آفتهای علم

آیا به محض دور شدن این موانع و کسب علم خطرات رفع گردیده و هیچ امر دیگری انسان را تهدید نمیکند ؟
و یا مسایلی وجود دارد  که در صورت عدم توحه به آن ، علم حاصل شده برباد رفته و معرفت الهی از سینه ها محو میگردد ؟
در جواب این سؤال باید عرض کرد که ؛ همچنان که باغ سرسبزی اگر با آفتهای آسمانی مانند خشک سالی و ژاله مواجه گردید در مدت خیلی کوتاهی از بین میرود و همچنانکه تعمیر زیبایی در اثر بی توجهی و یا عواملی مانند زلزله در یک چشم بهم زدن به ویرانۀ تبدیل میگردد و همچنانکه انسان قوی و تنومندی گرفتار بیماریهایی گردیده وبه پرتگاه مرگ میرسد ، به عین ترتیب علم و معرفت حقیقی نیز در معرض آفتها و امراضی قرار میگیرد که اگر به آن توجه نداشته باشیم همۀ علوم کسب شدۀ ما نابود گردیده و از دست میرود .

این آفتها در تأثیر گذاری و نابود کردن معرفت متفاوت میباشد . بعضی ازین آفتها تأثیرات آنی داشته و خیلی زود رس میباشد و شمار دیگر آنها تأثیرات بطی داشته و به صورت تدریجی باعث زایل علم و معرفت میگردد . همچنان بعضی از آنها به صورت انفرادی دامنگیر افراد میگردد و شمار دیگر آن به صورت وبایی در بین مردم سرایت کرده و تمام جامعه را فرامیگیرد . شماری ازین آفتها در عقلیت و ذهنیت انسان رونما میگردد و تعداد دیگر آنها اخلاق و عملکرد انسان را مورد هجوم قرار میدهد . بعضی از انها از غفلت و بی پروایی نشئت میکند و تعداد دیگر آن بخاطر محبت غیر معمولی با دنیا دامنگیر انسان میگردد . تعداد از آنها در نتیجۀ بزدلی ، بی همتی و خوف بر انسان طاری میگردد و شمار دیگر آن در اثر کبر ، غرور و خودپسندی به انسان سرایت میکند .

چنانچه مشاهده میکنیم ، اگرچه اسباب و عوامل این امراض و نوعیت آن متفاوت است ، اما تأثیرات و نتیجۀ آن یکسان بوده و انسانیکه به این آفات مبتلاء گردید ، از علم حقیقی محروم گردیده و به هیچ صورت نمیتواند که صف انسانهای عارف حقیقی قرار گیرد.
پس زمانیکه انسان تا اندازۀ به علم و معرفت الهی سرافراز گردید باید به این امراض توجه داشته و از خطرات آن خود را وقایه نماید تا علمی را که بدست آورده است ضایع نسازد . درست مانند اینکه انسان صحت جسم خود راا از امراض حفاظت میکند و یا گنج و اندوختۀ خود را از دستبرد غارتگران محفوظ میدارد ، باید علم و معرفت خود را نیز محافظت نماید و نسبت به تمام اشیای مادی توجۀ بیشتری به آن داشته باشد . زیرا نتایج از دست دادن پول و گنجینه های دنیایی تنها در همین دنیا خلاصه میگردد و آخرت او را نه تنها تهدید نمیکند بلکه اگر صبر پیشه کند شاید در آخرت از اجر و ثواب آن مستفید گردد . اما اگر در حفاظت و نگهداری علم و معرفت حقیقی کوتاهی کرده و در اثر آفات و امراض معنوی آنرا از دست داد، درینصورت هم سعادت دنیا را از دست میدهد و هم سعادت اخروی او مورد تهدید قرار میگیرد .

اینک شماری ازین آفتها را با شرح مختصری تقدیم میداریم تا خوانندگان عزیز هر یک را شناخته و خود را از شر آن حفاظت نمایند .

