اسباب تهاجم جهان کفرى بر اسلام (مودودي)

يادداشت:

گرچند اين نوشتار در مورد پس منظر مسايل مسلمانان نيم قارۀ هند و پاكستان آن هم در سال ۱۹۲۵ ميلادى نگاشته شده است، اما موضوعى كه در اين سطور نهفته است، امروزه پس از گذشت در حدود يك صده از آن و در كشور خودمان نيز به همان شكل مطرح است، دلايل و اسبابى كه در اين نوشتار براى تهاجم و يورش جهان كفرى عليه ملت ها و كشورهاى اسلامى مطرح گرديده است، امروزه با سپرى شدن ساليان متمادى نيز به همان شكل خود باقى است. به همين دليل برگردان درى آن به شما تقديم مى گردد. قابل تذکر است که اصل اين مطلب در ماهنامه آئين، چاپ لاهور، شماره برج دسامبر ۲۰۰۴ به نشر رسيده است.

پيشنهاداتى را که مبلغين مسيحى بنگال در مورد دعوت مسلمانان بنگال هند بسوى آئين مسيحيت در يک کنفرانس خويش به تصويب رسانيده اند، تفصيلات آن در روزنامه ها به نشر رسيده است. ما نمى توانيم بگوييم که چه تعداد از خوانندگان اين گونه پيشنهادات با خواندن آن متعجب شده اند و چه تعدادى هم با اظهار رنج و تأسف راه خود را در پيش گرفته اند، و چه تعداد ديگر با آموختن درس عبرت از اين گونه پيشنهادات، آمادۀ عمل شده باشند.
حال ما عادت کرده ايم که اگر گاهى از يک حمله بزرگ يا پلان گذارى خاص مخالفين اطلاع مى يابيم، دفعتاً احساساتى مى شويم و در يک حالت پريشانى و اضطراب، به برگزيدن وتهيه پلان هاى غير مرتب دفاعى مى پردازيم و وقتى هم خطر اندکى کاهش يافت، مطمئن گرديده مى نشينيم.
مسيحيان بيش از ٥٠ سال است که درسرزمين هند و پاکستان، (البته اين ٥٠ سال درسال ١٩٢٥ حساب شده اند، نه حالا. مترجم) به تبليغ مذهب خويش مى پردازند در اين مدت طولانى آنها با خاموشى به کار خود ادامه دادند، و هيچ سالى چنان نه گذشته است که آنها در شمار هم مذهبان خويش نيافزوده باشند. در حاليکه ما هميشه اين خاموشى آنها را مرادف با بى عملى آنها دانسته، و هيچ گاهى در مورد نجات خود تدبيرى اتخاد نه نموديم، مثال ما درست همچو باشندگان مارب (شهر قديم و پايتخت مملکت سبا، که در چهار طرف آن با بستن بند بر جويبارها ، بند آب بزرگى را ايجاد نمودند، و همه دارو مدار زراعت مملکت بر همين بند انحصار داشت) است که بند اعمار شده توسط آبا و اجداد خود را بند اعمار شده توسط معبودان خويش پنداشته و هيچ گونه بوسيده گى يا ضعف را در اين بند نمى توانستند بپذيرند. وقتى هم موش ها آهسته آهسته به كاوش وسوراخ نمودن بدنه اين بند آغازنمودند،آنها به اين گُمان بودند که موش هااين توانايى را ندارند تا در اين بندى که به شکل معجزه آسا اعمار شده، رخنه بياندازند. مگر همان موش ها با تلاش پيهم چندين ساله تا حدى موفق شدند که آب از سوراخ هاى بند رسوب نمايد.
بالاخره تا حدى نيروى آب اثر گذاشت و چيزى هم بوسيده گى ديوارهاى بند نقش بازى کرد و بند شکست، با شکستن بند چنان سيلاب مدهشى فرود آمد که همه قريه هاى دور و نزديک را با خود برده تباه ساخت. حالت و وضعيت ما هم درست همين گونه است، ما بر اين نکته باور داريم و بايد هم باور داشته باشيم که بند اسلام خيلى ها مستحکم است که هيچ کسى نمى تواند آنرا بشکند. ولى ما خود در نتيجه غفلت خود اين بند را بوسيده ساخته ايم، و نتيجه آن اين است که موش هاى حقيرى که دندان هاى شان کم ارزش تر از يک دانه نخود شمرده مى شوند، قصد رخنه نمودن در اين بند را دارند و متأسفانه کامياب هم مى شوند.

