اثر فقر بر فكر و انديشه

خطرواثربد فقرتنها برجانب روحي وخلقي شخص منحصرنمانده،بلكه برفكروهوش انسان نيز تاثيرمي افگند،فقرانسان را ازفكر وانديشه سالم محروم مي سازد؛زيراهمواره راجع به لقمه نان مي انديشد،درصورتي كه توان پوره كردن ضروريات زندگي خودواعضاي خانواده را ندارد ، چطور مي تواند كه فكر سليم وانديشه درست داشته باشد.

فقيرشب هارا صبح كرده فكر ميكند كه كجارود ولقمه ناني پيداكند وبه كدام شهر رود تا نفقه فاميل خودرا بدست آورد،فرزندش از گرسنگي، بيماري وسردي مي نالند چيزي ندارند تارفع مشكل نمايند ،بسا كساني به سبب فقرديوانه شدند.
ازامام محمد شيباني شاگرد امام ابوحنيفه رحمه الله روايت شده است،كه اودرمجلس علم وفقه نشسته بود،كه كنيزش آمد وبرايش گفت:‌آرد ازخانه تمام شده است،امام محمدرحمه الله درجواب كنيزش فرمود:‌خداترابكشدبه اين سخنت،چهل مسله ازمسايل فقه را ازحافظه وفكرم بردي. ازامام شافعي روايت شده است كه مي فرمود: ازكسي كه درخانه اش آرد ندارد مشوره نخواهيد،زيرا؛آن شخص درين حالت فكر پريشان ومشغول دارد،شايد مشوره معقول ،كه زاده فكرآرام است داده نتواند،اين حقيقت را علم روانشناسي نيزبه اثبات رسانده است.(23ص16)

اثرفقربرخانواده:‌
خانواده را فقربه اشكال مختلف تهديدمي كند،به ارتباط ايجاد وتكوين خانواده فقردر راه متاهل شدن جوانان وآن چه را كه ازدواج ازپرداختن مهر،نفقه واستقلال اقتصادي ايجاب مي نمايد، مانع بزرگي است؛ به همين جهت قرآن جوانان را به عفت وپاكي وشكيبائي توصيه ميدارد تاآن كه توانائي اقتصادي را دريافت نمايند.
وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ (٣٣)النور

وبايد به پاك دامني مقيد باشند آناني كه نمي يابند اسباب نكاح را تاآن كه توانگر گرداند ايشان را خداوندجل جلاله ازفضل خود.

ديده شده كه اكثرپدران واولياامور ازنكاح دادن دختران شان بخاطر آن كه ازدواج كننده توانائي اقتصادي ندارد ،ابامي ورزند،اين بيماري مزمني است كه قرآن پدران را به ارتباط آن توصيه مي كند،به اشخاصي كه دختر مي دهند معيارهاي عادلانه رادرنظرداشته باشند، تنها بمال اكتفانكرده، خيرونيكي را مدنظربگيرند، خداوندجل جلاله مي فرمايد:
وَأَنْكِحُوا الأيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ (٣٢)النور: ٣٢
‌به نكاح بدهيد زنان بي شوهر واشخاص صالح وغلامان را ازقوم خويش اگر فقيرباشند توانگر گرداند ايشان را خداوندجل جلاله ازفضل خود. خداوندجل جلاله فراخ نعمت وداناست.

فقردرميحط خانواده گي،انگيزه هاي برخلافي را كه اصلاًدرفكرو ذهن انسان خطور هم نمي كند بالابرده سبب جدائي وبرهم خوردن وازهم گسيختن پيوند ازدواج ميشود،فقرفضاي صميمي خانواده را بمخاطره انداخته محبت،الفت وصميمت را برهم ميزند ودرعوض به جاي صميمت بغض وعداوت را جاگزين آن ميگرداند وتاآنكه پدران را در مقابل فرزندانشان بي عاطفه ساخته وبكشتن وزنده به گوركردن آنها دست مي زنند،راجع به اين عمل زشت وناپسند كه انسان را تكان ميدهد و احساسات انسانرا بجوش مي آورد خداوند جل جلاله درقرآن كريم مي فرمايد:
وَلا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئًا كَبِيرًا (٣١)الإسراء: ٣١ ‌
فرزندان خودرا ازترس فقروگرسنگي نكشيدماشما وايشان را روزي ميدهيم هرآينه قتل آنها خطاي بزرگ است.
و در اين زمينه ازپيامبربزرگوار اسلام پرسيده شد، كدام گناه بزرگ است؟ پيامبرصلي الله عليه وسلم درمورد چنين فرمودند:
‌(أن تجعل لله ندا وهو خلقك قلت إن ذلك لعظيم قلت ثم أي ؟ قال ( وأن تقتل ولدك تخاف أن يطعم معك)(1ص263ج10)
فرمود : اين كه بخدا شريك آوري حال آن كه تراخلق كرده گفتم اين گناه بزرگ است ،گفتم بعدازآن كدام گناه فرمود:‌اين كه فرزندت را ازترس آن كه باتوطعام بخورد بكشي.