اول – غفلت و بی پروايی :
این بیماری بیشتر از هر بیماری دیگری گرفتار انسان گردیده و حتی در بعضی حالات تمام جامعه را فرامیگیرد . علت آن درینست که ؛ خاصیت انسان بگونۀ ایست که سرمایه و نعمتی را که در دسترسش قرار دارد آنقدر اهمیت نداده و به مرور زمان قدر وقیمت آن در نظرش کاسته میشود . به همین سبب از حفاظت و نگهداری آن توجۀ جدی نمینماید . زمانیکه توجه و عنایت به این نعمتها کم گردید ، در اثر آن پردههای غفلت بر ذهن انسان طاری گردیده و آن نعمتها را به صورت کلی از ذهن انسان فراموش میسازد . از همینجاست که رسول الله   فراموشی را یکی از عامترین آفت علم معرفی نموده و مؤمنین را از گرفتار شدن به آن برحذر میدارد .
« آفَةُ الْعِلْمِ النِّسْيَانُ ».(سنن الدارمی ، باب مذکرة العلم عن الأعمش مرسلاً)
« آفت علم فراموشی است »
همچنان در مورد قرآن که سرچشمۀ علم و معرفت است دستور میدهد که با تلاوت همیشگی و تدبر در آن از ضایع شدن این علم ارزشمند جلوگیری نماید . رسول الله   میفرماید :
«عَنْ أَبِي مُوسَى عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ تَعَاهَدُوا الْقُرْآنَ فَوَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَهُوَ أَشَدُّ تَفَصِّيًا مِنْ الْإِبِلِ فِي عُقُلِهَا» (صحيح البخاری با استذکار القرآن و تعاهده )
« از ابو موسی اشعری   روایت است که رسول الله   فرمودند : به قرآن و حفاظت آن توجه نمایید . زیرا قسم به ذاتی که نفسم بدست اوست که قرآن بیشتر و تیز تر ازآن از سینه ها میرود که شتر بدون پایبند از جای خود میرود»
و در حدیث دیگری میفرماید :
« عَنْ ابْنِ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ إِنَّمَا مَثَلُ صَاحِبِ الْقُرْآنِ كَمَثَلِ صَاحِبِ الْإِبِلِ الْمُعَقَّلَةِ إِنْ عَاهَدَ عَلَيْهَا أَمْسَكَهَا وَإِنْ أَطْلَقَهَا ذَهَبَتْ » (صحيح البخاری ، باب استذکار القرآن و تعاهده)
« از عبدالله بن عمر رضی الله عنهما روایت است که رسول الله  فرمودند : مثال کسیکه قرآن را حفظ دارد مانند کسی است که شتران خود را پایبند زده است . اگر به آنها توجه داشته و همیشه از آن وارسی کرد آنها را نگه میدارد واگر آنرا آزاد گذاشت به هر طرفی که خواست میرود»

بنابرین بخاطر فیض گرفتن از علم و معرفت حقیقی ، حصول آن به تنهایی کافی نمیباشد . بلکه بعد از حصول و کسب آن باید توجۀ جدی در حفاظت آن داشته وآنرا از هرگونه امراض و آفاتی که سبب ضیاع آن میشود وقایه نمود .
این مطلب را میتواند با این مثال توضیح نمود که اگر کسی نهال خیلی قیمتی را از منطقۀ خیلی دوردستی بدست آورده و با یک جهان مشقت و سختی آنرا به باغ خود آورده و غرس مینماید ، باید به آن توجه نموده و همیشه از آن خبرگیری و وارسی نماید ، در وقت معین آب کافی و کود لازم را تهیه نموده و برای جلوگیری از امراض باید آنرا وقتاً فوقتاً دوا پاشی نماید . در غیر آن نه تنها از نشو ونما میماند بلکه زنده ماندن آن نیز ناممکن بوده و بزودی خواهد خشکید .

باید دانست که راه حصول این علم و معرفت در برابر هر طالب علم گشوده است و علم و معرفت الهی مانند باران رحمت الهی بر هر فردی میبارد و انبیای گرامی الله   و بندگان نیک و پیروان صادق انبیاء در طول تاریخ بشریت از ایصال و تقسیم کردن این علم ارزشمند در بین مردم کوتاهی نکرده و وظیفه و مسئولیت خود را به صورت کامل اداء کرده اند . آنها برای هر کسی به اندازۀ استعداد و توانش نصیبی از علم حقیقی داده اند . اما حفاظت و رشد دادن این علم مسئولیت و مکلفیت هر شخص به صورت فردی میباشد . او باید توجه داشته باشد که این علم را در سینۀ خود جاداده و به رشد آن بکوشد و از ضایع شدن آن جلوگیری نماید در غیر آن بجای اینکه برایش مفید واقع گردد ، در آخرت بحیث حجت و دلیل بر ضد او قرار خواهد گرفت .