کاميابى و موفقيت ديگران، نتيجه بی کفایتی ماست

ما بايد فکر نموده جستجو نماييم که چه چيزى است که به اساس آن مسيحيان يا ساير حرکت هاى غير اسلامى جرأت وارد شدن در مقابل ما را نمودند؟ اگر بسوى مذهب و آئين آنها بنگريم مجموعه ايست از خرافات که نه تنها نمى توانند آن را براى ما پيشکش نمايند، بلکه اگر گاهى در عالم جديت خود در مورد آن غور نمايند، شرمنده خواهند شد، ولى بايد ديد که چه امرى است که اين گونه گروه ها اين متاع بى حقيقت خود را به بازار مى آورند و کامياب و با مراد باز مى گردند؟ اگر در مورد حقيقت اين سوال دقت کنيمدرك خواهيم كرد که اين مؤفقيت آنها نتيجه لياقت آنها نه بلکه در اثر بى لياقتى ما است.
رونق دوکان آنها از اين نيست که متاع آنها بهتر است و تقاضاى آن در بازار بيشتر. بلکه فقط و فقط به اين دليل بيشتر به فروش مى رسد که ما ارزش متاع خود را گم کرده ايم، ما ايمان داريم که اگر شخصى يکبار از نعمت اسلام بهره مند گرديد هيچ نيروى دنيا در برگشتاندن وى از دين حق مؤفق نخواهد شد.رونق دوکان آنها از اين نيست که متاع آنها بهتر است و تقاضاى آن در بازار بيشتر. بلکه فقط و فقط به اين دليل بيشتر به فروش مى رسد که ما ارزش متاع خود را گم کرده ايم، ما ايمان داريم که اگر شخصى يکبار از نعمت اسلام بهره مند گرديد هيچ نيروى دنيا در برگشتاندن وى از دين حق مؤفق نخواهد شد.
ولى وقتى اين نعمت به کسى ارائه نگردد، و هنگامى که اسلام نزد مردم عام تنها به شکل سنتى و موروثى آن باقى بماند، هنگامى که آنها را در مقابل رحم و کرم جهالت تنها بگذاريم، در حاليکه آنها را از خوبى هاى اسلام آگاه نسازيم، در اين صورت اعتماد بر استحکام و قوت آن و اعتماد بر غير قابل تسخير بودن آن را چگونه مى توان ادعا کرد؟ و اين گونه اعتماد چگونه مى تواند خود را درست ثابت سازد؟

اسباب واقعى خطر و سرچشمه مصايب دينى ما:

اگر دقت کنيم در مى يابيم که جرأتى را غير مسلمانان در مورد تبليغ براى مذهب شان در بين مسلمانان و مرتد ساختن آنها، به خرچ مى دهند در نتيجه ضعف خود ما است. تا هنگامى که اين همه ضعف ها در ما وجود دارد، اين خطر هم همزمان وجود دارد، و هميشه گوش هاى بدبخت ما اين خبرها را خواهد شنيد که بر فلان منطقه مسيحيان يورش آوردند، و امروز در فلان منطقه مسلمانان با خطر ارتداد روبرو اند. از گزينش تدابير سطحى براى دفاع از اين گونه خطرات براى مدت زمان کوتاهى و پس از آن دست بالاى دست گذاشته نشستن، اين مرض دايمى هيچ گاهى نمى تواند معالجه گردد.
بلکه تشويش وجود دارد که با ادامه اين وضعيت گوش هاى مان با شنيدن خبرهاى از اين گونه خطرات عادت يابند .
اگر کدام معالجه اى براى اين مرض وجود دارد تنها اين خواهد بود که ما ضعف هاى اساسى خود را معالجه نماييم، و براى از بين بردن دايمى اين ضعف ها تدابير عملى و دايمى را برگزينيم. تا به اين ترتيب آنچه را از بين خويش محو سازيم که دشمنان ما براى حمله نمودن بر ما، دعوت مى دهد. به نظر ما اين ضعف ها تنها سه اند، و اين همه اصل و ريشه همه خرابى ها است.