اثرفقربرامنيت جامعه:‌
فقرسلامتي وامنيت جامعه را تهديد مي كند درجامعه كه مردم ازبدست آوردن لقمه ناني عاجز باشند،آن جامعه عاري ازامنيت است، دراين شكي نيست كه زيربناي زندگي باسعادت درعنصر،طعام وامنيت خلاصه مي گردد درصورت موجوديت آن دو درجامعه ثبات واستقرار متحقق ميشود ومردم زندگي باعزتي به پيش ميبرند،امينت بدون طعام وغذاوجودندارد وطعام بدون امنيت، موجودنيست، اساس ثبات واستقرار جامعه بجز ازطريق ارزشهاي اسلامي متوافرنمي شود، موجوديت كه هيچ جامعه ازآن بي نيازي ندارد وموجوديت امينت،ثبات واستقراروعدم آشوب،هرج ومرج ازجمله احتياجات اساسي هرجامعه بشري شمرده ميشود ،اين دوعنصرزيربنايست كه مدنيت بدون آنها بنانخواهدشد، لذامي بينم كه قرآن كريم درسوره قريش اين عنصراساسي را كه غير ازآنها جامعه ومدنيت بنانمي شود،ذكرمي كند كه آن دوعنصر مذكور طعام وامنيت است. قرآنكريم مي فرمايد:
فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ (٣)الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ (٤)قريش: ٣ -٤
‌بايد عبادت كنند صاحب آن خانه را كه طعام دادايشان را ازگرسنگي ودرامن ساخت ايشان را ازترس.

اثر فقر بر استقلال ملتها:

اگرفقرناشي ازقلت منابع وزيادت نفوس مردم باشد،درين حالت امكان دارد كه ايشان صبركنند،ولي اگرفقرناشي ازتوزيع نادرست وغيرعادلانه امكنات باشد،ظلم بعضي مردم بربعضي ديگر و رفاهيت وآسايش اقليت جامعه بحساب حقوق اكثريت، درين صورت مردم خشمگين شده فتنه ها بروز كرده وپراگنده گي وآشوب بميان مي آيد،محبت وآسايش خودبخود ازجامعه رخت مي بندد، احتمال دارد كه فقرانسان را واميدارد،رهزني كند، خون مسلمان را بريزد وآتش فتنه شعله ورشود،آشوب وبي نظمي بميان آيد امينت وآرامش مختل گردد،احتمال داردكه دشمنان ازفرصت استفاده كرده ازفقيران استعانت جسته راه هاراويران كنند،منازل رامنهدم سازند، ترس ووحشت برمردم چيره شود، مردم به عاقبت بدي روبروگردند.

بويژه وقتي كه درجامعه دوطبقه غني وفقير ازهم دورباشند،اگرازيك طرف كاخهاومنزلهاي مجلل وجود داشته باشد وازجانب ديگر مردم به فقرمواجه باشند دراين صورت آتش بعض وكينه دردل ها افروخته شده، خشك وتر همه مي سوزد،فاصله دربين ثروت مندان وناداران زياد ميشود كه دراين صورت قبول مبادي وافكار تخريب كننده بسهولت صورت مي گيرد،همين است كه روشها وافكار تخريب كارمزبور دربين فقراء لانه مي كند وازدل بينوايان وناداران حماسه وشوق دفاع ازوطن ومقدسات ومردم كوچ مي كند،زيراوطن آنها درگرسنگي رهاكرده ملت ومردم به آنهادست مساعدت وهمكاري درازنكرده اند، كه ازگرداب هلاكت وبدبختي نجات يابند.(9ص75و76)