به همین علت است که رسول الله  توجه جدی به تلاوت و تدبر در قرآن داشته و به تلاوت همراه با تدبر همیشگی آن دستورمیدهد . و مسلمین مکلف اند که در نماز های پنجگانه قرآن تلاوت نموده و ماه رمضان را برای تکرار و تلاوت قرآن خاص بگردانند .
رسول الله  همیشه در نمازهای فرضی و نفلی خیلی طولانی تلاوت میکرد تا اندازۀ قدمهای مبارک شان ورم مینمود و علاوه برآن از دیگران نیز میشنید و مسجد نبوی بزرگترین مدرسۀ تعلیم قرآن بود که صحابۀ کرام تلاوت قرآن را همراه با فهم معانی آن آموخته و شیوۀ عمل کردن به آنرا از رسول الله  فرا میگرفتند.

این شوق و ذوق قرآنی در عهد خلافت راشده و دوره های بعدی خلافت اسلامی نیز جریان داشت که خدمات عمر   درین بخش بیشتر قابل یاد آوری میباشد .
الله متعال امتهای قبلی را نیز دستور داده بود که در حفاظت و نگهداری  علم و معرفت الهی از طریق حفظ کتاب الله بکوشند . اما آنها در حفاظت آن بی توجهی نمودند که در نتیجۀ آن بیشترین بخشهای کتاب شان ضایع گردیده و از فیض آن محروم شدند . الله متعال در مورد یهود میفرماید :
(ونسو حظاً مما ذکرو به ولا تزال تطلع علی خائنة منهم الاقليلاً)  (المائده/13)
« و بخشى از آنچه را [ از معارف و احكام تورات واقعى ] كه به وسيله آن پند داده شدند ، از ياد بردند [ و ناديده گرفتند ] ، و همواره از اعمال خائنانه آنان جز اندكى از ايشان [ كه وفادار به پيمان خدايند ] آگاه مي  شوى ; »
همچنان در مورد نصارا میفرماید که آنها در اثر بی توجهی و قدر ناشناسی ، کتاب خود را فراموش کردند که در نتیجۀ آن گرفتار اختلاف و دشمنی گردیده که تا روز قیامت بین شان جاری خواهد بود .
(فنسو حظاً مما ذکرو به فاغرينا بينهم العداوة والبغضاء الی يوم القيامة) (المائده/14)
« پس بخشى از آنچه را [ از معارف و احكام انجيل واقعى ] كه به وسيله آن پند داده شدند ، از ياد بردند [ و ناديده گرفتند ] ، بر اين اساس ميان آنان تا روز قيامت كينه و دشمنى انداختيم  »

دوم – پيروی از خواهشات نفس :
دومین چیزی که انسان را از فیض و برکت علم حقیقی محروم میسازد ، عبارت از پیروی از خواهشات نفسانی است . قرآن کریم درین خصوص اصطلاح « اتباع نفس » را بکار برده است و مطلب آن اینست که انسان در پی تکمیل خواهشات و برآوردن خواسته های نفسانی و حصول لذت شهوانی خود آنقدر سرگردان و منهمک گردد که هیچ مقصد و هدف والاتر و متعالی تر دیگری را در برابر خود نمیبیند و حصول این لذتها و خواهشات را هدف زندگی قرار داده و تمام استعدادها و توانایی های خود را درخدمت آن قرار میدهد و آنچنان مسحور این لذتها گردد که اصلاً موقع فکر کردن به این امر را نیابد که امور دیگری نیز وجود دارد که باید در پی حصول آن بوده و دنیا را وسیله و ذریعۀ حصول آن قرار داد .