١- جهالت:

مشکل اول اين است که يک طبقه بزرگ مسلمانان جاهل اند، و بى خبرى آنها از شريعت اسلامى به حدى رسيده است که از محدودۀ کلمه گويى نيز خارج گرديده است. بلکه در اصطلاح عاميانه بايد بگوييم که مسلمان بنام نيز باقى نمانده است. به همين دليل پيروان هر مذهبى آنها را به آسانى از راه اسلام بدور ساخته مى توانند.

٢- افلاس:

دوم اينکه مسلمانان بيش از حد مفلس اند، و اين افلاس آنها با جهالت شان يکجا شده استعداد بدام مبلغين مسيحى افتادن را در وجود ايشان پديد مى آورد.

٣- مکاتب مسيحى:

مشکل سوم اين است که اطفال مسلمانان نسبت نبود يا کمبود مکاتب ملى در مکاتب مسيحى جهت تحصيل علم داخل مى گردند، و در آنجا از طفوليت بر ذهن آنها نشان مسيحيت مى نشيند. که با امتداد زمان گاه به شکل خفيه، و گاه به شکل علنى نتيجه آن در شکل ارتداد اولاد مسلمانان ظاهر مى گردد.
(چون اين نوشتار در پس منظر شبه قارۀ هند و پاکستان در سال ١٩٢٥ نوشته شده است بيشتر تصوير همان زمان را در آن كشور برملا مى سازد، اما امروز ما در کشور خويش هم تهاجم وسيعى از مکاتب و مؤسسات تعليمى غربى را مشاهده مى کنيم. و همچنان دلچسپى برخى از هموطنان خويش در مورد ارسال فرزندان شان به اين مکاتب نيز قابل ذکر است. در عصر امروز مشکل بزرگى در اين ساحه کمبود مدارس دينى يا تعليم دينى درمکاتب عصرى وچيره شدن فرهنگ ونظام تعليمى غرب بر مدارس و مکاتب معارف کشورهاى ماست”مترجم”)…محکوم بودن مسلمانان، غفلت علما، داخل شدن راه و رسم غير اسلامى در امور اجتماعى مسلمانان، انتشار وپراگندگى غير معمولى نيروى ملى مسلمانان و عدم موجوديت احساس نيروى سرمايه در بين مسلمانان که باعث افزايش در افلاس مى گردد.
آنچه تا حال گفته آمديم سرچشمه هاى مستقل مصائب و مشکلات ما مى باشند. اسباب و علل پيدايش آن به حدى وسيع اند که نه مى توان آنرا به شکل درست حساب نمود و نه هم در اين نوشتار مختصر مى توان روى آن به بحث مفصل پرداخت. ولى اگر بگونه مجموعى بر آن نظرى بيافگنيم، مى توانيم بگوييم که اين چند سبب درجه اصل و بنياد اين همه مصائب را دارند. بگونه مثال محکوم بودن مسلمانان، غفلت علما، داخل شدن راه و رسم غير اسلامى در امور اجتماعى مسلمانان، انتشار وپراگندگى غير معمولى نيروى ملى مسلمانان و عدم موجوديت احساس نيروى سرمايه در بين مسلمانان که باعث افزايش در افلاس مى گردد.