۱) احساس حقارت:
يكي ازانگيزه هاي گدايي درجوامع بشري،احساس،حقارت در برابركاروحرفه است،بسا ازانسانها چنان اند،كه باوجود توانايي شان دربرابركارآن را حقير مي شمارندوكاركردن بادست را كسرشان تلقي مي نمايند وگدايي كردن را نسبت بداشتن كاروحرفه ترجيح ميدهند،هنگامي كه انسان مدرك اقتصادي نداشته باشد وكاروحرفه راهم توهين به شخصيت خود بداند لاجرم براي رفع مشكل وبخاطربدست آوردن قوت يوميه دست به گدايي مي زند دراين صورت اين نوع انسانها اگرازيك طرف كاركردن وداشتن حرفه را براي خودشان حقارت تلقي مي كنند،درصورت درازكردن دست به گدايي وسوالگري، حقارت بالاتر ازآن را متحمل ميشوند، اسلام اين نوع انسان هارابه اشتباه كلي شان متوجه ساخته وازآنها ميخواهد كه آبرويشان را به اثرسوالگري نريزند. وهم چنان توقوع ازديگران نداشته باشند،همت عالي را ازآن خودكنندوبكوشندبه ديگران مساعدت كنند، دست بالابهترازدست پائين است، چنانچه پيامبرصلي الله عليه وسلم مي فرمايد:‌( اليد العلياخيرمن اليد السفلي.)(16ص223ج2)
دست بالا(عطاكننده)نزد خداوندجل جلاله بهتراست ازدست پائين (گيرنده عطايا)است.

حرفه وپيشه موجب كسرشان انسان نمي شود ،بساازبندگان مقرب خداوندجل جلاله (انبياءعليهم السلام)هريك داراي پيشه بودنددرحالي كه درميان قوم ومنطقه شان از شرف وكرامت خاص برخوداربوده اند،پيامبرصلي الله عليه وسلم فرموده است:

‌(ان داودكان زرادا وكان آدم عليه السلام حراثاً وكان نوح عليه السلام نجاراً وكان ادريس عليه السلام خياطاً وكان موسي عليه السلام راعياً)(28ص256ج2)
‌داودعليه السلام زره ساز، آدم عليه السلام دهقان ونوح عليه السلام نجاروادريس عليه السلام خياط وموسي عليه السلام چوپان بودند. وهمچنان فرموده است:
(ما بعث الله نبيا إلا رعى الغنم فقال أصحابه وأنت ؟ فقال نعم كنت أرعاها على قراريط لأهل مكة.)(7ص789ج2)

هيچ پيامبرراخداوندجل جلاله نفرستاده است،مگراين كه گوسفند چرانيده است گفتندتوهم؟ اي پيامبرصلي الله عليه وسلم گفت: بلي دربدل چندقيراط گوسفندان اهل مكه را چرانيدم؛پس برمسلمان است،تانه تنها داشتن پيشه را برخود عيب ندانسته بلكه به آن فخركند،زيرا بندگان بهتر خدا به آن افتخار داشتند، پيامبرصلي الله عليه وسلم مي فرمايد:‌
(لان يحتطب احدكم حزمة علي ظهره خيرله من ان يسال احداً فيعطيه اويمنعه) (26ص258)

‌اگريكي ازشما پشتاره هزمي بردوش حمل كند،برايش بهتراست ازاين كه ازكسي چيزي بخواهد(سوال وگدايي كند) كه بوي بدهدوياازاومنع كند.

ب)نيافتن كار:
ازعلل روآوردن به گدايي وسوالگري نبودن ونيافتن كار،كمبود زمينه هاي آن درجوامع بشري بشمارميرود،بسا انسانها كه به گدايي دست مي زنندانگيزه كار خودرا نيافتن كارومهيا نبودن فرصت كاردروطن ومنطقه شان تلقي ميكنند،وچنان وانمود مي سازند،كه زمينه كار اينجامساعدنيست وتوان سفرومسافرت ودوري ازاهل، فرزندان ونزديگان راندارند، ناگزيربخاطرامرارمعاش وبقاي حيات خود وعائله شان دست به گدايي زده اند؛ واقيعت اين است كه اگرانسان به ماهيت كارمتوجه شود،كارعنقاوزمينه آن كوه قاف نيست،كه بدسترس انسان قرار نمي گيرد، وياانسان نميتواند به آن رسد،باتوجه به اين حقيقت انسان مي تواندباجزئي ترين سرمايه زمينه كاررامساعد بسازد،بگونهء كه درعصر وزمان پيامبرصلي الله عليه وسلم افرادي بودند دست به مسئلت وسوالگري ميزدند،كه راه حل را پيامبرصلي الله عليه وسلم به آنها چنان بيان كرد وايشان را صاحب كارساخت.