مرحلۀ ابتدایی اتباع نفس اینست که انسان در راه تعمیل و تکمیل خواسته های نفسانی خود آنقدر پیش میرود که یا اصلاً اصول و ارزشهای متعالی را که حدود این خواسته ها را تعین میکند ، نمیشناسد و یا اگر اصول و ارزشهایی را میپذیرد هرگز حاضر نیست که دسترسی به خواهشات خود را در دایرۀ این اصول و ضوابط محدود سازد . بلکه در جریان حصول و دستیابی به خواهشات خود توجهی به این اصول نداشته و به حلال و حرام بودن اسباب و ذرایع آن نمی اندیشد . بخصوص زمانیکه آتش شهوات نفسانی شعله ور گریدید ، فقط در همین فکر و اندیشه غرق میشود که چگونه میتواند که این شعله ها را خاموش نموده و خود را از سوزش آن برهاند . و هیچ توجهی به این ندارد که الله   و رسول گرامی او حدود و اصولی را درین مورد وضع نموده است که باید از آن تجاوز صورت نگیرد . او اصلاً به این نمی اندیشد که راهی را که در پیش گرفته است ، خوب است یا بد ؟ و آیا در اعتدال قرار دارد ویا بسوی بی اعتدالی به پیش میرود ؟

بالآخره او به حیوانی مبدل میشود که هدفی جز برآوردن خواسته های خود نداشته و شب و روز در تلاش است تا از هر طریق ممکن خواهشات خود را برآورده سازد . تنها فرقی که اگر با حیوان داشته باشد این خواهد بود که در خلقت حیوانات حدود و قیود فطری گنجانیده شده است که آنها مجبوراً پابند این حدود میباشد . اما انسان نفس پرست که حیوان مختار بوده و قید و بند فطری نیز ندارد ، هر قدر که بخواهد درین مسیر پیش رفته میتواند !!
الله متعال در مورد اینگونه افراد میفرماید :
(أُوْلَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ) سوره الاعراف 179
مرحلۀ دوم اتباع نفس اینست که انسان بخاطر برآوردن خواهشات خود نه تنها حدود حلال و حرام را زیرپا میکند ، بلکه بخاطر دستیابی به خواهشات خود در پی وارونه کردن تمام ارزشها و دساتیر دینی برآمده و معروف را منکر میخواند و منکر را معروف تلقی میکند ، ارزشها نیک و متعالی را بد و زشت میپندارد و قباحتها و زشتی ها خیر و خوبی قرار میدهد . ارزشهای دینی را دور انداخته و بجای آن به ارزشهای جاهلی و غیر اسلامی دلبسته میشود و بالآخره میکوشد که دین و شریعت را از صفحۀ زندگی محو نماید . و اگر اینکار را در توان خود ندید ، در پی آن میشود که کم ازکم همان ارزشهای دینی را مورد هجوم قرار دهد که مانع حصول خواستهای شهوانی و حیوانی او میگردد . او بخشی ازین دساتیر را «ملا گری» و «کهنه گرایی» خوانده و در پی حذف آن میشود و بخش دیگری را آنچنان تحریف و تبدیل میکند که چهرۀ اصلی آن کاملاً از بین برود و بخش باقیمانده را با تأویلات فاسد خود تشویه مینماید و فقط همان قسمتهایی از تعرضش سالم میماند که با خواهشات نفسانی او در تصادم صریح قرار نداشته باشد .

علت این کوشش های ناکام اینست که انسانی که در لجنزار حیوانیت و شهوت پرستی سقوط نمود ، آنقدر در برابر خواهشات خود بی اختیار و ناتوان میگردد که حتی حوصلۀ شنیدن ملامتی کسی را نیز از دست میدهد و نمیخواهد که آوازی در لذتجویی او خلل اندازد . به همین علت میکوشد تا دساتیر دینی را تحریف و تأویل نماید و اگر چیزی از دین را میپذیرد به این خاطر است که با خواهشات او در مخالفت صریح قرار ندارد ، نه اینکه دین پیام الهی بوده و از سوی پیامبر گرامی او تعالی برای بشر آورده شده است . آشکار است که قبول  دین به مفهوم ، چیزی جز هوی پرستی نمیباشد . زیرا لازمۀ ایمان حقیقی اینست که انسان هر فرموده و دستور دینی را چه مطابق خواست او باشد ویا مخالف خواسته های او قرار داشته باشد ، به صورت کامل و بدون قید وشرط بپذیرد . بلکه ایمان حقیقی همانست که تمام خواهشات انسان تابع و تحت فرمان دین الهی قرار داشته باشد . رسول الله   درین مورد میفرمایند :
« لا يؤمن أحدكم حتى يكون هواه تبعا لما جئت به »(مشکاة باب الأعتصام بالسنة عن عبدالله بن عمرو ، و صححه النووی)
« مؤمن بوده نمیتواند یکی از شما تا آنکه خواهشات او تابع آن دینی گردد که من آورده ام »