کوتاه انديشى و ساده گى مسلمانان در مقابل عيارى و تدبر مخالفين:
ازاين ُضعف ها و ناتوانى هاى که تذکر به عمل آمد، هيچ چيز آن بگونه اى نيست که آن را بسوى ديگران منسوب کرد، يا اينکه منابع آن در نزد مخالفين ما وجود داشته باشد.
در اين صورت اگر ما در مقابل آنها به تبليغات بپردازيم يا آن گونه که تا حال رسم بوده، به مناطق ارتداد زده گروه هاى تبليغ دين را بفرستيم، به طور يقينى راه درست واساسى معالجه اين مرض نيست ونه هم اين سلسله دوامدار مى تواند ازاين طريق متوقف گردد. اگرروش کارمخالفين ما نيز به همين گونه مى بود، شايد ما مى توانستيم در مقابل آنها از همين طرق موفق گرديم، ولى آنها وعظ و تبليغ و تلقين را تنها به حيث وسايلى براى مشغول نگه داشتن ما به شکل يک حيله بکار گرفته اند. در حاليکه طريق و روش کار آنها بکلى مختلف از اين است.
آنها ازغلامى سياسى و اقتصادى ما، غفلت و بى پروايى علماى ما، انتشار و پراگندگى نيروى ما، بى خبرى عام ما ازدين خود، و ساير نکات ضُعف ما بگونه درست استفاده مى برند. آنها هزاران شفاخانه را بناء نهاده اند که در آنجا تحت پوشش خدمت به بشريت، با هوشيارى کامل به مريضان جاهل مذهب خود را تلقين مى نمايند.آنها هزاران دارالايتام را بنا نهاده اند که تعداد بى شمارى از اطفال يتيم و لا وارث درآن مصروف آموزش دروس مسيحيت مى باشند، آنها انتظامات خود را به شکلى مکمل نموده اند که اگردرهرمکانى از جهان قحط و خشک سالى يا کدام آفت آسمانى نازل مى گردد، همه افراد بى خانمان و آفت زده را پناه مى دهند و با تحت احسان قرار دادن آنها با اعطاى نان و لباس به آنها در بين آنها به تبليغ مسيحيت مى پردازند.
آنها هزاران دارالايتام را بنا نهاده اند که تعداد بى شمارى از اطفال يتيم و لا وارث درآن مصروف آموزش دروس مسيحيت مى باشند، آنها انتظامات خود را به شکلى مکمل نموده اند که اگردرهرمکانى از جهان قحط و خشک سالى يا کدام آفت آسمانى نازل مى گردد، همه افراد بى خانمان و آفت زده را پناه مى دهند و با تحت احسان قرار دادن آنها با اعطاى نان و لباس به آنها در بين آنها به تبليغ مسيحيت مى پردازند.
آنها در طول و عرض هندوستان هزاران مرکز تعليمى و مکتب بنا نهاده اند که در آن با نهايت آهستگى و تدريج اطفال را بسوى ارتداد مايل مى سازند. آنها در وجود خويش به حدى صبر و استقامت، ايثار و خدمت و به حدى شور و شوق واقعى مذهبى را آفريده اند که مى توانند سالهاى سال را در يک منطقه درعالم تجرد و رهبانيت بسر برند. مى توانند زنده گى پر مشقتى همچو فقرا و جوگى ها را سپرى نمايند، و با بسا خاموشى در بين مردم به تبليغ مذهب خويش بپردازند.
در وجود آنها به قدرى عقل و تدبر وجود دارد که اگر از صدق دل نمى توانند باز هم حد اقل در مقابل انظار مردم چنان يک زنده گى ساده، پرهيزگارانه و داراى اخلاق عالى را بسر مى برند که قبل از زبان و قلم آنها، فقط طرز زندگى آنها به حيث يکى از وسايل دايمى و مستقل تبليغ مذهبى آنها قرار مى گيرد. از جانب ديگر در کنار اين همه مسايل، يکى از گروه هاى مخالفين ما اين عيارى و چالاکى را نيز دارند که از افلاس و ضُعف اقتصادى موجود ما، استفاده نموده بالاى ما فشار اقتصادى وارد مى نمايند و با نيروى پول در نشر و ترويج مذهب خويش کسب موفقيت مى نمايند.
هر کسى مى داند که اين روش ها تا چه حد عميق و مؤثر اند، مثال آن درست همانند سيلابى است که همزمان غرشى نيز دارد، تعميرات را نيز از بين مى برد و تهداب هاى قصرهاى بزرگ را نيز مى لرزاند، و در مقابل آن نه سد بندى هاى معمولى مى تواند کارى انجام دهد، و نه هم تنها رنگ و روغن ظاهرى. براى مقابله با اين امر مؤثر است .
تا هنگامى که ما نيز به همان اندازه تدابير عميقى را اتخاذ نه نماييم و وسايل مؤثرى را بكار نگيريم ، که مخالفين ما بکار گرفته اند، موفق بودن ما در امر مدافعت نه تنها مشکل بلکه محال به نظر مى رسد.

نوشته: ابوالاعلى مودودى رحمه الله
برگردان: احمد ضياء رحيمزى

اصلاح انلاین

واسع ویب wasiweb wasiweb.com

Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

Back to top button
واسع ویب