شخصي از انصارمدينه نزد پيامبرصلي الله عليه وسلم آمدو او كمك ميخواست پيامبرصلي الله عليه وسلم بوي گفت:‌درخانه چه داري؟ آن شخص گفت: ‌نبدي دارم كه نصف آن رامي پوشم ونصف ديگرآن را زيرپايم ميكنم وظرفي كه درآن آب مي نوشم،پيامبرصلي الله عليه وسلم فرمود : آنهارابيار، آن شخص آنهارا آورد؛ پيامبرصلي الله عليه وسلم فرمود: چه كسي اينهارا اضافه ازيك درهم مي خرد؟ دوسه بار تكرار كرد،شخصي گفت: من آنهارا به دودرهم مي خرم، پيامبرصلي الله عليه وسلم اجناس را به دودرهم به اوداد، بعداً به شخص گدايي گر روكرده گفت:‌يك درهم را غذابخر وبخانه ببر ودرهم ديگررا ريسمان ونزد من بيا، آن شخص چنان كرد ؛پيامبرصلي الله عليه وسلم ريسمان را به چوبي محكم بست وفرمود: ‌بروچوب جمع آوري كن وبه بازاربفروش وپانزده روز تورا نبينم، آن شخص بجمع آوري چوب مشغول شد، روزي آمد كه ده درهم ازجمع آوري چوب وفروش آن بااوبود؛ پيامبرصلي الله عليه وسلم فرمود:‌به آن برايت غذاولباس تهيه كن ودرآخر فرمود:‌ اينكار براي تو به عوض آن كه گدايي كني بهتراست، ازاين كه در روزقيامت داغ برويت باشد. گدايي براي شخصي است كه كارنتواند، قرضدار باشد و مسؤل پرداخت خون بها وديت باشد.(3ص163)

اينكاربيانگرآن است كه جمع آوري چوب اگرچه پرمشقت وفايده اش كم است، بازهم ازنظراسلام ازگدايي وباردوش بودن ديگران ارزشمنداست،زيرابيكاري وعاجزي وخواستن ازديگران بدون كدام دليلي نه تنها نادرست است،بلكه ازآفات اجتماعي بشمار مي رود، كه سبب زيان اقتصادي به فرد وجامعه مي گردد.

اسلام كاروعمل را تقديرواحترام مي كندو دوركردن چيزهاي زيان آور را ازراه، شاخه هاي ايمان ميداند، دين مقدس اسلام انسان را به هجرت ومهاجرت بخاطربدست آوردن رزق تشويق مي كند ومسافرت بخاطر كسب وطلب روزي رامساوي به جهاد في سبيل الله مي داند، قرآن كريم مي فرمايد:
…وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الأرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ (٢٠)المزمل: ٢٠

برخي سفرميكننددرزمين مي طلبندفضل خدا(رزق)را وديگران مي جنگنددرراه خدا.
دراين آيه آناني كه براي كسب وبدست آوردن روزي مسافرت مي نمايند بامجاهدان في سبيل الله دريك رديف قرار دارند. امام شافعي رحمه الله مي فرمايد:‌كسي كه عقل وادب دارد راحت خودرا درسفر ودوري ازوطن مي يابد، سفركن وعوض آن چه را كه ازدست داده اي ومفارقت كردئي بدست خواهي آورد، زحمت بكش،زيرا؛ لذت زندگي درزحمت كشي است، آب ايستاده فاسدوگنده ميشود، اما وقتي كه جاري گشت صاف ميشود، شيراگر ازجنگل بيرون نه آيد شكاركرده نميتواند، تير ازكمان دورنشود، به هدف اصابت نمي كند، اگرآفتاب درآسمان مي ايستاد وحركت نمي كرد همه مردم چه عرب وچه عجم ازآن خسته مي شدند ومهتاب اگرازنظر پنهان نمي شد، چشم مراقب به او هرلحظه نمي نگريست، طلادرزمين مانند خاك است، سفر قدرانسان را مي افزايد.(9ص274)