الله متعال در وجود انسان میلان بسوی خوبی و بدی را به ودیعت گذاشته است . انسان تحت تأثیر رجحان بدیها بخاطر تکمیل ضروریات و خواهشات خود همیشه با تمام قوت و قدرت بسوی نفع عاجل و لذتهای زودرس میرود و نمیخواهد که در راه حصول این خواسته ها و لذتها هیچ نوع قید و بند اخلاقی قرار داشته و مانع دستیابی به این لذتها گردد . اما در مقابل آن استعداد های روحانی و متعالی نیز وجود دارد که انسان را از ارتکاب اعمال نادرست و حرام باز میدارد و علی الرغم خواهشات و لذتهای عاجل او را به سوی نیکی ، حق ، و انصاف میکشاند . الله متعال درین کمکشها انسان را تنها نگذاشته است ، بلکه در هر مرحلۀ حیات انسانی پیامبرانی را مبعوث گردانیده و کتابهایی را نازل نموده است تا انسان را در راه رسیدن به ارزشهای متعالی کمک نموده و راه مؤفقیت او را روشن سازد و از علمی را که توسط انبیای کرام به انسانها فرستاده است به «العلم» تعبیر نموده است .

الله متعال سعادت انسانی را درین امر قرار داده است که تمام مراحل زندگی خود را تابع «العلم» گردانیده و از اصول و قواعد آن پیروی نماید . و اگر ازین قانون خلاف ورزی نموده و خود را تابع «اهواء» میگرداند که سراسر برضد «العلم» قرار دارد ، در آنصورت باید بداند که با خالق کائنات در مخالفت واقع گردیده و از انجام خیلی ناگوار و بد این مخالفت هرگز نجات یافته نمیتواند . الله متعال با تمام صراحت میفرماید :
(ولئن اتبعت اهواءهم بعد ما جاءک من العلم مالک من الله من ولي ولا واق ) (الرعد/37)
« و اگر از هواها و تمايلات آنان پس از دانشى كه [ مانند قرآن ] برايت آمده پيروى كنى ، براى تو در برابر [ عذاب ] الله هيچ ياور و نگه دارنده اى نخواهد بود  »
«العلم» و «الأهواء» (خواهشات) طبیعتاً با هم متضاد بوده و از هر اعتبار باهم مختلف میباشند . سرچشمۀ «العلم» وحی الهی است و منشأ «الأهواء» خواهشات است . اولی انسان را بسوی زندگی ابدی و ارزشهای متعالی رهنمایی میکند و دومی انسا را بسوی پستیهای زندگی دنیا کشانده و گرفتار ارزشهای مادی میسازد . اولی انسان از دایرۀ تنگ لذتهای نفسانی نجات داده و به کمالات روحانی میرساند و دومی انسان را بسوی زمین کشانده و به لجنزار نفس پرستی گرفتار میسازد .

این کمکش بین آنها تا مدتی دوام مینماید اما زمانی فرا میرسد که این برخوردها خاموش گردیده و انسان بسوی یکی ازین دو میرود و یکی را به صورت مستقل انتخاب مینماید . اگر در برابر «العلم» « الأهواء» را برگزید ، به پستی های دنیا گرفتار گردیده و بعوض الله متعال تابع نفس خود گردیده از نعمت «العلم» محروم گردیده و بالآخره استعداد برگشت بسوی خیر و تعالی را از دست میدهد .

مومن حکيمی

د ښوونکي لارښود کتابونه
Atomic Habits
واسع ویب wasiweb wasiweb.com

Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

Atomic Habits
Atomic Habits
Back to top button
واسع ویب