الرجال قوّامون علی النساء

درتفسیر این آیت مفسرین اختلاف رأی دارند . اختلاف نظر علمای مجتهد روی موضوعات فقهی یک اصل اسلامی است و در امت محمد صلی الله علیه و سلم این اختلاف منحیث رحمت خداوند متعال تلقی شده است . مگر بعضی عالم نماها این آیت را مطابق هوا و هوس یا میتوانیم بگوییم در پیروی از مود روز ، یا بخاطر تطبیق پلانهای بعضی شیطانهای بشری که خود را حامیون حقوق بشر و حقوق زن جلوه میدهند ، تقسیر کرده اند .

آنها ازین آیت نهایت جامع فقط یک جنبه را تحت روشنی قرار داده اند . و فیصلۀ قاطع صادر نموده اند که ” الرجال قوّامون علی النساء ” یعنی مردان خدمتگاران زنان اند ! این درست است که حفاظت و نگهبانی و فراهم نمودن آسایش زندگی زن بدوش مرد است .

مگر این امور فقط یک گوشۀ نهایت کوچک معنای قوامت را تشکیل میدهد . این آیت چنانکه گفتم نهایت جامع ، نهایت بلیغ وهمه جانبه است . قوّام از مصدر قومة یا قیام گرفته شده و قومة یا قیام بمعنای ایستادن یا راست شدن است که لفظ قوّام صیغۀ مبالغۀ اسم فاعل آن مصدر است . بمعنای راست کننده یا ایستاده کننده .

لسان العرب که یکی ازمعروف ترین فرهنگهای زبان عربی است و در پانزده جلد طبع گردیده قوّام را چنین ترجمه نموده است : قوّام المرأة یعنی مائنها و المتکفل بأمرها : قوّام زن بمعنی کسی که آذوقه و سامان زیست برای زن آماده میکند و کسی که متکفل یعنی مراقب امور زن است … اصلا گوشۀ نهایت جالب و مفهوم جامعیت این لفظ درحیثیت مبالغوی اش نهفته است . قوّام یعنی قیام دهنده ومتکفل ومراقب بسیارفعّال و پرکار .
اکنون ببینیم که مبالغه درین لفظ چه خدمتی به اصل مفهوم انجام میدهد .

ازآنجاییکه خانواده دراسلام بنابرنقش کلیدی آن درتداوم نسل بشری و ارتقای ارزشهای انسانی از اهمیت خاصی برخوردار است ، همانگونه تدبیر و تنظیم آن به اداره ای دارای مشخصات خاصی نیاز دارد . و نیز از آنجاییکه بزرگترین و کلیدی ترین مشخصات یک ادارۀ پیروز این است که فیصلۀ نهایی وصحه گذاشتن بر امور درآن بدست یک شخص واحد باشد ، وچونکه  ادارۀ دارای بیش از یک مدیر ، به موتری میماند که دو راننده داشته باشد . ازین جاست که اسلام ادارۀ خانواده را که حسّاستر از راندن یک موتر و والاتر از ادارۀ یک مؤسسۀ تجاری است ، میخواهد زیر اثر یک مدیر مدبر ، توانا و دور اندیش بسپارد .
بعضی مشخصاتی دیگری که مدیر مؤسسۀ خانوادگی ازآن برخوردار باشد این است که شخص محنک و با تجربه باشد ، امور داخلی و خارجی را بهتر کنترول بتواند و در برخورد با معضله ها که هرلحظه وقوع پذیر شده میتواند ، از نهایت بردباری کارگرفته بتواند و شخصی باشد که همیشه اعصاب موزون داشته باشد . زود متوتر نشود و در صادر نمودن فیصله از خواهشات قلبی نه بلکه ازعقل کار بگیرد . جانب عاطفه اش متوازی با جانب تدبر و عقلگرایی باشد وهیچگاه عاطفه اش برعقل چربی نکند بلکه عکس این را سودمندتر بداند . حفاظت زیردستان را وجیبۀ وجدانی خود بداند و ازآن هیچگاه و تحت هیچ ظرفی شانه خالی نکند . ازعهدۀ این وجیبه ( حفاظت ماتحتان ) برآمده بتواند . استعداد نظارت و مراقبت دایمی شئون خانواده را داشته باشد …