ج) اعتماد به صداقات وخيرات:‌

يكي ازعلل واسباب گدايي، اعتماد يك عده مردم به صداقات وخيرات است، آناني كه انتظاردارندممكن است ازطريق اخذصداقات وخيرات مايحتاج زندگي شان پوره شود ودرانتظاربدست آوردن آن مي نشينند، قوت واستعداد بشري شان را كه بايد ازآن كارمي گرفتندوازآن خودشان وهم مردم وافراد جامعه را مستفيدمي گردانيدن، معطل قرارمي دهند شايد براي يك مدت خيرات وصدقات ازطرف يكتعداد افراد وانسانهاي خيرانديش برايشان برسد وامرا رمعاش نمايند، اما اينكار چنان مدوام نيست، بعدازگذشت يك مدت شخص صدقه كننده شايد جهت اعطاي صدقات وخيرات را تغير دهد وبراي اين اشخاص ندهد ، اين اشخاص درانتظارچنان طمعه نشته بودند،استعداد وتوان بشري را هم ازدست داده اند، ناچار دست به گدايي وسوالگري مي زنند وحقيقتاً باردوش جامعه مي گردند.

سوال كردن اين افراد شرعاً مجازنيست وازطرفي نظربه ارشادات پيامبرصلي الله عليه وسلم اعطاي صدقات، زكات وخيرات به اين افراد درست نيست. چنانچه پيامبرصلي الله عليه وسلم فرموده است كه:‌عبدالله بن عدي بن خيار مي گويد:
‌(أخبرني رجلان أنهما أتيا النبي صلى الله عليه وسلم في حجة الوداع وهو يقسم الصدقة فسألاه منها فرفع فينا البصر وخفضه فرآنا جلدين فقال ” إن شئتما أعطيتكما ولا حظ فيها لغني ولا لقوي مكتسب)(12ص339ج1)

دوشخص بمن خبردادند كه آنها درحجه الوداع نزد رسول الله صلي الله عليه وسلم آمدند، درحالي كه اوصلي الله عليه وسلم مال صدقه را توزيع مي كرد، آنها پيامبرصلي الله عليه وسلم را ازمال صدقه سوال كردن، پيامبرصلي الله عليه وسلم بدقت ازپايان تابالا ايشان را نگريست، آنها راقوي وتوانمند كار يافت وفرمود:‌اگر ميخواهيد بشما مي دهم ولي درمال صدقه(زكات) حصه براي شخص ثروت مند وتوان مندكارنيست، وهمچنان شخصي كه توان كسب وكار را داشته باشد وخود را به تنبلي باندازد استعداد وتوانائي اش را عاطل وباطل بسازد ودست به گدايي درازكند درحقيقت دروازه فقر را بروي خود گشوده است، ارشادپيامبرصلي الله عليه وسلم درمودر چنان است:
(ولا فتح عبد باب مسئلة إلا فتح الله عليه باب فقر)(26ص262)

هيچ انساني دروازه سوال وگدايي را نمي گشايد،مگراين كه خداوند دروازه فقر وناداري را بروي اومي كشايد. بناً در روشنائي مفاهيم فوق گفته ميتوانيم ، آن كه دروازه گدايي را گشود علاوه برين كه آبرووعزت خود را ازدست داده است براي همش درناداري وتنگدستي بسرمي برد روي غنا وثروت مندي را نخواهد ديد.

د) عوامل ديگر:
علاوه به آنچه گفته شد،مسائل ديگري هم است كه دربروز مرض گدايي درجوامع بشري موثراست، كه ازآن جمله زمين لرزه ها، آتش فشان ها، سيلاب ها،وطوفان هاي خانماسوز وخشك سالي ها،قحطي ها،امراض زراعتي وحيواني، جنگ ها، تعليم وتربيه نادرست، سياست اقتصادي نامنظم وپيروي ازعادات نادرست وازدياد تعداد بيكاران درجوامع ، كه ازوسايل فقربشمارمي روند ودرنتيجه منجر به گدايي و سوال گري مي شوند، ميباشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از کتاب: نقش اسلام در جلوگيري ازفقر

Atomic Habits
واسع ویب wasiweb wasiweb.com

Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

Atomic Habits
Back to top button
واسع ویب