگر در درون کلیسا نماز بگذارم بعد از من مسلمانان بیایند و آن را به مسجد تبدیل کنند.
آیا حمایت از آزادی دینی و تسهیل در انجام مراسم عبادی برای دگراندیشا ن قوی تر و بهتر از این وجود دارد؟.
نمونه دیگر داستان خلیفه عدالت گستر اسلام علی رضی الله عنه است. آن حضرت باری سپر خود را نزد مردی نصرانی یافت او را به نزد قاضی شریح آورد (منصب قضا را در دوره آن جناب عهده دار بودند) و گفت: این سپر مال من است وآن را نزد این شخص یافتم که آن را برایش فروخته ام ونه بخشیده ام. شریح از مرد نصرانی پرسید: در مورد ادعای امیر المؤمنین چه پاسخی دارید؟ آن مرد گفت: این سپر از من ودر ملک من است و امیر هم نزد من دروغگو نمی باشد، قاضی بسوی علی (رضی الله عنه) نگاه کرد و از وی پرسید: ای امیر! آیا شاهدی هم داری؟ علی (رضی الله عنه) خندید و گفت: شریح به حق رسیده و من شاهدی ندارم. و قاضی به نفع نصرانی فیصله خود را صادر نمود و آن مرد سپر را گرفت ورفت و لی دوباره از راه برگشت وگفت: همانا من شهادت می دهم که این فیصله و حکم پیغمبران است.امیر المؤمنین من را به محاکمه نزد قاضی خود می برد و او هم به ضرر امیر فیصله می کند. من به یگانگی خداY و رسالت محمدr شهادت میدهم. ای امیر المؤمنین این سپر مال شما است و زمانی که شما از جنگ صفین بر گشته بودید من بدنبال لشکر شما می آمدم و این سپر را که از بالای یکی از شتر های شما افتیده بود؛ من برداشتم. علی رضی الله عنه برایش گفت: این سپر حالا برای شما باشد و آنرا به وی بخشید.
به همین اساس اسلام با سرعت زیاد ملت های گوناگون را به خود جذب کرد و آنان را از جور و ظلم حاکمان، استعمار و استعباد قدرتهای وقت، آزادی بخشید.
ولی بعد از آنکه مسلمانان تعالیم اسلام را به فراموشی سپردند و دوباره تبعیض و برتری جویی ها در میان آنان ظهور کرد. ذلت و خواری از هرگوشه بسوی مسلمانان روی آورد و سرزمین های بی شماری از دست شان بیرون شد و در داد گاه های تفتیش عقاید محاکمه و قتل عام شده و دشمنان شان حتی از سوزانیدنشان هم دریغ نورزیدند.
مسلمانان بر اثر از هم پاشیدگی سرزمین مقدسی را از دست دادند و بیت المقدس بعد از آزاد سازی توسط صلاح الدین ایوبی بار دیگر از سوی انگلیس اشغال و سپس بدست صهیونیزم اسیر شد.
عربها آن را باری قضیه عربی مطرح کردند و حالا آن را بنام قضیه محدود به فلسطین می خوانند، بالآخره آن را آگاهانه تسلیم صهیونیزم جهانی نمودند.
دشمنان اسلام بعد از فروپاشی خلافت عثمانی از هر سو شتافتند تا ارث بجامانده را در میان خود تقسیم کنند همان بود که دولت های خورد و کوچک زیادی را بوجود آوردند و پیکر و سرزمین واحدی را که دین، فرهنگ، تاریخ و سرنوشت مشترک همه آنان را بهم پیوند میداد؛ قطعه قطعه نموده و هریک از آنان سرزمین هایی را همراه با ثروتهای طبیعی آن به تاراج بردند.
امروز حال مسلمانان نسبت به هر زمان دیگر بدترشده است. کشمش های قومی ، زبانی، نژادی، مذهبی از هر گوشه از کشور های اسلامی زبانه می کشد. انگلیسها که مدت زمان زیادی کشورها را در اشغال خود داشتند به اساس ایجاد تقرقه در میان ملتها به راحتی بر آنان حکومت نمودند.
اکنون جهان غرب به رهبری امریکا که بر جهان حکم میراند سیاستهای شیطانی انگلیس را تعقیب میکند و در هر گوشه از جهان که تقرقه، نزاع و جنگ مشاهده می شود حتما دست امریکا در آن دخیل است. امروز آن همه مصایب و بلایی که بر سر عراق، افغانستان، فلسطین، سومال، لبنان، سودان، پاکستان وکشورهای دیگر می بارد، مسئول درجه اول و آنکه خوب نفع می گیرد، غرب است.
اما آنچه که مسلمانان را میتواند از این مصیبت جانکاه و خانمان سوز نجات دهد، فقط و فقط در بازگشت به اسلام و قرآن است وبس.
اسلامی که قادر است طوریکه در گذشته اخوت و برادری و همزیستی را در میان ما پدید آورد و حتی آنانیکه با ما در دین و باورها هم شریک نبودند از آرامش و بر خورد عادلانه در جامعه اسلامی بر خوردار گردیدند.
اسلامی که به انسان احترام و ارزش قایل است ودین، جان، مال، آبرو وی را محترم می شمارد. تجاوز به حیات و زندگی مسلمان را حرام دانسته و کشتن یک فرد را به منزله کشتن همه بشریت می شمارد. وزنده داشتن او را به منزله زنده داشتن همه ای بشریت بحساب می آورد.
ولی ما به هیچ یک از این سخنان قرآن گوش نمی دهیم. وبه کشتن برادران مسلمان خود به عنوان های مختلف ادامه می دهیم و آن را متأسفانه ثواب هم می دانیم در حالی که اسلام از این کردارهای ما کاملا بیزار است زیرا اسلام کشتن کافر را بدون ضوابط شرعی اجازه نمی دهد چگونه به کشتن مسلمان اجازه دهد.
کردارهای ما امروز آگاهانه و یا نا آگاهانه گام نهادن در مسیر همان سیاست های شیطانی است که انگلیس آنرا در گذشته تعقیب کرد واکنون آنرا قدرتهای بزرگ دیگر برای در هم شکستن مسلمانها توسط خودشان بدست گرفته است، زيرا گفته اند تقرقه انداز و حكومت كن.
نوشته از: أحمد راشد رسولي