اینها مشخصاتی اند که تحت لفظ صیغۀ ” قوّام ” درج شده میتوانند .
اکنون بیایید ببینیم که در ادارۀ خانواده کدام جنس مناسبتر است . با درنظرداشت اینکه عضو واجد این مشخصات هرگز نقش جنس مقابل را خنثی کرده نمیتواند . بعبارۀ دیگرحق استشاریت و مشاورت جانب مقابل را سلب کرده نمیتواند و هرگز ازجنس مقابل مستغنی شده نمیتواند .
در بیشتر موارد ، قرآنکریم در تفصیلات و جزئیات امور نمیرود . از همینجاست که سنت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم را شارح قرآن مینامند . اما بعضی نقاطی که نه در قرآن شرح تفصیلی ازآن گردیده و نه در سنت نبوی ، درآنجا علمای هر عصر مسئولیت دارند تا با اجتهاد مستدل و قیاس آرایی های مستند ، و با در نظرداشت عرف زمان و مکان ، احکام مورد نیاز جامعه را استنباط نمایند .

فتوای امام شافعی در موضوع مشخصی در مصر مختلف است با فتوای ایشان روی عین موضوع در عراق . به این معنی که عرف اهل عراق روی موضوعی مشخصی با عرف اهل مصر روی عین موضوع متفاوت بوده و هر کدام مستلزم حکم خاصی شدند . همین یک معجزه ای از معجزات بیشمار اسلام است که او مطابق فطرت بشری با انسان قدم بقدم به پیش میرود و هر مشکل را در داخل چهارچوب تعیین شده هموار میکند .

مسئلۀ قوامت مردان بر زنان از جمله مواردی است که قرآن درعین آیت شرح کوتاهی از آن کرده مگر تفصیلات و جزئیات را بهدف مرونت و تناسب با پدیده های متنوع و متجدد در زمانها و مکانهای متنوع باز گذاشته است .

خدای متعال میفرماید { الرجال قوّامون علی النساء بما فضّل الله بعضهم علی بعض و بما أنفقوا من أموالهم … } مردان متکفل زنان اند بسبب اینکه خداوند بعضی از ایشان را بر بعض دیگری فضیلت بخشوده وبسبب اینکه آنها ازمالهایشان خرچ کردند . یعنی که خداوند متعال در اندک موارد مرد را نسبت به زن فضیلت بیشتری بخشوده . خداوند متعال مرد را نسبت به زن مکلفیتهای بیشتری سپرده است . مرد از روز بلوغ تا دم مرگ یک روز هم رخصتی تعبدی ندارد در حالیکه زن در سال نود روز یا کم و بیش از مشقت وضوهای زمستانی و نمازها معاف است . مرد جهاد میکند ولی بالای زن جهاد فرض نیست .

مرد نفقۀ خود و نفقۀ زن و اولاد مهیا میکند ولی زن درین مورد کوچکترین مسئولیت هم ندارد . همه انبیا مردانند و یک زن هم نبی نیست . قوۀ فزیکی یک مرد برابر با چندین زن است . قوۀ تفکر و تعقل نسبت به زن نزد مرد بیشتر است .

این همه اموری اند که بر فضیلت نسبی مرد بر زن دلالت میکند . اما با وجود آنهم شما مرحمت و فضل خداوند بالای زن را ببینید که در عطای ثواب و اجر اخروی مرد و زن را در یک پیمانه می پیماید و هر دو را در یک آیت مخاطب قرار داده میفرماید که { ومن يعمل من الصالحات من ذكر او انثى وهو مؤمن فأولئك يدخلون الجنة ولا يظلمون نقيرا } هر آنکس که عمل نیک بکند أعم از مرد و زن پس ایشان داخل میشوند به جنت و برابر بیک دانۀ ارزن هم بالایشان ظلم نمیشود . یعنی برابر دانۀ ارزن هم نیکی هایشان کاسته نمیشود .

هدف از استناد به این آیت این بود که ولو که مکلفیتهای مرد نسبت به زن بیشتر است ، و لو که در دنیا بسبب همین مکلفیتها مرد نسبت به زن فضیلت نسبی دارد مگر در آخرت هردو پاداش یکسان میگیرند .
پس نظر به مشخصاتیکه در بالا ذکر شد اصل این است که مرد حفاظت کننده و کنترول کنندۀ فامیل باشد . نظارت و مراقبت داخلی و خارجی را مرد بدوش گیرد . فیصلۀ نهایی و صحه گذاشتن را بعد از رأی گیری و استشارت با سایر اعضای خورد وبزرگ خانواده ، مرد بدست داشته باشد . مگر این قاعدۀ کلی نیست . خارج از امکان نیست که در بعضی فامیلها زن مدبرتر از مرد باشد . حالاتی رخ بدهد که مرد خانه فاقد هرگونه تدبیر و تنظیم شود .

امور زندگی خود را بشکل درست انجام داده نتواند چه رسد به اینکه دیگران را رهنمایی و مراقبت بتواند . درین صورت حتما قوامت از مرد نا اهل ، به زن بردبار ومدبرمنتقل میشود . درین صورت و هنگامیکه حکومت اسلامی از مسئولیتش در قبال تکافل اجتماعی چنین خانواده ها شانه خالی کند یا چنین خانواده زیر سایۀ حکومت اسلامی زندگی نمیکند ، زن لاچار میشود تا با ایجاد ذریعۀ مناسب قوای انثوی اش مسئولیت اعاله و نفقات را هم متحمل شود . و بدین ترتیب صاحب قوامه تعین گردد ..
با یک نگرش تدبرانه به جزء متباقی آیت بخوبی واضح میگردد که این حکم خداوند است و نباید ازآن سرکشی نمود . زیراکه خداوند حکیم و دانا خودش میداند که کدام حکم مناسب کدام شخص و کدام موقع است . تتمۀ آیت اینگونه است : { … فالصالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ الله واللاتي تخافون نشوزهن فعظوهن واهجروهن في المضاجع واضربوهن فإن أطعنكم فلا تبغوا عليهن سبيلا إن الله كان عليا كبيرا } پس زنان صالحه اطاعت کنندگان هستند ( در اطاعت شوهران اطاعت خدا را بجا می آورند ) ، و زنان صالح در غیاب شوهران شان مال و ناموس و اسرار آنها را حفظ میکنند (همانگونه که در حضور آنها حفاظت میکنند ) ، بسبب اینکه خداوند متعال حقوق زنان را در مال و مسئولیتهای شوهران شان از تلف شدن حفظ نموده ( یعنی نفقه ، مهر و حفاظت زنان را بر شوهران شان لازم نموده ) ، و زنانی که شما از سرکشی آنها میهراسید ایشان را نصیحت کنید ، ایشانرا در بستر تنها رها کنید و ایشانرا بزنید ( البته احادیث رسول اکرم صلی الله علیه و سلم مقدار و کیفیت این اجازه را شرح نموده ) و بعد ازآنکه ایشان فرمانبرداری پیشه کردند بالایشان حق تجاوز ندارید و رنه عمل تان بغاوت شمرده میشود …
هدف از استناد به تتمۀ آیت این بود که قوامت یعنی اداره ، حفاظت ، خدمت و تأدیب خانواده باید بدست مناسبترین عضو خانواده باشد که بدون شک ازچنین اوصاف مردان بیشتر برخوردار اند …
والله غالب علی امره ….

همایون غفوري

Atomic Habits

Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

Atomic Habits
Back to top button
واسع ویب